آناکارنینای مشکلگشا
نویسنده: ویو گراسکوپ
مترجم: لیلا نصیری ها
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۴۰۴
تعداد صفحات: ۲۶۳
شابک: ۹۷۸-۶۲۲۰۱۱۲۵۷۰
این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند
آناکارنینای مشکلگشا
اگر قبول ندارید که ادبیات شکلی از گفتوگو است، شامل گفتوگو با خود، دیگری و خود دیگرمان، بدون شک کتاب آناکارنینای مشکلگشا درک چنین گفتوگویی را برایتان ممکن میکند.
آناکارنینای مشکلگشا مجموعه جستار روایی است که ویو گراسکوپ درباره یازده اثر از نویسندگان شاخص ادبیات روسیه نوشته؛ کتابهای: آناکارنینا (نوشته لف تالستوی)، دکتر ژیواگو (نوشته باریس پاسترناک)، مرثیه (سروده آنا آخماتووا)، یک ماه در روستا (نوشته ایوان تورگنیف)، یوگنی آنگین (نوشته الکساندر پوشکین)، جنایت و مکافات (نوشته فیودور داستایفسکی)، سه خواهر (نوشته آنتون چخوف)، یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ (نوشته الکساندر سالژنیتسین)، مرشد و مارگریتا (نوشته میخاییل بولگاکوف)، نفوس مرده (نوشته نیکلای گوگول) و جنگ و صلح (نوشته لف تالستوی).
هر جستار زبانی صمیمانه و راحت دارد. به شکلی با تجربیات شخصی گراسکوپ پیوند خورده و درعینحال شما را با موضوع کتاب مورد بحث و نکتههایش آشنا میکند.
در وهله اول گفتوگو درباره هر اثر با عنوانی آغاز میشود که به آموزههای شخصی تأکید دارد، نکاتی که میتواند برای خواننده امروزی اثر برای رویارویی با مسائل زندگی یاریبخش باشد. برای مثال عنوان بخش مربوط به کتاب آنا کارنینا، «چهطور بفهمید واقعا چه کسی هستید» است. یا «چهطور بر کشمکش درونی غلبه کنید» عنوان بخش مربوط به کتاب جنایت و مکافات است.
البته این عناوین نباید این احساس را به شما بدهد که مثلا با یک کتاب انگیزشی روبهرو هستید زیرا نویسنده درعینحال که به موضوع هر عنوان نزدیک میشود، وجوه دیگری را هم مطرح میکند، با زبانی طنز که باعث میشود فکر کنید نویسنده حتی با اصل عنوان آموزشی انتخاب شده هم خواسته شوخی کند و به نحوی چندگانگی ادبیات و زندگی را نشان دهد.
این نگاه طنازانه از همان آغاز هر بخش شروع میشود. در هر بخش بعداز عنوان اصلی و مشخص کردن نام کتاب مرتبط و نویسندهاش، زیر تیتری هم در پرانتز داریم، مانند: پیرزنها را به خاطر پول نکشید، یادتان نرود قاشقتان را با خودتان به زندان ببرید یا بعداز گپ زدن با شیطان، با تراموا تصادف نکنید!
این شیوه در عنوان کتاب هم (البته به شکل برعکس) دیده میشود: آنا کارنینای مشکلگشا با زیر تیتر «درسهای زندگی از ادبیات روس». نکته اصلی در کل این نوشتهها این است که کلاسیکهای ادبیات، آثاری متعلق به گذشته نیستند بلکه نکات و آموزههای بسیاری برای زندگی امروز ما هم دارند.
همراه اینها شما به شکل ظریفی نقدی از اثر را هم میخوانید و با بخشی از فرهنگ روسیه و زندگی نویسندگان هر اثر هم آشنا میشوید. انتقال این مفاهیم البته ریشه در دو مساله مهم هم دارد: اول اینکه خود گراسکوپ (که انگلیسی است) زبان روسی بلد است (او به فاصله دهسال مدرک لیسانس و فوقلیسانس زبان روسی گرفت) و تجربه زندگی در روسیه و همکاری با نشریات آنجا را دارد؛ دوم اینکه در نوشتن درباره هر کتاب و بسط دادن ایده خودش از منابع و کتابهای جنبی هم استفاده کرده که در پایان کتاب در فصلی با عنوان «توصیه به مطالعه» آورده.

مسأله علاقه و آشنایی گراسکوپ با ادبیات روسیه، در آغاز کتاب هم بخش آموزنده و جالب دیگری پیش رویمان میگذارد. بعداز مقدمه کتاب (با شرحی از دلیل علاقه و توجهش به زبان و ادبیات روسیه)، بخشی با عنوان «یادداشتی در باب منابع، ترجمه، حرفنگاری و اسمهای بامزه روسی» وجود دارد که در آن توضیحات شیرین و درعینحال آموزندهای دربارهی پیچیدگیهای تلفظ اسامی روسی میدهد که احتمالا از سردرگمی بسیاری از خوانندگان غیرروسی ادبیات روسیه خواهد کاست.
ویو گروسکوپ، روزنامهنگار، نویسنده و بازیگر انگلیسی است. در همپشایر متولد شده و کار روزنامهنگاری را از 22سالگی شروع کرده.
گروسکوپ تاکنون هفت کتاب نوشته اما این اولین اثر اوست که به زبان فارسی توسط لیلا نصیریها ترجمه شده.
نشر چشمه این اثر را در مجموعه «تتبعات» خود منتشر کرده که شامل گونههای جستار روایی، مواجهات و نامهنگاری است.
بخشی از کتاب
در رمان، رادیون رامانوویچ راسکولنیکوف (هم اسم شخصیت و هم اسم منسوب به پدر درخشان است) دانشجوی سابقی است که دنبال راهی در زندگیاش میگردد. او خوشقیافه است و متکبر. جنون عظمت دارد و رویای به انجام رساندن کاری شگفتانگیز تا بختواقبال خانوادهاش را از این رو به آن رو کند. بااینحال، رویاهاش فداکارانه نیستند. درواقع، دنبال تشخص است.
طبق گفتهی راسکولنیکوف، آدمهای عادی و حوصلهسربر «دنیا را به سکون دچار میکنند، زادولد میکنند و چند برابر میشوند، درحالیکه انسانهای فوقالعاده دنیا را به حرکت وامیدارند و آن را به سمت هدفش رهنمون میکنند.» به این قضیه فکر میکنم که اگر راسکولنیکوف آن موقع توییتر داشت، لازم نبود دیگر کسی را بکشد. راحت میتوانست همهی خیالات پررنگو لعابش را منتقل کند آنجا، تایپ کند و پیغامهای نفرتانگیز بگذارد. چرا بر کشمکشهای درونت غلبه کنی وقتی میتوانی آدمهای دیگر را با هشتگهای اعصابخردکن عاجز کنی؟ و تازه زحمت کمتری میکشی تا بیفتی دنبال نزولخوارها و آنها را بکشی.
نویسنده معرفی: گیتی صفرزاده







