تاریخ فرهنگی عینک
نویسنده: استفانا سابین
مترجم: مهدی حبیب زاده
ناشر: ماهی
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۱۱۲
شابک: ۹۷۸-۹۶۴۲۰۹۴۰۴۲
عينك در تاریخ هنر و ادبیات با نگاهی به كتاب «تاریخ فرهنگی عینک»
نویسنده معرفی: نسیم خلیلی
کتابخوانهای عینکی و نویسندههای عینکی، معلمهای عینکی و قهرمانان عینکی داستانها، نقاشان عینکی و نقاشیهایی از پرترههای عینکی، میتوانند سوژههای ملموس و شيرينی برای مخاطبی باشند كه خود با عينك زيسته است يا عزيزانش عينكیاند، دوستی از دوران بچگی يا معشوقی مهربان، مادری كه بافتنی میبافد و پدری كه روزنامه میخواند.
استفانا سابين با چنگ زدن به همين علقههاست كه كتابچهی مبسوط و قشنگی دربارهی تاريخ فرهنگی عينك و با همين عنوان قلمی كرده است؛ روايتی جذاب از تاريخ عينك به ويژه با ارجاع به نقاشيهايی حاوی اين مضمون. در اين يادداشت كوتاه نيمنگاهی به كتاب تاریخ فرهنگی عینک و نقاشیهايش افكنده شده است.
«نقاشی، یک اتاق زیرشیروانی تنگ و محقر را نشان میدهد که نورش از خلال پنجرهای کوچک تامین میشود، چتری مانع ریزش قطرات باران میشود که از سوراخی در سقف اتاق چکه میکنند، آتشی در اجاق روشن نیست، تختخوابی هم در کار نیست، فقط تشکی روی کف اتاق افتاده است. روی این تشک، شاعر مسکین، لباس خواب به تن، شبکلاهی بر سر، در بین اوراق دستنوشتهها، کتابها و مرکبدانها آرمیده است. شاعر عینک به چشم دارد.»
این توصیفی از نقاشیای موسوم به «شاعر مسکین» است، اثر کارل اشپیتزوگ در كتاب مبسوط و جذاب تاریخ فرهنگی عینک؛ نقاشی در سال 1839 کشیده شده و هرچند که فضاسازی و ویژگیهای هنری جالب توجهی دارد، اما نويسندهی كتاب، استفانا سابين، چنانچه انتظار میرود، بيش از هر چيز به اين نقاشی از منظر وجود عنصر عينك توجه دارد؛ او در توصيف عينكي كه شاعر مسكين نقاشی بر چشم دارد مینويسد: «اين عينك از نوع عينك شقيقهای است – يكی از نوآوریهای فنی مهم آن زمان كه در سال 1746 به وسيلهی عينكساز پاريسی مارك تومن ابداع شده بود. در اين مدل دستههای عينك پشت گوش قرار نمیگرفتند بلكه روی شقيقهها میخوابيدند.»
اهميت اين عينك آن گاه قابل فهم خواهد بود كه سير تطور آن را در همين كتاب كوچك و تاملبرانگيز تاریخ فرهنگی عینک خوانده باشی؛ سيری تاريخی كه عمدتا با اتكا به تصاوير و نقاشیهاست كه تحليل و بازنمايی میشود؛ اين تاريخ با نخستين عينكها كه درواقع فقط سنگهايی براي خواندن بودند شروع میشود درحاليكه قديمیترين تصوير منقوش مربوط به آنها متعلق است به قرن پانزدهم و نقاشی محراب صومعهی ويلتن در اتريش. در اين نقاشی كهن، يك جفت سنگ خواندن روی كتاب گشودهای قرار گرفتهاند تا حروف ريزشان را بزرگتر نشان دهند.
بعدها و با رونق صنعت شيشهگری در ونيز، عينكهای اوليه، كه عينكهای پرچی قابآهنی بودند، به وجود آمدند. نويسنده تصريح میدارد كه «اولين شواهد استفاده از اين عينكها در آثار هنری را در صومعهی سننيكولو در حوالی ونيز میتوان يافت كه شامل پرترهای از كاردينال هوگو اهل سانشر است كه هنگام خواندن و نوشتن، چنين عينكی به چشم دارد. عدسیهای به كاررفته در اين عينكها به احتمال قوی عدسیهای محدب بودهاند. اين قديمیترين نمونهی پرترهی اشخاص عينكی در تاريخ هنر است.» و در اين كتاب سرآغاز تعداد زيادی از اين پرترههاست كه نقاشان بزرگی آنها را كشيدهاند.
ويژگی مهم اين كتاب اما، افزون بر اينكه مخاطب خود را به گالری موضوعی بزرگی مشحون از پرترهها و نقاشیهايی با محوريت عينك و کاراکترهای عینکی ميبرد، آن است كه موضوع عينك را هم در تاريخ هنر و هم در تاريخ ادبيات بررسي میكند و از همين رو در همان صفحات آغازين به رمان «نام گل سرخ» امبرتو اكو اشاره میكند، داستانی با نقشآفرينی كارآگاهی كه عينك قرائتش را در هياتی هنرمندوار از جيب ردايش درمیآورد تا به رمزگشايی دستنوشتههای كهن بپردازد.
در صفحات بعدی نقاشی رافائل را میبينيم كه در آن پاپ لئوی دهم را همراه با كاردينال جوليو د مديچی و لوئيچی د روسی و با شئی شبيه به عينك در دستانش نشان میدهد. اما مهمتر از نقاشی رافائل، سلفپرترهی كارلو دولچی است كه نويسنده در تفسيرش چنين مینويسد: «در سال 1674 كارلو دولچی، نقاش فلورانسی، يك سلفپرترهی دوتايی خلق كرد كه در يكی با عينك بود و در ديگری بدون عينك. در اين نقاشی سوژه، در حال نگريستن به بيننده، كلاهی در دست چپ و كاغذی در دست راست دارد كه حاوي سلفپرترهای از هنرمند است كه عينك به چشم دارد.»
نويسنده بعدتر به اهميت عينك در سلفپرترهها در تاريخ هنر با تفصيل بيشتری اشاره میكند و مینويسد: «عينكها در سلفپرترهها به عنوان ابزاری براي واضحتر كردن بينايی تصوير میشدند. نقاش آكادميك فرانسوی، ژان-سيمون شاردن، كه در ژانر طبيعت بیجان خبره بود، از سلفپرتره به عنوان آينهای برای انعكاس حس و حال خودش استفاده میكرد. او نقاشیهای متعددی خلق كرد كه خودش را مقابل بوم نشان میدهند كه لباس ساده به تن و عينك پنسی به چشم دارد يا عينكی دستهدار. در هر دو مورد، عينك نقش ابزار كار را دارد. اين عينكها با موكد كردن تماس چشمی مستقيم با بيننده، سلفپرتره را به بيانيهای اجتماعی مبدل میكنند. به همين طريق عينك دستهطلايی سلفپرترهی فرانسيسكو گويا به سال 1798 نيز به اندازهی ژاكت فاخری كه او به تن دارد، نشانی از شان اجتماعي بالای اوست.»
در كنار اين دادهها در كتاب، «پرترهی يك دانشپژوه» از كوئنتيس ماسيس هم جلوهگری خاصی دارد مخصوصا كه نويسنده تصريح داشته است كه در مقطعی از تاريخ، عينك را مختص طبقهی نخبه و متمكن جامعه، تجار و راهبهها و مخصوصا دانشپژوهان میدانستهاند، نقاشی «پيرزنی در حال مطالعه» اثر يان ليونس هم همين موضوع را بازمینماياند در حاليكه بعدها با تداول بيشتر عينك در زندگی روزمره، اين ابزار فرهيختگی عمدتا ابزار كار صرافان و سرمايهداران نشان داده شده و نمونهاش نقاشی «تمثيل ابله غني» اثر رامبرانت است؛ پيرمردی نشسته در اتاقی تيره و تاريك با عينكی پنسی به چشم، كه زير نور شمعی به دقت مشغول وارسی يك سكه است.»
در ادامه اما نويسنده با پيش كشيدن مباحث مربوط به هنر تصويرگری، پيوند محكمتری ميان عينك و ادبيات، و هنری از هنرهای تجسمی يعنی تصويرگری برقرار میكند به ويژه آنجا كه دارد از شخصيتهای عينكی رمانهای معروف دنيا حرف میزند: «شايد مشهورترين كاراكتر عينكی در رمانهای ديكنز ساموئل پيكويك باشد، نجيبزادهای ثروتمند و موسس و رئيس باشگاه پيكويك. او در رمان ديكنز (يادداشتهای پيكويك) به صورت مردی ميانسال و قویبنيه با سری طاس و عينكی گرد توصيف شده است و در تصویرسازيهای ملهم از آن رمان نيز به همين شكل نشان داده میشود.» نویسنده در ادامه و برای درك بهتر این کاراکتر داستانی، نمونهای از تصوير او را كه جوزف كليتون كلارك، تصويرنگار و كاريكاتوريست بريتانيايي كشيده است، به مخاطب نشان میدهد.
او در نهايت كتاب تاریخ فرهنگی عینک را با اشاره به نويسندگان عينكی و نقاشان عينكی به پايان میبرد؛ هرمان هسه، جیمز جویس و ارنست همینگوی در میان نویسندگان و اندي وارهول و ديويد هاكنی با عينكهايی كه به او جلوههای دراماتيك میدادند، در میان نقاشان.
نویسنده معرفی: نسیم خلیلی