چرا داییجان ناپلئون کتاب مهمی است؟
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
بزودیبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book بزودی انتشارات آگاه فرهنگ معاصر بزودیپزشکزاد علاوه بر مهندسی دقیقی که در طراحی شخصیتهای کتابش و روابط بین آنها انجام داده در دیالوگنویسی نیز معرکه میکند. دیالوگها و مونولوگهای داستان داییجان ناپلئون بهقدری شیرین، چندلایه و دارای زیرمتن است که بسیاری از آنها را به سادگی نمیتوان از یاد برد. برای مثال کافی است سیزدهم مرداد ماه هر سال نگاهی به شبکههای اجتماعی بیندازید تا ببینید چند نفر این مونولوگِ سعید؛ نوجوان عاشقپیشهی کتاب داییجان ناپلئون را باز نشر کردهاند: «من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر عاشق شدم…»
پزشکزاد علاوه بر مهندسی دقیقی که در طراحی شخصیتهای کتابش و روابط بین آنها انجام داده در دیالوگنویسی نیز معرکه میکند. دیالوگها و مونولوگهای داستان داییجان ناپلئون بهقدری شیرین، چندلایه و دارای زیرمتن است که بسیاری از آنها را به سادگی نمیتوان از یاد برد. برای مثال کافی است سیزدهم مرداد ماه هر سال نگاهی به شبکههای اجتماعی بیندازید تا ببینید چند نفر این مونولوگِ سعید؛ نوجوان عاشقپیشهی کتاب داییجان ناپلئون را باز نشر کردهاند: «من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر عاشق شدم…»
برای یاری در حمایت از کتابفروشیهای محلی این گزینه را انتخاب کنید.
بزودیبرای تهیه سریع کتاب از کتابفروشیهای آنلاین این گزینه را انتخاب کنید.
بزودی 30book بزودی انتشارات آگاه فرهنگ معاصر بزودیاگر شما هم مثل من سالها، آرزوی رؤیت کتابهای ارزشمند کنارِ خیابان انقلاب را در قفسهی کتابفروشیها و شهرکتابها داشتهاید، حتما باخبر شدهاید که تعدادی از این کتابها که مدتها به صورت چاپ افست به فروش میرفتند، در سالهای اخیر بختشان باز شده و به شکل قانونی جای خودشان را در قفسه کتابفروشیها پیدا کردهاند.
گل سرسبد این کتابها هم کتاب مستطاب داییجان ناپلئون است و جای خوشحالی دارد که بالأخره ما ایرانیها هم همچون مردم روسیه، فرانسه، نروژ و… (که به شکل قانونی به ترجمهی این کتاب مهم و ارزشمند دسترسی دارند) میتوانیم این رمان را از کتابفروشیهای داخل کشور تهیه کنیم.
و اما چرا داییجان ناپلئونِ ایرج پزشکزاد کتاب مهمی است؟ در اهمیت کتاب داییجان ناپلئون همین بس که بهخاطر علاقهی ما ایرانیها به ادبیات منظوم، از دیرباز حتی بسیاری از شاهکارهای ادبیات داستانیمان همچون شاهنامه هم در قالب شعر نوشته شدهاند و این علاقهی تاریخی ما به ادبیات منظوم سبب شده که حتی تا همین سالهای اخیر که نویسندگان بیشتری سمت ادبیات داستانی و رماننویسی رفتهاند، هیچ رمان طنزآمیز ایرانی به قوت و قدرت داییجان ناپلئون خلق نشده باشد.
رمان طنزآمیزی که ایرجپزشکزاد در آن از انواع و اقسام تکنیکهای طنزپردازی همچون خلق شخصیت طنزآمیز، مبالغه، بزرگنمایی، ایهام، تکیهکلامهای طنزآمیز، دیالوگهای بانمک و… استفاده کرده است. و میتوان این کتاب را از حیث استفاده از انواع تکنیکهای طنزنویسی به عنوان الگویی مناسب برای خلق یک رمانِ طنزآمیز موفق ایرانی معرفی کرد.
پزشکزاد علاوه بر قدرت طنازی و داستان نویسی از دانش روانشناسی نیز در خلق شخصیتهای کتابش و روابط بین آنها بهره برده و همین طراحی دقیق کاراکترها باعث شده که شخصیتهای کتاب داییجان ناپلئون با وجود وجه طنزآمیزشان چندلایه و دارای عمق باشند.
برای مثال داییجان که از اختلال شخصیت خودشیفته، پارانوئید و انگلیسی هراسی (نوعی فوبیا) رنج میبرد؛ پیرمردی نحیف و لاغراندامی است که خود را قهرمان جنگهای ممسنی و کازرون میداند و مدام شرح دلاوریهای خود را در این جنگها (که البته کم ازجنگهای ناپلئون بناپارت پادشاه فرانسوی ندارند!) در میان اقوام و نزدیکان میدهد.
از طرفی دیگر داییجان آنچنان اغراقها و بزرگنماییهای خود را دربارهی شجاعت و شهامتش را باور کرده که دچار نوعی پارانویا شده و مدام فکر میکند که همه علیالخصوص انگلیسیها و شوهر خواهرش، آقاجان، قصد توطئه علیه آن وجود بلند مرتبه را دارند!
از آنجا که افراد خودشیفته دوست دارند مدام مورد تحسین و تمجید اطرافیان قرار بگیرند، غالبا افراد تأییدکننده را گرد خود میآورند. پزشکزاد نیز با آگاهی از این خصوصیتِ خودشیفتهها، در کنار داییجان یک دستیار و پیشکار روستایی و سادهدل به نام مشقاسم را قرار داده که هم به عنوان وردست سادهلوح ایجاد طنز و کمدی میکند هم نقش شخصِ تاییدکننده را در کنار داییجانِ خودشیفته بازی میکند.
یا شخصیت اسدالله میرزا برادر کوچک داییجان که او نیز از کارکترهای محبوب کتاب داییجان ناپلئون است از لحاظ روانشناسی در طیف مردان دونژوان و هرمستایپ دستهبندی میشود. اسدالله میرزا خوشتیپ، خوشلباس و خوشزبان است، اهل روابط بلندمدت و تعهد نیست، اغواگر و داری جذابیت برای زنان دور و اطرافش است، زبان خارجه میداند و همین باعث جذابیت بیشتر او برای زنان (در دورهای که دانستن زبان خارجه برای ایرانیها نوعی امتیاز ظاهری بوده) میشود.
پزشکزاد علاوه بر طراحی شخصیتهای کتابش بر پایهی روانشناسی، جامعهی ایران را نیز به خوبی میشناسد و کتاب داییجان ناپلئون از منظر جامعه شناسی و سیاسی نیز دارای اهمیت است. برای مثال تکیهکلام معروف «کار، کار انگلیسیهاست» که مدام در متن کتاب تکرار میشود، کنایهای دارد به فوبیای تاریخی ایرانیان نسبت به دشمنان خارجی علیالخصوص انگلیسیها. ایرانیانی که همیشه عادت دارند خطاها و اشتباهات تاریخی خودشان را گردن دشمنان فرضی بیندازند.
پزشکزاد علاوه بر مهندسی دقیقی که در طراحی شخصیتهای کتابش و روابط بین آنها انجام داده در دیالوگنویسی نیز معرکه میکند. دیالوگها و مونولوگهای داستان داییجان ناپلئون بهقدری شیرین، چندلایه و دارای زیرمتن است که بسیاری از آنها را به سادگی نمیتوان از یاد برد. برای مثال کافی است سیزدهم مرداد ماه هر سال نگاهی به شبکههای اجتماعی بیندازید تا ببینید چند نفر این مونولوگِ سعید؛ نوجوان عاشقپیشهی کتاب داییجان ناپلئون را باز نشر کردهاند:
«من یک روز گرم تابستان، دقیقاً یک سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کم بعدازظهر عاشق شدم. تلخیها و زهر هجری که چشیدم بارها مرا به این فکر انداخت که اگر یک دوازدهم یا یک چهاردهم مرداد بود شاید این طور نمیشد.»
یا وقتی که سعید برای اولینبار با علایم عشق و عاشقی روبهرو میشود سراغ مشقاسم میرود تا به شکل غیرمستقیم دربارهی عاقبت این درد بیدرمان از او سوال کند، دیالوگهای ردوبدل شده بین سعید و مشقاسم آنچنان شیرین و رندانه بیان میشوند که هرگز نمیتوانی آنها را فراموش کنی:
-ولی مشقاسم، این همکلاسی من که خیال میکند عاشق شده است اول میخواهد بداند راستی عاشق شده است یا نه. آنوقت اگر عاشق باشد یک جوری این دردش را دوا کند.
ــ امّا، بابامجان، مگه خاطرخواهی به این آسانیها علاج میشه؟ بیپدر از هر درد و ناخوشی بدتره. دور از جون از حصبه و قولنج بدتره…
با شجاعت گفتم:
ــ مشقاسم، اینها حالا جای خود… امّا آدم چطور میفهمد که عاشق شده است؟
ــ واللّه، بابامجان… دروغ چرا؟… اونکه ما دیدیم اینجوری است که وقتی خاطر یکی را میخواهی… آن وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده… وقتی میبینیش یک هُرمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی را روشن کردند… همهچیز دنیا را، همهی مالومنال دنیا را برای اون میخواهی، پنداری حاتم طایی شدی… خلاصه آرام نمیگیری مگر اینکه آن دختر را برات شیرینی بخورند…
امّا این هم هست اگه خداینکرده اون دختر را به یکی دیگر شوهرش بدهند آن وقت دیگه واویلا… ما یک همشهری داشتیم خاطرخواه شده بود… یک شب آن دختره را برای یکی دیگه شیرینی خوردند. صبح آن همشهری ما زد به بیابان. تا حالا که بیست سال گذشته هنوز هیچکس نفهمیده چی شده… پنداری دود شد رفت آسمان….
همین شیرینی سخن و حلاوت کلام ایرج پزشکزاد در کنار بهرهمندی او از روانشناسی، جامعهشناسی، دانش سیاسی، تکنیکهای طنزنویسی و داستاننویسی، داییجان ناپلئون را به مرتبهی یک رمان بینظیر ایرانی رسانده که از سال ۱۳۴۹ تاکنون مقبول خاطر علاقمندان ادبیات فارسی بوده و بیشک در آینده نیز در اذهان مخاطبان ماندگار خواهد ماند.
7 دیدگاه در “چرا داییجان ناپلئون کتاب مهمی است؟”
البته اسدالله میرزا برادر داییجان نبود
درسته و ممنون از دقتتون
دقیقا میخواستم همینو بگم گفتم منی که عاشق اسدالله بودم چطور نفهمیدم که برادر دایی جان بوده؟
مهم است چون با بیان شیرین به بهترین نحو به کاراکترها پرداخته و توانسته مخاطب را لحظه ای از هیجان به اوج برساند و لحظه ای دیگر به خنده بکشاند.طوری داستان پردازی شده گویا به عقب برگشته ایم و در باع دایی جان قدم میزنیم.فقط پرشکزاد می توانسته این همه اغراق کند اما خواننده را به انجار نکشاند.
تمامی رسم ها و ترس های ایرانی در رمان به خوبی مشهود است.
فوق العاده ست این کتاب..ازهر حیث..چه از نظر داستان چه شخصیت پردازی چه دیالوگها…
من عمیقا معتقدم که برخی شخصیتها مابه ازای بیرونی داشته اند وگرنه چطور میشه همچین شخصیتهای چندبعدی و هماهنگی ساخت؟
فقط نویسنده ای مثل پزشک زاد که در دادگستری و وزارت خارجه اشتغال داشته و شیفته سعدی بوده می توانسته چنین اثری خلق کند. قبل از انقلاب یک مجموعه تلویزیونی توسط ناصر تقوایی بر اساس این رمان ساخته شد. گویا قهوه تلخ هم از یکی دیگر از آثارش کپی برداری شده است.
ولی من در مقاله پیدا نکردم چرا دایی جان ناپلیون مهم است؟
چرا در ان زمان لازم بوده نوشته شود؟
چرا هنوز این قدر پر طرفدار است؟
چرا اثری مثل ان کمتر در ایران تولید شده است؟
و خیلی چرا های دیگر؟؟؟؟
دوست داشتم اینجا در این موارد بحث می شد