روایتی آبدوغ خیاری از احوال پادشاهان قاجار!
کتاب آبدوغ خیار نمونهای از شوخطبعیها و روایتهای طنزآمیز از سلاطین قاجار است. نویسنده از همان ابتدا ایدهی جالبی را برای کتابش انتخاب کرده: او با مطالعهی کتب و منابع دست اول دوران قاجار، روایتهایی با درونمایهی طنز از عملکرد و رفتار هفت پادشاه دوران قاجار را بیرون کشیده و با ادبیات خودش آنها را بازنویسی کرده است. نویسنده برای نام کتابش هم آبدوغ خیار را انتخاب کرده، نامی عوامپسند که کنایه به آبدوغ خیاری بودن (مبتذل و پیشپا افتاده بودن) روایتهای کتاب دارد!
آبدوغ خیار (روایتهایی مضحک از سلاطین قاجار)
نویسنده: رضا بهرامپور
ناشر: قطره
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۶۴
کتاب آبدوغ خیار نمونهای از شوخطبعیها و روایتهای طنزآمیز از سلاطین قاجار است. نویسنده از همان ابتدا ایدهی جالبی را برای کتابش انتخاب کرده: او با مطالعهی کتب و منابع دست اول دوران قاجار، روایتهایی با درونمایهی طنز از عملکرد و رفتار هفت پادشاه دوران قاجار را بیرون کشیده و با ادبیات خودش آنها را بازنویسی کرده است. نویسنده برای نام کتابش هم آبدوغ خیار را انتخاب کرده، نامی عوامپسند که کنایه به آبدوغ خیاری بودن (مبتذل و پیشپا افتاده بودن) روایتهای کتاب دارد!
آبدوغ خیار (روایتهایی مضحک از سلاطین قاجار)
نویسنده: رضا بهرامپور
ناشر: قطره
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۱۶۴
«هنوز این مردم را نشناختهای! کافی است اندکی فرصت و فراغت حاصل کنند، آن موقع است که از حُکّام و بزرگان خویش تمکین نمیکنند و به فکر شورش و بلوا و فتنه میافتند! از من به تو نصیحت… حواست کجاست پسر؟! تا میتوانی اینها را به خود وامگذار و چنان ازشان کار بکش که هیچ فرصت و مجالی برای استراحت و تفریح و امثالهم نداشته باشند، وگرنه در صورتی که خلاف این رفتار کنی با دست خود حکومت خویش را به باد دادهای!» (ص.۳۷)
شاید باورش سخت باشد اما هر چه سلاطین و حاکمان سرزمینی نالایقتر و نابخردتر، هر چه مردم جامعهای مفلوکتر و بدبختتر، هر چه مشکلات و مصائب جامعهای بیشتر و افزونتر باشند طنز و شوخطبعی در آن برهه و جامعه رشد و پیشرفت بیشتری خواهد داشت. طنز مکانیزم دفاعی مردم مفلوک در برابر سختیها و مشکلات است، طنز تحمل سختیها و مصیبتها را راحتتر میکند و با کمک طنز میشود حتی در هوای آلوده و فاسد، نفس کشید! این را میشود از انبوه آثار شوخطبعانه و لطیفههای تولید شده در دوران قاجار دریافت.
کتاب آبدوغ خیار نمونهای از همین شوخطبعیها و روایتهای طنزآمیز از سلاطین قاجار است. نویسنده از همان ابتدا ایدهی جالبی را برای کتابش انتخاب کرده: او با مطالعهی کتب و منابع دست اول دوران قاجار، روایتهایی با درونمایهی طنز از عملکرد و رفتار هفت پادشاه دوران قاجار را بیرون کشیده و با ادبیات خودش آنها را بازنویسی کرده.
ادبیاتی که شاید در خیلی جاها به مذاق من به عنوان یک علاقهمند جدی متون تاریخی و ادبیات شوخطبعانه خوش نیاید اما از آنجا که نویسنده در پشت جلد کتاب صادقانه اعتراف کرده این کتاب را برای عامهی مردم و با هدف علاقهمند کردن آنها به کتب تاریخی نوشته، خوش نیامدن من آنچنان هم اهمیتی ندارد. نویسنده حتی برای نام کتابش هم آبدوغ خیار را انتخاب کرده، نامی عوامپسند که کنایه به آبدوغ خیاری بودن (مبتذل و پیشپا افتاده بودن) روایتهای کتاب دارد!
بهرامپور گاهی آنچنان برای جلب نظر عوام، در خوشمزهگریهایش افراط میکند که تلاشش نتیجهی معکوس میدهد و نثرش را تبدیل به نثری بینمک و لوس میکند. گاهی نیز در برخی از داستانکها از اساس از معنای طنز دور شده و به راحتی شخصیتهای تاریخی و پادشاهان را با واژهها و صفتهایی سطحی و عوامانه قضاوت میکند.
در حالی که طنز هرگز از دایرهی انصاف دور نمیشود و اصلا یکی از عوامل افتراق طنز و هجو همین نکتهی باریکتر از مو است. بهرامپور بارها در این کتاب با دادن صفاتی مثل: «خواجه مسخره»، «خواجه مخوف و کینهتوز»، «خواجه شیاد و خونریز» آغامحمدخان قاجار را بابت نقص عضو تحقیر میکند.
در حالیکه هجو و تحقیر یک شخصیت از طنز بهدور است و هنر طنزنویس آنجایی است که بدون هیچ تحقیر و توهینی، عملکرد یک پادشاه را مورد نقد قرار دهد. کافیاست به تعدد عبارات «شاه خواجه»، «پادشاه خواجه» و… در سیزده روایت اول کتاب (که به آغامحمدخان قاجار مربوط میشود) دقت کنید تا دریابید نویسنده چه میزانی از خشم و خشونت را نثار پایهگذار سلسلهی قاجاریه کرده.
درحالیکه طنزنویس هر چقدر هم از یک شخصیت یا کاراکتر ناراحت باشد و از او بدش بیاید حق تحقیر و هجوش را ندارد. بهرامپور نه فقط به آغامحمدخان قاجار بلکه به بقیهی کاراکترهای تاریخی کتابش نیز به همین سادگی توهین میکند و به آنها صفت میچسباند: «شاهرخ احمق (ص. ۲۳)، محمدشاه نادان (ص. ۶۰)، قاآنی، شاعر چاپلوس (ص. ۶۹) و…»
و اما آنچه مرا براین داشت که با وجود تمام این نقایص روی این کتاب یادداشتی بنویسم این بود که کتاب آبدوغ خیار هر چقدر هم آبدوغ خیاری(!) باشد در جذب مخاطبان مورد نظرش موفق عمل کرده و میتواند باعث آشنایی عموم (که حوصلهی خواندن کتابهای سنگین تاریخی را ندارند) با سلاطین قاجار شود.
پیشنهاد میکنم علاوه بر فهرست منابع که در انتهای کتاب آمده، نویسنده در چاپهای آتی کتاب به طور مجزا در ذیل هر داستانک منبع آن را نیز نقل کند تا مخاطب علاقهمند بتواند راحتتر به منبع اصلی دسترسی پیدا کند و این کتاب (همانطور که مقصود نویسندهاش بوده) محلی شود برای هدایت مخاطب عمومی بهسمت کتابهای تاریخی.
همچنین نویسنده با وارد کردن عبارتها و اصطلاحات سیاسی و اجتماعی امروز در روایتهای تاریخی گاه طعنههایی به مسایل امروز جامعه میزند که اتفاقا در این بخشها توانسته به هدف غایی #طنزطنز هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه خنده میشود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است. نزدیک شود: «…و این است جانشین برحق امیرکبیر، اولین مرد اصلاحطلب مملکت ایران!» (ص. ۶۷)
«…نقل است هنگامی که میرزا آقاسی دستخط شاه را مشاهده نمود خود در طهران و در جلسه کارگروه ویژه حل مشکل کلانشهر طهران حاضر بوده است…» (ص. ۶۳)
«….دستور میدهیم هر هفته مبلغی از جیب صرف جیب همایونی- صرف جیب همایونی ردیف بودجهای مشخص از بیت المال داشته است!- برداشت کنی و خبرهایی را از همهکس و همه جا تحصیل کنی و خوش خط و خوانا روی کاغذی بنویسی و مخفیانه به ما برسانی!…» (ص. ۸۹)
این طعنهها و کنایههای نویسنده به مسائل روز که ماهرانه در لابهلای روایات تاریخی تعبیه شده از بخشهای خواندنی کتاب محسوب میشود و همین اشارات زیرکانه است که کتاب را به مرتبهای بالاتر از یک کتاب تاریخی عوامانه ارتقا میدهد.