فصیح و دیگران از زمستان 62 میگویند
باوجود اینکه کتاب زمستان 62 بعداز اولین چاپ ممنوع شد اما ادامه تکثیر غیرقانونی آن باعث شد که در طی سالها خوانندگان بسیاری پیدا کند. این خوانندگان از مردم معمولی تا چهرههای فرهنگی و هنری بودند. سالها بعد بهمن فرمانآرا گفت که یکی از دلایلش برای بازگشت به ایران به عشق ساختن فیلمی براساس کتاب زمستان 62 بوده. در اینجا چند نمونه از اظهارنظرهای مختلف درباره این کتاب را همراه گفتههای خود نویسنده درباره اثرش برایتان گردآوری کردهایم.
باوجود اینکه کتاب زمستان 62 بعداز اولین چاپ ممنوع شد اما ادامه تکثیر غیرقانونی آن باعث شد که در طی سالها خوانندگان بسیاری پیدا کند. این خوانندگان از مردم معمولی تا چهرههای فرهنگی و هنری بودند. سالها بعد بهمن فرمانآرا گفت که یکی از دلایلش برای بازگشت به ایران به عشق ساختن فیلمی براساس کتاب زمستان 62 بوده. در اینجا چند نمونه از اظهارنظرهای مختلف درباره این کتاب را همراه گفتههای خود نویسنده درباره اثرش برایتان گردآوری کردهایم.
*کتاب زمستان 62 اسماعیل فصیح بهترین سند درباره جنگ ایران و عراق است.
محمدعلی سپانلو.روزنامه اعتماد. تیر1388
*زمستان 62 را میتوان بهترین رمان او دانست؛ زیرا عمدهترین مشغلههای ذهنی نویسنده، موفقیتآمیزتر از دیگر رمانهایش، در آن گرد آمدهاند. زمستان 62 توصیف جامعهای است که در آن همه به نوعی منتظر چیزیاند.
حسن میرعابدینی. صدسال داستاننویسی ایران.1377
*زمستان 62 کتاب داستانی پر از فکر است و ساختار درستی دارد و همچنان میتواند کتابی باشد که به آن مراجعه کنیم و تصاویری را از یک دوره خاص مشاهده کنیم.
علی خدایی. روزنامه شرق
*زمستان 62 تصویر شهری است در حال پوست اندازی. یا بهتر است بگوییم اینجا شهر، نماد کشوری در حال پوست اندازی است. این پوست اندازی با تغییر هنوز به بلوغ خود نرسیده. پارههایی از گذشته بهجا مانده و نو هنوز سربرنیاورده است…هر قدر که زمان از زمستان 62 میگذرد، خوانندگانی که متعلق به نسلهای انقلاب و جنگند، با آن احساس همدلی بیشتری میکنند. آنان این بار نظارهگر گذشته خود از دید کسانی هستند که خواسته یا ناخواسته زندگیشان را دستخوش تغییرات ناخوشایند کردهاند.
احمد غلامی. روزنامه شرق
*زمستان ۶۲ فصیح یک اثر انتقادی سیاسی اجتماعی بود و کمتر آسیب حضور دیدگاههای خاص سیاسی را داشت، درحالیکه زمین سوخته احمد محمود درحالیکه اثر نیرومندی است، به نظر من دیدگاههای سیاسی در آن به شدت دیده میشود. به نظرم اثر احمد محمود به نسبت کار اسماعیل فصیح -که هردو در مورد جنگ هستند- کمتر مایههای انسانی دارد.
مصطفی مستور. نشریه سوره اندیشه. دی ۱۳۸۳ شماره ۱۲
*من زمستان 62 به دست توی خیابانهای اهواز راه میرفتم و همراه با جلال آریان از این کوچه به آن کوچه میرفتم و حتی کوچکترین تفاوتی بین آنچه فصیح در کتاب میآورد، با واقعیت جغرافیای شهری اهواز حس نکردم. من با جلال آریان در کوچههای باغ شیخ راه رفتم و حتی شاید خانه مریم را پیدا کردم و زیر پنجره اتاق هتل آستوریا که حالا اسمش پارس شده، نشستم و یک بار دیگر جنگ را تجربه کردم؛ چون بچه جنگ بودن هیچ وقت دست از سر آدم برنمیدارد.
محسن بوالحسنی (راوی نسخه صوتی زمستان 62). گفتگو با ایبنا
*سال 65 بود که آقای فصیح رمانی درباره خوزستان در جنگ عراق علیه ایران به نشر نو ارائه داد و با عنوان پیشنهادی من برای آن یعنی زمستان 62 موافقت کرد و چند تغییر کوچک پیشنهادی مرا نیز پذیرفت. از جمله حذف کشته شدن منیژه همسر مصلحتی جلال آریان در راه تهران بر اثر بمباران اتومبیل. و شگفتا که چاپ دوم زمستان 62 به این بهانه که به غرور ملی لطمه میزند تا سالها اجازه پخش نیافت.
رضا جعفری. مدیر نشر نو. بزرگداشت اسماعیل فصیح؛ شب های بخارا
*این بار او هم ستایشگر است و هم منتقد. هم از زیبایی عشق و شهادت و ایثار سخن میگوید و هم از زشتیها مینالد. هم فرجامها، ادریسها و پسرهای ننه بوشهری و هم برادران بسیجی و رزمنده را میستاید و هم مسعودهای کلاهبردار، ابوغالبهای مسلماننما و بیگلریهای فرصت طلب را به سخره میگیرد و به محاکمه میکشاند؛ هم ستایشگر شوق سازندگی و بالندگی فرجام است و هم ندانمکاریها و برخی نابسامانیهای بعد از انقلاب را میکوبد؛ هم برحق بودن دفاع از وطن را اعلام میدارد و هم از چهره زشت و ویرانی جنگ دردمند و نالان است. اما در نهایت، خجلتزده و شرمگین است.
شرم و حقارت او در مقابل کسانی است که جربزه شهید شدن و جنگیدن و لیاقت دریافت معنی عشق و ایثار را داشتهاند و خشم او متوجه کسانی است که زنده ماندهاند و نه تنها از ادراک این عظمتها عاجزند بلکه اجر شهدا را پایمال میکنند و خونشان را تنها برای آبیاری مقاصد و منافع شخصی به کار میگیرند.
آناهید اجاکیانس.نقد مجموعه آثار داستانی اسماعیل فصیح.فرهنگستان زبان و ادب فارسی.1386
*بخشهایی از صحبتهای اسماعیل فصیح را درباره زمستان 62 در گفتوگویی که با کریم امامی،گلی امامی، محمدرضا قانون پرور، بهمن فرمان آرا، فرهنگ رجایی و علی دهباشی داشته و در نشریه کلک مهر و آبان ۱۳۷۳ به چاپ رسیده میخوانیم:
«پنج نفر که زمستان۶۲ را میخوانند دارای پنج برداشت مختلف هستند. هنگام نوشتن آنچه در ضمیر ناآگاه میگذرد برای خود نویسنده هم روشن نیست. الان که به عقب برمیگردم از خود میپرسم فصیحی که زمستان ۶۲ را نوشته که بوده؟ و آن را چرا و چطور نوشته؟
البته میدانم چه چیزی مرا مجبور کرد زمستان ۶۲ را بنویسم…از دست رفتن زندگی من در آبادان…و زندگی آبادان. چون دیدم باغبان من که در ته حیاط خلوت زندگی میکرد، یک بچهاش شهید شد و یک بچهاش معلول. اینها را من دیدهام و میتوانم بگویم، آبادان و بچههای مطرود درون من هستند. مثل بچههای خودم.
درباره جنبه سمبل یا نشانه یا تمثیلی بودن اسمها تنها چیزی که میتوانم الان بگویم همین است که در زمستان ۶۲ بر این جنبه رمان خیلی کار شده است. کلمه زمستان میتواند جو را مشخص کند. چرا منصور فرجام باید عاشق دختری به اسم لاله شود، یا درعملیاتی به اسم مجنون شهید بشود؟ دوستی نوشته است که او –منصور حلاج است و بهخاطر عشق بر دار میرود. اگر جای منصور بر دار نیست/ چرا عشق از او دست بردار نیست
زمستان۶۲ را چهاربار بازنویسی کردم، هربار که میدادم یک خوانندهای میخواند بخشهایی را بازنویسی میکردم. مثلا آقای عزتالله فولادوند این را خواند و چیزهای خوبی پیشنهاد کردند. همچنین آقای محمدرضا جعفری. و یک دوست هنرمند اهوازی هم آن را خواندند.»