سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

زلیخا چشمهایش را باز می‌کند

نویسنده: گوزل یاخینا

مترجم: زینب یونسی

ناشر: نیلوفر

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۷

تعداد صفحات: ۴۹۰


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند
زلیخا چشمهایش را باز می‌کند

تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

تهیه این کتاب

لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند

زلیخا چشمهایش را باز می‌کند

 

 

کتاب زلیخا چشم هایش را باز می کند با بخشی به نام «یادداشت نویسنده برای خوانندهٔ ایرانی» آغاز شده است. گوزل یاخینا می‌گوید که این داستان را با الهام از زندگی و سرنوشت مادربزرگ خودش نوشته است. مادربزرگ او همچون میلیون‌ها تبعهٔ شورویْ قربانی سرکوب‌های سیاسی شد، به سیبری تبعید شد و ۱۶ سال آنجا ماند.

نویسنده با هدف تمرکز بر بازی سرنوشت دربارهٔ این قهرمان نوشت و رمان حاضر را خلق کرد؛ قهرمانی که گمان می‌کرد زندگی‌اش رو به پایان است اما با مرحلهٔ دیگری از آن روبه‌رو شده بود. این رمان تاریخی بیشتر به جریان زندگی انسان پرداخته و کمتر دربارهٔ جریان دگرگونی‌های سیاسی سخن گفته است.

 

رمان زلیخا چشم‌هایش را باز می‌کند در سال ۱۹۳۰ می‌گذرد. «زلیخا» به‌همراه شوهرش «مرتضی» و مادر همسرش در یکی از روستاهای تاتارستان زندگی می‌کند. نیمی از زندگی ۳۰سالهٔ او صرف کار برده‌وار در خانهٔ مادرشوهرش شده است.

 

او که سوگوار دخترانی‌ است که در بدو تولد از دستشان داده، مجبور است تمام کارهای زنی را که خود به او لقب خون‌آشام داده، به انجام برساند. تنها مایهٔ تسلی زلیخا در این دوران، رازونیاز با درختان جنگل است. روال زندگی زلیخا با فرارسیدن دوران پاک‌سازی بزرگ استالین تغییر می‌کند. «ایگناتوف» یکی دیگر از شخصیت‌های اصلی این داستان ملودراماتیک، افسر کمونیستی است که مرتضی را در این دوران به قتل می‌رساند.

 

پس از فقدان شوهر، زلیخا به اسیری گرفته می‌شود و همراه با شرایط بغرنجی که به‌خوبی در رمان به تصویر کشیده شده، به اردوگاهی در کنار رودخانه‌ٔ آنگارا در منطقهٔ سیبری آورده می‌شود. در این مقطع است که رمانْ صاحب شخصیت جذاب «دکتر لیبه» می‌شود؛ فردی که در اثر مشاهده‌ٔ وحشت تنیده‌شده در تبعید و ظلم، دچار نسیان شده است.

دکتر لیبه نماینده‌ٔ جامعه‌ٔ تکنوکرات و روشن‌فکرانی‌ است که در تبعیدگاه‌ها با روستاییان همراه بوده‌اند.

 

این رمان در واقع بیانگر ماجرایی عاشقانه بین زلیخا و ایگناتوف است. افسری که برخلاف عقاید کمونیستی‌اش عمل می‌کند و به افراد محبوس در اردوگاه، نگاهی انسان‌دوستانه دارد. 

یاخینا مانند نویسندگان پیش از خود به‌دنبال انتقاد صریح از استالین و بازتعریف دوران تاریک او نیست؛ بلکه از این دوران بستری برای روایت موضوعاتی از قبیل شناخت جهان درونی انسان و تقابل عشق‌ها می‌سازد؛ موضوعاتی که برجسته‌تر از تاثیر ظلم و ستم، در ذهن خواننده نقش می‌بندد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *