در ستایش امر مکتوب
رویای مردان ایرانی
نویسنده: ماردین ابراهیم
مترجم: مریوان حلبچه ای
ناشر: چشمه
نوبت چاپ: ۷
سال چاپ: ۱۴۰۴
تعداد صفحات: ۱۵۴
شابک: ۹۷۸۶۲۲۰۱۱۲۶۶۲
این مقاله را ۷ نفر پسندیده اند
در رمان رویای مردان ایرانی به قلم ماردین ابراهیم، داستان در انگلستان معاصر میگذرد. با روایت اوفلیا که شوک ناشی از یک تراژدی باعث شده قدرت تکلم خودش را از دست بدهد. از همین نقطه است که تکلیف ما با داستان خیلی زود روشن میشود. رمان ماردین ابراهیم کتابی است اسطورهمحور. نویسنده در این رمان از اسطوره به عنوان بخشی از داستان و برای پیشبرد آن استفاده نکرده بلکه به تمامی انواع گستردهای از اسطورهها را تبدیل به داستانی امروزی و مدرن کرده است. یک داستان اسطورهمحور که نه از یک، بلکه از چند منبع اساطیری تغذیه میکند و میبالد. نخستین نشانهی تبدیل اسطوره به داستان را هم میتوان خیلی زود در شخصیت اصلی رمان یافت. اوفلیا در این رمان به نوعی بازنمایی معاصر از اوفلیا، یکی از شخصیتهای محوری نمایشنامهی هملت شکسپیر است. اوفلیای هملت را بسیاری از مهمترین نمونههای شخصیت زن در آثار نمایشی آن دوران میدانند. کاراکتری مهم که کارکردی اساسی هم در پیشبرد داستان هملت و هم در رخ دادن تراژدی ایفا میکند. ماردین ابراهیم اوفلیای هملت را برداشته، امروزی و مدرنش کرده و در رمانش جای داده. پس همسانی میان دو اوفلیا نه تنها در نامگذاری که در وجوه اشتراک متعددی خودنمایی میکند که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود. 1- بحران روانی ناشی از تجربهای تراژیک چه در هملت شکسپیر و چه در رویای مردان ایرانی، اوفلیا به واسطهی مرگ پدر دچار فروپاشی روانی میشود. در واقع زندگی هر دو اوفلیا در هر دو اثر به واسطهی مرگ پدر دچار تکانهای شدید میشود. در هملت این تکانه منجر به فروپاشی روانی اوفلیا شده و در رویای مردان ایرانی به از دست رفتن قدرت تکلم اوفلیا منجر میشود. 2- اوفلیا نماد قربانیان خشونت و سرکوب در هر دو اثر، اوفلیاها قربانیاند. قربانی محیط، شرایط، بازیهای سیاسی و تفکرات ناشی از ساختار قدرتی متکی به حذف و سرکوب. چنانچه اوفلیای هملت را باید به نوعی نماد بیپناهی و قربانی شدن در دنیای مردانهی قدرت و سیاست بدانیم و در رویای مردان ایرانی، اوفلیای خلق شده به دست نویسنده را قربانی خشونت و سرکوب ناشی از نگرش فاشیستی. در نهایت در هر دو اثر، به جبر فضای پیرامونی، زنها مورد خشونت و ظلم قرار میگیرند. 3- پیوند با ادبیات چه در هملت و چه در رویای مردان ایرانی، اوفلیا به نوعی تداعیکنندهی پیوند یک شخصیت تراژیک با هنر و به طور مشخص ادبیات در مفهوم عام آن است. گویی این دو زن برای آنچه در حال وقوع است، هیچ دستاویز و پناهی جز ادبیات ندارند. به اوفلیا در هملت بنگرید. آنجا که او با اشعار و آوازهایش به نوعی حقیقت محذوف زیر خواست قدرت را آشکار میکند. در حقیقت آوازهای او مانند تیغی بر تار و پود پنهان کاری، دروغ و سیاستورزی فرود میآید، آن را میدرد تا نور حقیقت به درون بتابد. از سوی دیگر در رمان ابراهیم، اوفلیا با نوشتن داستان زندگیاش هم آنچه بر او گذشته است را روایت میکند و هم در کنار به تصویر درآوردن ظلمهایی که جهان پیرامون بر اقلیتها روا میدارد، به حفظ میراث فرهنگی و تاریخی قومش کمک میکند. در اوفلیای رویای مردان ایرانی، ادبیات کارکردی دیگری نیز مییابد و جایگزین زبان میشود. گویی نویسنده میخواهد به این موضوع اشاره کند که آنچه زبان مشترک ماست، نه آنی است که با آن تکلم میکنیم، بلکه ادبیات و کتاب است. (دربارهی نقش امر مکتوب در رمان ماردین ابراهیم به جای خود صحبت خواهم کرد.) 4- مرگ معشوق تراژدی، همزاد هر دو اوفلیا در هر دو اثر است. گویی با آنها بر خشت افتاده و سایه به سایه همراهیشان میکند. باید گفت هر دو اوفلیا در ظرف و ساحت خود از بهترین نمونههای شخصیت تراژیک به شمار میروند. در گذار از این زیست تراژیک، هر دو زن با مرگ معشوق مواجه میشوند. در شاهکار شکسپیر، اوفلیای نگون بخت که از پس مرگ پدر به تنها دارایی باقی ماندهی عاطفیاش یعنی نامزدش هملت تکیه کرده، با مرگ محتوم او آخرین حلقهی اتصال به زندگی را از دست میدهد و خود را در رودخانه غرق میکند همانطور که اوفلیای رویای مردان ایرانی با این سرنوشت مواجه میشود؛ زجر تماشای غرق شدن معشوق در رودخانه. هرچند که او در برابر این رخداد به مانند همتای کلاسیکش، دست به خودکشی نمیزند، اما آنچه از او میبینیم، نمودی از مرگ در عین زندگی است. آنچنان که شاملو گفت: «هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم» گویی اوفلیای مدرن، تنها به این دلیل میماند که روایت کند. تلاش برای روایت حلقهی اتصال به زندگی میشود که روایت خود زندگی است. لازم است در اینجا مکثی پیرامون مرگ اوفلیای هملت و میلِی نامزد اوفلیای رویای مردان ایرانی بکنیم و آن را مورد بررسی قرار دهیم. میدانیم که در نمایشنامهی شکسپیر، اوفلیا خود را به رودخانه انداخته و میکشد. یکی از معروف ترین تابلوهای نقاشی دربارهی این تراژدی اثر سر جان اِوِرِت میلِی، نقاش بریتانیایی و از بنیانگذاران انجمن برادری پیشارافائلی است. نقاش در اثرش اوفلیا را بعد از آنکه خود را به رودخانهای در دانمارک انداخته و خودکشی کرده به تصویر کشیده است. صحنه در این تابلو به گونهای است که گویی اوفلیا جزوی از رودخانه و طبیعت پیرامون خود شده و طبیعت نیز او را در خود پذیرفته تا جایی که گلهای چسبیده به لباس اوفلیا و حتی شاخههای خم شدهی گلها و درختان بر روی جنازهی او، در ذهن مخاطب اینگونه تداعی میکند که گویی طبیعت در حال تشییع اوست. حالا به رمان رویای مردان ایرانی برگردیم. در این کتاب نام نامزد و پسرعموی اوفلیا، میلِی است. هم نام نقاشی که تابلوی مرگ اوفلیا را کشیده است. در این رمان اوست که نه به قصد خودکشی اما درون رودخانه میافتد و غرق میشود. این غرق شدن که به نوعی باززایی و اینهمانی معکوس از مرگ اوفلیای هملت نیز هست. در آنجا نیز میلی بعد از آنکه در رودخانه غرق شد، تبدیل به بخشی از آن شده تا جایی که در آن دوباره زندگی مییابد و رودخانه نیز او را در خود میپذیرد. در حقیقت به نظر میرسد که این دو مرگ که در جنسیت فرد مرده متفاوت اما در رخداد مرگ مشابه هستند، یکی از بازیهای زیرکانهی نویسنده در رمانش است و میتواند اشاره و ادای دینی به آن تابلوی معروف و نقاشش باشد. دومین خاستگاه اسطورهای رمان، اساطیر کتب مقدس هستند. رمان، داربست، ستونهای داستانی، شکل روایت و درونمایهی خود را از اسطورههای کتب مقدس گرفته است تا جایی که تقریبا از تمام کتابهای آسمانی ادیان مختلف در این رمان نماد و اسطوره مییابیم. این وام گیری در اشکال گوناگون خودنمایی میکند که در اینجا به بررسی برخی از آنان میپردازم. 1- فرم قصه در قصه ماردین ابراهیم در رمانش از ساختار روایی چندلایه بهره میبرد. مشابه آنچه در قصههای تورات دیده می-شود. در تورات، داستانها اغلب در دل یکدیگر و به شکلی تو در تو روایت میشوند که یکی از مشخصههای شاخص کتابی آسمانی یهودیان نیز به شمار میرود. همین شکل روایت با همان تو در تویی و چندلایگی، در رویای مردان ایرانی و به خصوص داستان اوفلیا به چشم میخورد. 2- مهاجرت و آوارگی یکی از مضامین اصلی تورات مهاجرت و آوارگی ابدی قوم بنیاسرائیل است. آنجا که قوم یهود سرگشته و بی پناه بیابان از پی بیابان و دریا از پی دریا به دنبال سرزمینیاند که نیست. مامنی که وجود ندارد و گویی آوارگی بخشی از مشیت الهی برای آنان است. در رویای مردان ایرانی نیز با چنین درونمایهای مواجه میشویم. در این رمان نیز از یک سو شخصیتها فارغ از ریشه و تبار و محل تولد و زیستشان در جستجوی هویت و ریشههای خودند. ریشه و هویتی که گاه به خشنترین شکل ممکن مانند آنچه در بالکان رخ داد و گوشهای از آن در این رمان به تصویر درآمده کتمان میشود و از سوی دیگر به واسطهی بودن در طبقهبندی اقلیت، مدام در حال طردند. طردی که منجر به مهاجرتهای مداومشان میشود. در حقیقت شخصیتهای این رمان نیز در هرکدام از دو دستهی بالا قرار بگیرند، به نوعی مهاجر و آواره به شمار میروند. 3- حفظ میراث و دانش مقدس در تورات، موسی به عنوان شخصیت اصلی یک وظیفهی بنیادین دارد و آن حفظ و انتقال دانش مقدس به قوم خود است. در حقیقت دانش مقدس که چون امانتی در اختیار موسی است، باید در اختیار پیروان او قرار گیرد تا تبدیل به هویت و تضمینی بر ماندگاریشان باشد. در رمان نیز ما با چنین وظیفهای مواجهیم. حلول روح موسی و دانش مقدسش در شخصیتی مانند شیخ احمد خانی مولف داستان مم و زین که اثرش تبدیل به نماد وجود و حضور یک قوم میشود و یا حتی خود اوفلیا که با نوشتن سرگذشتش و گفتن از آنچه اگر این داستان نبود چه بسا تا ابد نگفته باقی میماند، دارای چنین کارکردی میشود. 4- خواب فرعون در میان اسطورههای توراتی ماجرای خواب فرعون به نوعی مهمترین اسطوره به شمار میرود. آنجا که خوابگذاران به او میگویند پسری از قوم بنی اسرائیل خواهد آمد و تاج و تخت تو را تصاحب خواهد کرد. از دل همین خواب و تعبیرش فرعون دستور به کشتن فرزندان ذکور بنی اسرائیل میدهد. در مقام نماد و استعاره، کشتن فرزندان ذکور تعابیر متعددی دارد که از آن جمله می-توان به این موارد اشاره کرد: از بین بردن آیندهی یک قوم؛ مقطوع النسل و در نهایت منقرض کردن آن قوم؛ تلاش برای جلوگیری از ظهور پدیدهای به نام آینده به سکلی که در ید قدرت او نباشد؛ ترس از تغییر و مقاومت در برابر آن به عنوان یک امر طبیعی که به نوعی مقاومت در برابر طبیعت نیز به حساب میآید؛ و… همین ماجرا با همین محتوا در رمان ماردین ابراهیم بازسازی مدرن شده و تبدیل به داستان میشود. در رویای مردان ایرانی، تلاش برای از بین بردن دستنوشتههای مم و زین، مشابهت بسیاری دارد با تلاش برای از بین بردن اولاد ذکور بنیاسرائیل. این مشابهت از آن روست که در واقع هدف هر دو یکی است. از بین رفتن دستنوشتههای مم و زین منجر به نابودی میراث فرهنگی تاریخی و حذف تاریخ یک قوم میشود. به نوعی کتمان گذشته و بستن مسیر برای رسیدن به مفهومی به نام آینده در این تلاش مستتر است. از این گذشته تلاش برای از بین بردن این اثر (و یا هر اثر مکتوب دیگری) نشان از ترس از تغییر و مقاومت در برابر وقوع آن دارد. ترسی که نمودش تلاش برای جلوگیری از دستیابی به دانش و آگاهی است. (مگر نه آن است که کتاب سوزی در سراسر تاریخ به هر شکل و عنوانی نمادی بوده از تلاش برای جلوگیری از سرایت دانش به نسلهای بعد؟) قومی که فرهنگش ذبح شود، ریشههایش بخشکد و تاریخ و هویتش تحریف شود، در اکنونی عقیم میماند و میپوسد. زیرا نه گذشتهای دارد و نه آیندهای. برای چنین قوم یا ملتی، اکنون تبدیل به نقطهی پایان میشود. آنچه میتواند نویدبخش آیندهای زایا، روشن و پر امید باشد یک چیز است و آن آگاهی است. در حقیقت اعضای گروه خنجرهای نیمهشب، نه به دنبال از بین بردن یک کتاب، که در پی از بین بردن آگاهی به عنوان نمادی از زایش نسلهای آگاه در آینده هستند. همان کاری که فرعون در پی انجام آن بود. 5- اسطورهی قربانی برای آینده از مهمترین مفاهیمی که در رویای مردان ایرانی دیده میشود، قربانی شدن افراد برای حفظ حقیقت و دانش است. این موضوع با بسیاری از اسطورههای تاریخی و مذهبی پیوند دارد که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: الف. اسطورهی مسیح و قربانی شدنش برای رستگاری ابنای بشر. ب. قربانی شدن (داوطلب قربانی شدن) در آیینهای کهن برای عبور از خشکسالی و رسیدن به برکت و باروری. ج. شهادت در اسلام که معمولا هدفش حفظ یک آرمانشهر و حفاظت از کرامت انسانی است. 6- اسطورهی سه مرد ایرانی یکی از داستانهای اصلی رمان ماردین ابراهیم، قصهی سه مرد ایرانی است که در تلاش برای حفظ دست نوشتهی مم و زین تا نهایت حد ایثار و فداکاری که همان اهدای جان بر سر هدف است پیش میروند. این سه مرد از سرزمین خود دور میشوند تا به دنبال یک هدف نهایی گام در مسیری دشوار بگذارند. این سه مرد در این کتاب به نوعی تداعیکنندهی همان سه مغ ایرانی در اسطورههای مسیحی هستند که از ایران به قصد دیدار مسیح نوزاد راهی اورشلیم شدند. چه در داستان مسیح و چه در این رمان، هر سه مرد به دنبال حفاظت از حقیقت و ترویج آن هستند. از آن مهمتر اینکه این حقیقت، بیرون خاستگاه، سرزمین، فرهنگ و حتی باورهای رایج پیرامون آنهاست. همانطور که سه مغ ایرانی، یعنی سه روحانی زرتشتی، در مسیر تایید حقیقت مسیح گام برمیدارند، سه مرد ایرانی در این رمان هم برای حفظ یک شاهکار مربوط به فرهنگی دیگر تلاش میکنند. در حقیقت ماردین ابراهیم با طرح استادانهی اینهمانی موجود در این روایت به نوعی نیز بر اهمیت بوم فرهنگ ایران به عنوان گهوارهی تمدنها و قومیتهای گوناگون موجود در آن تاکید ورزیده. گویا نویسنده خواسته با استعاره از سه مرد ایرانی، به ما یادآوری کند که گسترهی فرهنگی تاریخی ایران، همان محافظ و نگهبان ما در برابر گزندهاست. از دل این خردهروایت در رمان، یعنی ماجرای سه مرد ایرانی، میتوان به یک نماد نیز دست یافت که حضورش در جای جای رمان به چشم میخورد و آن نماد عدد سه است. عدد سه، یکی از پر کاربردترین اعداد در نمادشناسی و علم الاعداد است. عدد سه در بسیاری از فرهنگها و اسطورهها دارای نقش نمادین مهمی است. این عدد نماد کمال، تعادل و چرخهی زندگی یعنی تولد، مرگ و رستاخیز است. جز این برخی دیگر از نمادهای عدد سه عبارت است از: الف. تثلیث مسیح ب. سه الههی مویرای که نخ زندگی را میریسیدند، اندازه میگرفتند و میبریدند. یعنی تولد، طول عمر و لحظهی مرگ در ید اختیار این سه الهه بوده است. ج. در اساطیر اسکاندیناوی سه نورن حضور دارند که گذشته، حال و آینده در کنترل و اختیار آنان است. د. در شاهنامه و داستان ضحاک، که یکی از مهمترین و در عین حال معروفترین داستانهای مرتبط با تلاش برای آزادی از یوق ستم در میان آثار مکتوب جهان است، ابلیس سه بار بر ضحاک ظهور میکند و هربار در پی این ظهور، ضحاک سفاکتر میشود تا بار سوم که این درندهخویی به حدی میرسد که منجر به قیام فریدون میشود. ه. سه مرحلهی عرفان یا سه مرحلهی سلوک عارف یعنی شریعت، طریقت و حقیقت. در چنین بستر نمادین و اساطیریای است که در رمان ماردین ابراهیم نیز عدد سه به جز کارکرد باززایی سه مغ در قامت سه مرد ایرانی، کارکردهای دیگری نیز پیدا میکند. به عنوان مثال: اکثر شخصیتهای این رمان درگیر سه مرحله سفر یا کشف و شهود یعنی آغاز، بحران و کشف حقیقت میشوند. کتاب سه مکان کلیدی و مهم دارد: ایران، ترکیه و عراق. در رمان شاهد حضور سه نسل متفاوت در مقام راوی و یا مورد روایت هستیم. حضور نمادین و استعاری سه عنصر اصلی یعنی آب، آتش و خاک که در طول داستان به عنوان نمادهای تحول ظاهر شده و به کار برده میشود. این موارد نشان میدهد که عدد سه در این رمان نه تنها یک الگوی روایی بلکه یک نماد فلسفی، اساطیری و فرهنگی نیز به شمار میرود. 7- اسطوره و نماد دانش و آگاهی به گمان من مهمترین اسطوره و نماد این رمان، اسطوره و نماد دانش و آگاهی است. از همین رو میتوان به رمان رویای مردان ایرانی، کتابی در تقدیس کتاب نیز لقب داد. برای رسیدن به این تعبیر بیایید خرده داستانهای مرتبط با کتاب و امر مکتوب در رمان را مرور کنیم: اوفلیا داستان زندگی خودش را مینویسد و تبدیل به کتاب میکند. کتاب «مم و زین» و نقش و تاثیرش در رمان و اهمیت والایش در حفظ فرهنگ یک قوم. سه ایرانی که برای حفظ یک کتاب حاضر به جانفشانی هستند. پدر اوفلیا به عنوان تصویری از یک روشنفکر شرقی، صاحب یک کتابفروشی است. یکی از شخصیتهای رمان، معلمی از بالکان است. توجه به نقش معلم در آموزش خواندن و نوشتن که ارتباط مستقیم با مقولهی کتاب دارند. و… همهی اینها را وقتی کنار هم قرار میدهیم به یک دریافت میرسیم و آن اینکه رویای مردان ایرانی رمانی است دربارهی اهمیت امر مکتوب یا همان کتاب به عنوان نماد آگاهی در مسیر زیست آدمها. در بخش بررسی اسطورهای رمان اشاره شد که نوعی اینهمانی میان تلاش برای کشتن فرزندان ذکور بنیاسرائیل و تلاش برای نابود کردن نسخههای کتاب مم و زین وجود دارد. به این اسطورهی توراتی برگردیم و سرانجام داستان را بررسی کنیم. با تمام تلاشهای صورت گرفته، آن فرزند ذکور بشارت داده شده نه تنها به دنیا میآید، بلکه میبالد و به آنچه وعده داده شده جامهی عمل میپوشاند. همین نقش و مقام را در رمان، نویسنده برای مم و زین قائل شده است. گویی ماردین ابراهیم میخواهد در این رمان به کتاب که نماد آگاهی و دانش است، جایگاهی الهی و مقدس بدهد و حتی بگذارید پا را فراتر بگذارم و بگویم قصد دارد اعلام کند که دانش و آگاهی پیامبران عصر و دوران ما هستند. در رویای مردان ایرانی با رمانی مواجهیم که در تلاشی ستودنی قصد دارد دو فرهنگ فارسی و کردی را به هم پیوند دهد. نویسنده برای نشان دادن این پیوند، از مسیر روایت داستان جانفشانی سه مرد ایرانی در راه حفظ یکی از مهمترین داشتههای فرهنگی قوم کرد پیش میآید. بیایید کمی به بررسی این دو فرهنگ یعنی فرهنگ فارسی و کردی بپردازیم. دو فرهنگ فارسی و کردی این دو قوم مهم فلات فرهنگی ایران، مشابهتهای بسیار اجتماعی، فرهنگی، زیستی، تاریخی و حتی زبانی با هم دارند. در عین حال که به خصوص در سالهای اخیر بیشترین سوءتفاهمها را نیز با هم داشتهاند. در این تنش قطعا نقش کسانی که بیتوجه به پیوندهای محکم میان این دو قوم فرهنگ، بر آتش دو سمت دمیدهاند غیرقابل کتمان است. فارغ از اینکه غرق شدن یکی از این دو بیشک به غرق شدن آن دیگری نیز خواهد انجامید، فراموش نکنیم که ایران همواره مامن کردها در هجومها بوده. آغوش ایران در درازای تاریخ همواره بر فرزندان کردش گشوده بوده و پناهگاهی برای آنها به شمار میرفته. راندهشدگان فیلی، بازماندگان جنایات هولناک حزب بعث و هزاران نمونهی دیگر یادآور این حقیقت محض است. از آن سمت امکان ندارد ناظری بیطرف باشی و نقش قوم کرد در بالندگی فرهنگ ایران را کتمان کنی. از همین رو گمان میکنم که این رمان در بهترین زمان ممکن منتشر شده تا گویی به ما یادآوری کند که ما، همگی ما، مسافرین یک کشتی هستیم و غرق این کشتی هلاک همهی ماست. از این رو باید رویای مردان ایرانی را به نوعی رمان دوستی نیز نامید. رمانی که در آن با زبان اسطوره و نماد بر پذیرش، درک متقابل و ریشههای مشترک نژادی، فرهنگی و حتی مذهبی اشاره رفته تا آنچه پیش روی ما قرار میگیرد به تمامی اثری در تمجید دوستی نیز باشد. در ستایش امر مکتوب
حرف آخر
مطلب مرتبط: جریانشناسی ادبیات داستان کردی در ایران








