سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

ای صوفی سرگردان!

ای صوفی سرگردان!


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

اگر نادر ابراهیمی را فقط با کتاب‌های «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» یا «یک عاشقانه آرام» می‌شناسیم، مواجهه با کتاب صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها می‌تواند عجیب باشد؛ از یک طرف چه‌بسا فکر کنیم نثر شاعرانه او در آن کتاب‌ها وامدار غوطه‌وری در ادبیات صوفیانه است و از سوی دیگر متعجب شویم که چنین اثر جدی و پژوهشی مفصلی نوشته. بخصوص اگر بدانیم که این تنها یک جلد از چندین جلدی بوده که عنوان تاریخ تحلیلی پنج‌هزارسال ادبیات داستانی ایران را بر خود داشته. اما به گمان من این اثر به‌روشنی نشانگر نگاه و جهان‌بینی و دغدغه اصلی نادر ابراهیمی است.

صوفیانه ها و عارفانه ها

نویسنده: نادر ابراهیمی

ناشر: روزبهان

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۵۸۴

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۷۴۰۷۱۸

اگر نادر ابراهیمی را فقط با کتاب‌های «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» یا «یک عاشقانه آرام» می‌شناسیم، مواجهه با کتاب صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها می‌تواند عجیب باشد؛ از یک طرف چه‌بسا فکر کنیم نثر شاعرانه او در آن کتاب‌ها وامدار غوطه‌وری در ادبیات صوفیانه است و از سوی دیگر متعجب شویم که چنین اثر جدی و پژوهشی مفصلی نوشته. بخصوص اگر بدانیم که این تنها یک جلد از چندین جلدی بوده که عنوان تاریخ تحلیلی پنج‌هزارسال ادبیات داستانی ایران را بر خود داشته. اما به گمان من این اثر به‌روشنی نشانگر نگاه و جهان‌بینی و دغدغه اصلی نادر ابراهیمی است.

صوفیانه ها و عارفانه ها

نویسنده: نادر ابراهیمی

ناشر: روزبهان

نوبت چاپ: ۴

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۵۸۴

شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۷۴۰۷۱۸

 


تاکنون 2 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

 

تهیه این کتاب

ای صوفی سرگردان!

 

 

اگر نادر ابراهیمی را فقط با کتاب‌های «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» یا «یک عاشقانه آرام» می‌شناسیم، مواجهه با کتاب صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها می‌تواند عجیب باشد؛ از یک طرف چه‌بسا فکر کنیم نثر شاعرانه او در آن کتاب‌ها وامدار غوطه‌وری در ادبیات صوفیانه است و از سوی دیگر متعجب شویم که چنین اثر جدی و پژوهشی مفصلی نوشته. بخصوص اگر بدانیم که این تنها یک جلد از چندین جلدی بوده که عنوان تاریخ تحلیلی پنج‌هزارسال ادبیات داستانی ایران را بر خود داشته. اما به گمان من این اثر به‌روشنی نشانگر نگاه و جهان‌بینی و دغدغه اصلی نادر ابراهیمی است.

 

کل کتاب شامل دو فصل است، فصل اول عنوان مقدمات و مکالمات را دارد و فصل دوم با نام نمونه‌ها و لحظه‌های تحلیلی آنها شامل دویست نمونه منتخب از حکایات صوفیه و -به قول خود نادر- لحظه‌های تحلیلی آنهاست.

 

فصل اول که حدود 20درصد کتاب را شامل می‌شود، شرح مفصلی است که چرا و چگونگی گردآوردن این مجموعه را شرح می‌دهد.

 

اینکه ابراهیمی کلمه مکالمات را برای این فصل انتخاب کرده، همخوانی مناسبی با حال و هوای نوشته دارد. او در عین اینکه در نقش یک پژوهشگر اطلاعات و استنتاج‌هایش را بیان می‌کند، شیوه و بیانی را در پیش گرفته که انگار در حال یک مکالمه زنده و پویا با خواننده است.

همچنان که دارد برداشت خودش را از صوفیان و عارفان می‌گوید و از نظرات بعضی قدما انتقاد می‌کند، به شیوه‌ای می‌نویسد که انگار باب مکالمه را بازکرده و انتظار دارد به دنبال این گفت‌وگو (که در میانه‌هایش نیز گریزی به موضوعات و دلمشغولی‌های دیگرش می‌زند)، اهل دانش و کنجکاوان بیایند و از این روزنه‌ها، فضاها و نظرهای تازه استخراج کنند. برای همین شاید برای خواننده‌ای که دنبال نمونه‌ها و دلایل دسته‌بندی شده برای رسیدن به یک نظریه ادبی یا جامعه‌شناسانه مستند باشد، نوشته‌ها ناکافی به نظر بیایند. اما باید توجه داشت که ابراهیمی بیشتر قصد طرح موضوع داشته است تا پافشاری برای اثبات یک نظریه.

 

در شروع این فصل نثر ابراهیمی حالتی داستان‌گونه دارد. با اینکه خودش تأکید می‌کند که قصدش نوشتن تاریخ ادبیات است نه تاریخ عمومی، ولی ناچار است نقبی به تاریخ بزند و در این نقب زدن لحنش داستانی و گاه عبرت‌آمیز می‌شود. چرا عبرت‌آمیز؟ چون او معتقد است که تصوف، عرفان ایرانی است که شکل عمل‌گرایی به خود گرفته است. یعنی بُعدی انقلابی و اجتماعی به آن می‌دهد.

 

نادر ابراهیمی هم مثل بسیاری از اهل ادبیات به دشواری تعریف از صوفی‌گری و عرفان اذعان دارد اما با بررسی تاریخ و متون بجا مانده تلاش می‌کند نشان دهد که تصوف انتخاب ایرانیان بوده در مقابل استعمار عرب؛ نه به صرف زنده نگه داشتن و بازگشت به فرهنگ و هنر ایرانی، بلکه به شکل اعتراض به عدالت وعده داده شده در اسلام که خلفای اسلامی پاک فراموشش کرده بودند.

 

با وجود دادن چنین بار و معنای عظیمی به تصوف اما ابراهیمی به این نکته توجه دارد که تصوف هم مثل هر اندیشه دیگری از تبدیل شدن به شکل‌های دیگر در امان نیست، به همین خاطر می‌گوید که اندیشه تصوف در طی زمان به شاخه‌های «گداطلبی» و «درباری» هم تبدیل شد (یا شاید همان که بهاالدین خرمشاهی در تشریح اندیشه ضد صوفی حافظ به آن نام تصوف رسمی می‌دهد) اما حرف و نگاه ابراهیمی روی شاخه‌ای از تصوف است که اسمش را تصوف عمل‌گرا یا سیاسی یا اجتماعی می‌گذارد و عقیده دارد که پرشور، زندگی‌ساز و ظلم‌ستیز است.

او صوفی عمل‌گرا را اتفاقا اهل زندگی، زندگی عینی و واقعی می‌داند که دنبال کار و تلاش است، چه برای تأمین معاش زندگی و چه مبارزه با ستمگری.

 

مشخص است که نوشتار این بخش در دهه اول انقلاب تکمیل شده و لاجرم نشانه‌هایی از ادبیات و حال و هوای آن زمان نیز در آن مشهود است: از به کار بردن چندباره کلمه امپریالیست گرفته تا اشاراتی مستقیم به خاندان پهلوی (آنجا که به سیر تکراری ظالمان در فراموشی نیروی ملت اشاره می‌کند) و حتی اشارات کنایه‌آمیز چندباره به کتاب تاریخ ایران که پنج مولف روسی آن را تدوین کرده‌اند (آن زمان هنوز کشور روسیه دوست و برادر نشده بود و بیشتر آثار تألیفی آنها هم به دیده‌ی موضع‌گیری‌های تفکر چپ دیده می‌شد).

 

اما از اینجا به بعد وارد حیطه ادبیات می‌شویم و آن بخش که دغدغه و نقطه توجه همیشگی نادر ابراهیمی بوده است یعنی بحث زبان و داستان. ابتدا شرح می‌دهد که دویست نمونه‌ای که برای این کتاب انتخاب کرده را از بررسی حدود سه هزار حکایت استخراج کرده و در انتخاب آنها به این مساله توجه داشته که حکایاتی باشند که یا به فارسی نوشته یا فارسی‌سازی شده‌اند. زمان تقریبی آنها را حدود یک هزارودویست تا نهصدسال پیش ذکر می‌کند (از اولین منبع نثر که کشف المحجوب هجویری است) و از حدود دوازده منبع معلوم و تعدادی آثار بدون نویسنده نام می‌برد.

 

ابراهیمی در اینجا با تعریف داستان، این عقیده را بیان می‌کند که این حکایات ساختار قوی داستانی و عناصر داستان را در خودشان دارند. عقیده‌ای که در فصل دوم با نوشتن نگاه تحلیلی بر هر حکایت آن را مستند می‌کند. او با بیان شیوه‌های داستان‌گویی این حکایات گویا قصد دارد یک الگو و پایه برای هنر داستان‌گویی ایرانی معرفی کند، از شیوه‌های بیان و فضاسازی و ترکیب‌بندی‌های داستانی تا سایر مختصات فنی، و چه بسا امید دارد که بعدها این موارد به شکل منسجم‌تر و علمی مورد توجه قرار گیرد: «اشاره‌های گذرایی که در زمینه‌ی اینگونه مسائل فنی، در این مقدمات و مکالمات کرده‌ام، صرفا به امید همسو شدن و همسو حرکت کردن مقدماتی با خوانندگان ارجمند است.»

 

کار اصلی ابراهیمی در فصل دوم آغاز می‌شود. از بین منابعی که در فصل اول نام برده، پنج منبع در پنج بخش معرفی می‌شوند. در اول هر بخش توضیحی درباره آن منبع و نویسنده‌اش می‌دهد و بعد حکایات انتخابی‌اش را می‌آورد. پس از هر حکایت چند نگاه تحلیلی اضافه می‌کند. نگاه‌ها غالبا شامل این موارد است: تحلیل هنری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی؛ تحلیل عناصر داستان مثل شخصیت‌سازی، تصویرسازی و گفت‌وگوها؛ تحلیل ساختاری یا ساختمانی؛ تحلیل محوری یا هدف حکایت و موارد دیگر بسته به حکایت طرح شده حتی با رسم نمودارهای که ساخت فنی اثر را نشان بدهد.

 

ابراهیمی در اینجا با دقت به عوامل داستانی توجه می‌کند و با توجه به نگاه صوفیانه هر منبع، نشان می‌دهد که این عناصر چگونه در خدمت بیان بهتر و ایجاد ارتباط هنرمندانه با مخاطب قرار گرفته‌اند. به بیان دیگر با اینکه ابراهیمی کلیه این حکایات را دارای منشی انقلابی می‌داند (به معنای همان تصوف عمل‌گرا که در فصل اول شرح می‌دهد) اما تأکیدش بر این است که چطور از ادبیات به شیوه‌ای هنرمندانه برای بیان مقصود و تآثیرگذاری بر خواننده استفاده شده.

 

او حتی به این نکته اشاره می‌کند که آنچه به عنوان کرامات در این داستان‌ها مطرح می‌شود و از طرف بسیاری از بزرگان ادبیات ایران به عنوان گفتارهایی غیرمنطقی و ناموجه و عوامانه نامبرده شده، شیوه‌ای از داستان‌گویی آنهاست که با هدفی معین و هنرمندانه در متن قرار گرفته.

 

شاید توجه به این نکته را بعدها در کتاب «یک سیب و دوآینه» شادروان قاسم هاشمی‌نژاد می‌بینیم. البته به کار بردن لفظ بعدها برای کتاب هاشمی نژاد برپایه سال انتشار کتابش است وگرنه قاعدتا او نیز سال‌ها برای کتابش پژوهش و بررسی کرده است. درهرحال در کتاب «یک سیب و دوآینه» هم که هاشمی‌نژاد ضمن آوردن شرح حال عارفان و صوفیان، نمونه‌هایی از روایت‌ها و گزیده‌گوئی‌هایشان را آورده، در پاورقی حکایات اشاراتی دارد که چندان دور از نظرات ابراهیمی نیست. در جایی به صناعت کارکرد دوگانه تغییر زاویه منظر به شکلی درخشان برای شکستن روال عادی در حکایت و ظهور امر شگفت‌انگیز (همان کرامت) اشاره دارد.

 

همین نمونه مختصر نشان می‌دهد که حکایات ایرانی (در اینجا متون عرفانی و صوفیانه) تا چه اندازه شایسته بررسی از مناظر گوناگون هستند. و علاوه بر شناختی که از وضعیت تاریخی-اجتماعی ایران و شیوه‌های زندگی و مقاومت (یا به قول امروزی‌ها تاب آوری) مردم می‌دهند، دارای چه دقایق ویژه‌ای در هنر داستان‌گویی ایرانی هستند.

 

بدون اینکه بخواهم در دام جملات شعاری لطیفه‌وار (مانند ما آریایی‌ها همه چیز را قبل از همه داشتیم!) بیفتم، دیدن این صناعت ادبی در حکایت‌های صوفیانه مرا به سمت گونه ادبی می‌برد که این زمان با نام ژانر فانتزی در همه جهان پذیرفته است و کارکردهای خاص خود را دارد.

 

از ماجرای کتاب صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها خارج نشویم که البت به اعتباری برای رسیدن به همین نظرها و سخن‌ها نوشته شده. اینکه در ابتدای مطلب نوشتم که این کتاب نشانگر نگاه و جهان‌بینی و دغدغه اصلی نادر ابراهیمی است، شاید حالا معنا پیدا کند. کتاب صوفیانه‌ها و عارفانه‌ها معلوم می‌کند که تمام تلاش نادر ابراهیمی (که در ژانرهای متفاوت و برای گروه‌های سنی مختلف) کتاب نوشت، برای پاسداشت و توجه به ظرفیت‌های زبان فارسی بود. و از جانب دیگر مشخص می‌کند که محتواهای گوناگونی که تولید کرد (از سریال برای بزرگسالان تا مجموعه‌های آموزشی) بابت عشق و اهتمامی بود که به شناختن فرهنگ و اندیشه ایرانی داشت.

 

آن‌گونه که از عنوان فرعی و مقدمه کتاب پیداست، این مجموعه طرح عظیمی بوده برای شناساندن پیشینه پنج‌هزارساله ادبیات داستانی در ایران بوده. کتاب بار اول در 1370 و بار دوم در سال 1376 منتشر شده است. در چاپ دوم ابراهیمی نوید می‌دهد به کمک کسانی که صمیمانه به یاری‌اش شتافته‌اند، در حال آماده‌سازی جلد دوم و سوم این مجموعه است.

 

از بدعهدی یاریگران یا بیماری که در سال‌های پایانی عمر او را گرفتار کرد، تاکنون مجلدهای بعدی این کتاب به چاپ نرسیده است. دریغ!

 

 

 

 

نادر ابراهیمی

 

 

  این مقاله را ۵ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *