عجب، مُرده و به من نگفتهاند!
مادری عرب، مسلمان، سادهدل، زحمتکش و آبرومند؛ زنی که در نوجوانی ازدواج میکند، برایش انتخابی در کار نیست، باید ارزشمندی خود را به هر شکلی که میتواند – دستپختش، خانهداریاش، پسر زاییدنش – ثابت کند، غمخوار شوهر نهچندان مطلوبش است، برای بچههایش دعا میخواند تا از شر حسودان و بدخواهان در امان بمانند و تمام مدت در معامله و بیمی همیشگی نسبت به خداوند است و تا آخرین لحظهای که هوش و حواسش سر جایش باشد، نگران آن است که خانه و زندگیاش به قدر کافی تمیز هست؟ مردم دربارهاش به نیکی قضاوت خواهند کرد؟