vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

کنکاشفه و پرسش‌های نو در نقد ادبی

کتاب «کنکاشفه» نوشته آرش جواهری، که بتازگی از سوی انتشارات عینک منتشر شده است، تلاشی است برای بازاندیشی در جریان فرمالیسم روسی و بررسی امکان پیوند آن با ادبیات و نقد معاصر. آرش جواهری، نویسنده و پژوهشگر گزیده‌کار حوزه فرهنگ و ادبیات با ترکیب واژه‌های کنکاش + مکاشفه به ترکیبی بدیع و تازه رسیده است که شاید در سالهای بعد به حوزه نقد فرهنگ نیز راه یابد. نگارنده در این اثر، فرمالیسم را نه صرفاً به عنوان یک مکتب تاریخی، بلکه به عنوان چارچوبی پویا برای تحلیل و بازخوانی متن‌های ادبی امروز می‌نگرد و تلاش می‌کند ضرورت شکل‌گیری «فرانظریه» یا نظریه‌ای فراتر از اصول کلاسیک را نشان دهد. کتاب با زبانی تأملی، و گاه حتی شاعرانه و فلسفی، مخاطب را به پرسش درباره جایگاه فرم، زبان، ساختار و تجربه ادبی در شرایط معاصر فرا می‌خواند و همزمان تلاش دارد شکاف میان نظریه‌های قدیم و واقعیت‌های پیچیده ادبیات امروز را روشن کند. «کنکاشفه» خواننده را وارد فضایی می‌کند که در آن نه فقط تاریخچه فرمالیسم، بلکه پرسش‌های بنیادین درباره تحول نظری و ضرورت بازاندیشی در ادبیات مدرن و پسا‌مدرن مطرح می‌شوند. ذکر این نکته هم لازم است که تالیف و تحقیق و نظریه‌پردازی در این حوزه کار هر ادیبی نیست و دانش و جسارتی فراتر از حد معمول می‌طلبد.

 

کنکاشفه

نویسنده: آرش جواهری

ناشر: عینک

سال چاپ: ۱۴۰۴

تعداد صفحات: ۱۲۶

شابک: ۹۷۸۶۲۲۸۲۹۵۷۷۰

 

  این مقاله را ۲ نفر پسندیده اند

 

تهیه این کتاب


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

کنکاشفه و پرسش‌های نو در نقد ادبی

 

 

بازاندیشی «کنکاشفه» نسبت به فرمالیسم

 

کنکاشفه با پیش‌درآمد نگارنده آغاز می‌شود:

 

«چرا فرمالیسم روس؟ بحران عمومی و ماندگار در ادبیات حاوی این گزاره است که تمام نظریه های ادبی پیشین، دیگر غربیل خود را آویخته اند و اینک باید به جستجوی چیز نو باشیم. آن «چیز» به گمان من یک نظریۀ جدید نیست. شدت تحولات اخیر جهان فراتر از آن است که به تغییری در همین مایه بسنده کنیم.آن «چیز» که دگردیسی کیفی و عمیقی در بنیان‌ها خواهد داشت شاید نوعی «نانظریه» یا «فرانظریه» باشد.

واقعا نمی دانم زیرا وضعیت ما هنگام حدس زدن آینده کاملا ابلهانه است. اما هرچه هست آن چیز از خلا زاده نخواهد شد و بی‌شک یک پا در گذشته دارد، در همین نظریه‌های موجود و یائسه. پس بیایید از همین جا شروع کنیم، از نگاهی نو به نخستین نظریۀ ادبی مدرن در قرن بیست. از فرمالیست‌های روس! البته نه چندان که در نهایت بگوییم: نظریه مرده است، زنده باد نظریه!»

 

با خواندن درآمد کتاب دستمان می‌آید که با چه نثر و نگاهی روبرو هستیم. «کنکاشفه» با ادعای «رویکردی نو به فرمالیسم روس»، می‌کوشد نه فقط به شرح و تفسیر تاریخی و نظری آن مکتب بپردازد، بلکه آن را در نسبت با شرایط امروز ادبیات و هنر بازبینی کند. این بازاندیشی در ذات خود فرصتی مهم و ضروری است — زیرا فرمالیسم کلاسیک، با تأکید بر فرم، زبان، ساختار و تکنیک، تجربه ادبی را از حوزه محتوا، ایدئولوژی یا پیام بیرونی جدا می‌کرد؛ اما با فروپاشی مؤسسات سنتی، تغییرات رسانه‌ها، گسترش روایت‌های چندصدایی، و جهانی شدن تجربه ادبی، پرسش این است که آیا همان موازین کلاسیک هنوز پاسخگوی وضعیت معاصر‌اند یا نه.

 

جواهری، با طرح مفهوم «فرانظریه» — یا نظریه‌ای فراتر از فرمالیسم ـ انگیزه این بازاندیشی را نشان می‌دهد. این همان جسارتی است که نقد ادبی امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد. زیرا ادبیات معاصر در ایران (و جهان) در تقاطع زبان، رسانه، ترجمه، هویت، قدرت، و چندگانگی معنا قرار دارد؛ صرف بازتکرار آموزه‌های کلاسیک غالباً ناکافی است.

 

اما ریسک مهم در این بازاندیشی، همان است که جواهری نیز گویی به‌صورت ضمنی پذیرفته است: وقتی «نظریه نو» مطرح می‌شود ولی چارچوب مفهومی و ساختاری آن شفاف و مستدل نباشد، احتمال می‌رود نقد بدل به «تأمل شخصی» شود — مفید از لحاظ ذهنی، الهام‌بخش از لحاظ فلسفی، اما ضعیف از لحاظ تحلیلی یا علمی.

 

در واقع «کنکاشفه» میان دو قطب قرار دارد: از یک سو میل به نوآوری نظری دارد؛ از سوی دیگر، چون مایل نیست «آداب و ترتیبی» برای نظریه‌اش تدوین کند، این نوآوری ممکن است به پراکنده‌گویی یا نسبی‌گرایی منجر شود. این همان نقطه‌ای است که باید با تأمل دقیق‌تر و شاید با نقدی تیزتر روبه‌رو شود.

 

 

چه موقع باید به اصول برگشت؟

 

برای سنجش «کنکاشفه» از منظر سنت فرمالیستی، باید آن را در نسبت با مبانی و اهداف اولیه فرمالیسم روس بررسی کرد. فرمالیسم روسی، به‌ویژه با متفکرانی چون ویکتور شکلوفسکی و رومن یاکوبسن، تأکید داشت بر اینکه «ادبیات»، یعنی زبان شاعرانه و روایت ادبی، با زبان روزمره متفاوت است — کارکرد اصلی آن آشنایی‌زدایی (defamiliarization) است؛ یعنی بازگرداندن زبان به وضعی که تجربه روزمره را غریب، تازه و مؤثر کند.

 

کنکاشفه، با نیت بازاندیشی، باید در مقام بازگشت به این اصول، نشان دهد که چرا و چگونه ادبیات امروز نیاز به آشنایی‌زدایی جدید دارد و چه شکل‌هایی از زبان، فرم و ساختار در این بستر می‌توانند چنین کارکردی داشته باشند. اگر به‌عبارت دیگر «فرانظریه» پیشنهادی جواهری صرفاً کلامی یا شعاری باقی بماند — بدون تحلیل دقیق از زبان، ساختار، تکنیک، مخاطب، و زمینه اجتماعی ـ تاریخی ـ فرهنگی ـ ممکن است خواننده (یا منتقد) بپرسد: فرم چگونه خواهد بود؟ زبان چه خواهد شد؟ سازوکار خلق اثر ادبی چگونه است؟

 

از این نظر، یکی از نقدهای جدی به «کنکاشفه» می‌تواند این باشد که گرچه داوطلب بازگشت به فرمالیسم-متجدد است، اما در عمل انتظار معنادار برای تحلیل دقیق آثار ادبی، زبان و فرم با استانداردهای فرمالیسم کلاسیک برآورده نمی‌شود. به‌ویژه اگر خواننده ایرانی باشد و بخواهد تأمل جواهری را به متون فارسی یا شرایط بومی تعمیم دهد، ممکن است فقدان نمونه‌های تحلیلی محسوس باشد. مگر اینکه این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شود و مورد توجه منتقدان ادبی در سراسر جهان قرار گیرد.

 

 

 ضرورت نقد موقعیتی و زمینه اجتماعی

 

حال اگر «کنکاشفه» را از منظر نیاز امروز ما به بازاندیشی نقد ادبی معاصر بررسی کنیم، ارزش تلاش جواهری روشن‌تر می‌شود. ما در عصر رسانه‌ها، ترجمه، فراملی‌سازی، چندصدایی، مواجهه با هویت، تاریخ، قدرت و گفتمان هستیم — امر ادبی دست‌کم در متن فارسی نه فقط از زبان یا ساختار، که از قدرت نمادین، شرایط تولید، و مخاطب تأثیر می‌پذیرد. در چنین وضعی، فرمالیسم کلاسیک ممکن است ناکافی باشد: صرفاً تحلیل فرم نمی‌تواند تمام پیچیدگی‌های متن مدرن را بگشاید، مگر آن که با نظریه‌هایی پیرامون گفتمان، هویت، تاریخ و سیاست ترکیب شود.

 

این همان نقطه‌ای است که «کنکاشفه» به‌عنوان «فرانظریه» می‌تواند تأثیرگذار باشد. اگر جواهری بتواند مفاهیم کلاسیک را با ابزارهایی برای مواجهه با مدرنیته، جهانی‌شدن، ترجمه، رسانه، و شرایط اجتماعی ـ فرهنگی امروز ترکیب کند، آن‌گاه بازاندیشی‌اش یک ضرورت پژوهشی خواهد بود، نه صرفاً یک نوستالژی فرمالیستی.

 

اما پرسش این است: آیا «کنکاشفه» چنین ترکیبی انجام داده است؟ آیا نشان داده که چگونه فرم و زبان ادبی امروز باید با شرایط معاصر تلفیق شود؟ اگر پاسخ مثبت است، شایسته تقدیر است؛ و اگر نه – یعنی اگر کتاب بیشتر تأملی است تا ساختارمند – آن‌گاه این بازاندیشی هرچند ارزشمند، اما ناقص باقی می‌ماند. شاید هم باید منتظر جلدهای بعدی از این دست تاملات یگانه و محققانه باشیم.

 

ادبیات معاصر ایران: چالش ترجمه نظریه به متن بومی

 

برای ادبیات فارسی، انتقال مکتب فرمالیسم روس — با تمام پیچیدگی‌ها، زمینه‌های زبانی، فرهنگی و تاریخی آن — همواره با دشواری همراه بوده است. برخی آثار در ایران کوشیده‌اند آموزه‌های فرمالیستی را به متون کهن یا معاصر فارسی تعمیم دهند. اما این تعمیم ناکامی‌هایی هم داشته است: گاه فهم نادرست مفهوم آشنایی‌زدایی، گاه کم‌توجهی به زمینه تاریخی ـ فرهنگی و گاه تقلیل فرمالیسم به صرفاً بحث تقلیدی از نوع زبان یا فرم.

 

در این بستر، «کنکاشفه» اگر بخواهد موفق باشد، باید هم ظرفیت ترجمه نظریه به فارسی و شرایط ایران را داشته باشد و هم حساسیت به تفاوت‌های زبانی، فرهنگی و ساختاری میان ادبیات روس و ادبیات فارسی را رعایت کند. به‌نظر می‌رسد جواهری در مقدمه کتاب به «بحران عمومی و ماندگار در ادبیات» — یعنی وضعیتی که ادبیات امروز را فاقد انسجام نظری و فرم می‌داند، اشاره کرده است.  این اشاره مهم است؛ اما کافی نیست مگر اینکه در بطن کتاب — در تحلیل آثار، مثال‌ها، و استدلال — نشان دهد چگونه این «بحران» قابل مواجهه است با رویکرد فرمالیستی یا فراتر از آن.

 

اگر چنین نشود، «کنکاشفه» ممکن است مانند بسیاری تلاش‌های پیش از خود عمل کند: بیان دغدغه، تشریح مسأله، اما شکست در ارائه راهکار روشن و قابل اجرا.

 

 

ارزش کتاب «کنکاشفه» و چند هشدار

 

در پایان، «کنکاشفه» را می‌توان تلاشی جسورانه و فکری در عرصه نقد ادبی معاصر دانست که قصد دارد فرمالیسم روسی را از محدودۀ یک مکتب تاریخی خارج کرده و آن را به مثابه ابزاری برای بازاندیشی در ادبیات امروز ارائه کند. ارزش اصلی این اثر در آن است که خواننده را به پرسش وادار می‌کند؛ پرسش‌هایی درباره ماهیت متن، جایگاه فرم و زبان، و نسبت نظریه و تجربه ادبی. جواهری با زبانی تأملی و گاه شاعرانه، تلاش می‌کند نشان دهد که اصول کلاسیک فرمالیسم دیگر نمی‌تواند به تنهایی پاسخگوی پیچیدگی‌ها و نیازهای ادبیات مدرن و پسا‌مدرن باشد و ضرورت شکل‌گیری «فرانظریه» یا نظریه‌ای نو در نقد ادبی احساس می‌شود.

 

در عین حال، کتاب یادآوری می‌کند که بازاندیشی نظری همیشه با ریسک همراه است. هنگامی که چارچوب مفهومی نظریه نو شفاف و مستدل ارائه نشود، خواننده با این پرسش روبرو می‌شود که چگونه می‌توان اصول کلاسیک را با واقعیت‌های معاصر پیوند زد و آیا این بازاندیشی صرفاً تأملی ذهنی است یا راهکار عملی برای تحلیل متون ادبی ارائه می‌دهد. همین مسئله، کتاب را از حوزه صرفاً تاریخی یا مرجع کلاسیک فرمالیسم فراتر می‌برد و به اثری دعوت می‌کند که همزمان به ژرفای نظری و ضرورت بازاندیشی در ادبیات امروز توجه دارد.

 

علاوه بر این، «کنکاشفه» با مواجهه با شرایط خاص ادبیات فارسی، که با چالش‌های زبانی، فرهنگی و تاریخی روبروست، به خواننده یادآوری می‌کند که انتقال آموزه‌های فرمالیسم روس به متن بومی، بیش از آنکه امری ساده باشد، نیازمند دقت، حساسیت و بازخوانی انتقادی است. کتاب نشان می‌دهد که ادبیات امروز ایران، با همه بحران‌ها و تغییراتش، می‌تواند بستری برای بازاندیشی نظریه‌های کلاسیک باشد، مشروط بر آنکه این بازاندیشی با تحلیل دقیق فرم، زبان و شرایط فرهنگی همراه شود.

 

به طور کلی، «کنکاشفه» نه صرفاً شرحی بر فرمالیسم روس، بلکه دعوتی به بازاندیشی، تأمل و پرسشگری در عرصه نقد ادبی است. این اثر خواننده را با امکان‌ها و محدودیت‌های نظریه روبرو می‌کند، او را به تجربه‌ای روشنفکرانه از خوانش متن دعوت می‌کند و نشان می‌دهد که نقد ادبی، همواره میدان گفت‌وگو میان گذشته و حال، سنت و نوآوری، و متن و تحلیل است. از این منظر، ارزش «کنکاشفه» در همان پرسشگری و بازاندیشی نهفته است؛ در فضایی که کتاب خلق می‌کند تا خواننده بتواند فرمالیسم را دوباره ببیند، دوباره تجربه کند و درباره آن بیندیشد، نه صرفاً آن را به یاد آورد.

 

جای آن هست که آرزو کنیم دیگر پژوهشگران ادبیات و نظریه ادبی هم کار آرش جواهری را پی بگیرند تا شاید فضای نقد و نظریه ادبی ایران تکانی بخورد و از رخوت فعلی به در آید. چنین باد.

 

 

نوشته‌های مرتبط

یک دیدگاه در “کنکاشفه و پرسش‌های نو در نقد ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *