سایت معرفی و نقد کتاب وینش

چراغ‌ها را کی خاموش کرد؟

پاموک به چه می‌اندیشد؟ چرا فکر می‌کند گذار از عثمانی به ترکیه مدرن باعث خاموش شدن چراغ خانه پیرزن شده است؟ تحولات تاریخی صد سال اخیر ترکیه چگونه رخ دادند و چه اثری بر زندگی مردم داشتند؟ تحلیل این اتفاق‌ها چه چیزهایی را بر ما آشکار می‌کنند و باعث می‌شوند بیشتر به چه پرسش‌هایی بیاندیشیم؟

خانه خاموش

نویسنده: اورهان پاموک

مترجم: مژده الفت

ناشر: ماهی

تعداد صفحات: ۳۶۰

شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۰۹۳۱۶۸

 

 

 

 

 

تهیه این کتاب


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

مادربزرگ، چراغ‌های خانه چطور خاموش شد؟

 

 

خانه خاموش داستان خانواده‌ای از طبقه بالای عثمانی است که به طبقه متوسط ترکیه سقوط می‌کند و به زبان عامیانه عاقبت به خیر نمی‌شود. از جایگاه دم‌خوری با اشراف و نشست و برخواست با روشنفکران و انداختن جواهرات گرانقیمت، طی فقط سه نسل به جایی می‌رسند که زندگی برایشان بی‌معنی می‌شود و خود را در برابر زندگی ناتوان می‌بینند. پرسشی که ذهن را مشغول می‌کند این است:

 

«چه شد که چنین شد؟»

 

پاموک نویسنده معروف و برنده جایزه نوبل اهل ترکیه، استاد شرح جزئیات است. همین‌طور استاد رفتن به گذشته و بازگشت به حال و استاد پرسش‌هایی از زمان اکنون و جستجوی ریشه‌ها و پاسخ آن در گذشته. شاید خود را وامدار جریان‌هایی در گذشته می‌داند که عقیم مانده‌اند و همین باعث شده که ترکیه، انسان و حتی جهان در جایی که الان هست ایستاده باشند.

 

در کتاب خانه خاموش می‌پرسد نیروهای تغییرخواه در زمان جنگ جهانی اول چگونه وارد عمل شدند؟ چه عملی را با موفقیت انجام دادند؟ کدام اقدام‌ها ناموفق بودند؟ بافت جامعه چطور بود و آیا در انتخاب و انجام عمل‌ها اثر داشت؟ مولفه‌های قدرت بخصوص قدرت نرم چه چیزهایی بودند و قصه تعامل این نیروها از کجا شروع شد و به کجا انجامید؟ این نیروها چه کسانی را به اوج رساندند و چه کسانی را به حضیض افکندند؟

 

پاموک در کتاب دیگر معروفترش «نام من سرخ»، از همین روش برای رساندن پیام تاریخ‌مندش و پاسخ به پرسش «با وجود گذشته پر افتخار و قدرت زیاد، چرا اکنون در اینجا ایستاده‌ایم»، استفاده کرده.

 

در ورای داستان جاری در کتاب به مسیر طولانی‌تر و روند کلان‌تری می‌نگرد، مخاطب را همراه می‌برد تا بلکه برایش آشکار شود که ابرقدرتی به نام روم بعد از ساقط شدن دودمان عثمانی چگونه به کشور ترکیه تبدیل شد. آن قدرت و جلال از کجا آمد و به کجا رسید؟

 

اگر به کتاب دیگری که روایت اصلی آن تقریبا در همین زمان و مکان رمان خانه خاموش روی می‌دهد، نگاهی کنیم و شباهت‌ها و تفاوت‌های اتفاق‌هایی که مادربزرگ‌های دو کتاب با آنها روبرو هستند را مقایسه کنیم، شاید به کشف نکات جالبی برسیم.

 

کتاب «مادر بزرگ من» نوشته فقیهه چتین و ترجمه مژده الفت (یکی از مترجمان کتاب خانه خاموش) داستانی از از زبان نوه هرانوش (نام دختر در زبان ارمنی) است. هرانوش نیز مادربزرگی است که در اوایل قرن بیستم کودکی بوده که در عثمانی می‌زیسته است. و برخلاف مادربزرگ کتاب خانه خاموش اشراف‌زاده نیست، بلکه روستایی‌زاده‌ای ارمنی است که مصائب 24 آوریل 1915 دامنش را در کودکی می‌گیرد و او را به خاک سیاه می‌نشاند. اما او با قدرتی باور نکردنی با وجود مشکلات زیاد زندگی را می‌سازد و خود و خانواده جدیدش را به ساحلی امن‌تر از آنچه خود تجربه کرد می‌رساند.

 

پس چرا مادربزرگ خانه خاموش نمی‌تواند این کار را برای خانواده خود بکند؟ چه چیزی مانع است؟

 

فاطما مادر بزرگ خانه خاموش زنی عجیب و بدخواه، تودار و سلطه جو است. ولی با وجود همه اینها اصلا خسته کننده نیست و ما دوست داریم سرگذشت و فکرهایش را در کتاب دنبال کنیم. چیزی که مدت‌ها نویسندگان می‌ترسیدند بیازمایند، یعنی قراردادن زنی سالمند در مرکز رمان را، پاموک انجام داده و ظاهرا از این آزمون سربلند بیرون آمده است.

 

«بشقاب را سراندم جلویش. چنگال را برداشت و غرغرکنان بادمجان را زیرورو کرد. بعد شروع کرد به خوردن.

گفتم: «خانم‌بزرگ، سالادتون هم این‌جاست”

رفتم آشپزخانه و برای خودم هم کمی بادمجان کشیدم. نشستم و شروع کردم به خوردن. کمی بعد داد زد: «نمک… رجب! نمک کجاست؟”

رفتم و نگاهی به میز انداختم. درست کنار دستش بود. گفتم: «ایناهاش، نمکدونتون.”

“این رو هم تازه یاد گرفته‌ای؟ چرا وقتی دارم غذا می‌خورم، می‌ری توی آشپزخونه؟”

جواب ندادم.

“فردا نمی‌آن؟”

“چرا، خانم‌بزرگ، می‌آن. نمک نمی‌پاشین؟”

“فضولی نکن! می‌آن؟”

“فردا ظهر. مگه تلفنی خبر نداده بودن؟”

“دیگه چی درست کردی؟”»

 

 

کتاب خانه خاموش هم مثل خیلی از کتاب‌هایی که ناشرها به عنوان پرفروش شناسایی می‌کنند، با ترجمه‌های مختلف و توسط ناشران گوناگون به چاپ رسیده است. در این مطلب ترجمه خانم مژده الفت که نشر ماهی منتشر کرده، مبنا قرار گرفته است. بعضی از ترجمه‌های دیگر عبارتند از:

 

ترجمه: مریم طباطباییها، نشر: پوینده

ترجمه: ایرج نوبخت، نشر: دنیای نو

ترجمه: سارا مصطفی پور، نشر: مرکز

ترجمه: مرضیه خسروی، نشر: نگاه

ترجمه: محمد فهیمی، نشر: چشمه

ترجمه: مینا آذری، نشر: یوبان

 

 

در ترجمه فارسی کتاب (ترجمه خانم الفت)، کمی عدم هماهنگی با نثر فارسی معمول بخصوص در استفاده از اصطلاحات علمی محسوس است، هرچند بیشتر خوانندگان ترجمه خانم الفت را ترجمه‌ای خوب و آشنا با ظرافت‌های فرهنگ مبدا (ترکیه) می‌دانند.

 

کتاب خوش‌خوان و قابل درک برای خواننده ایرانی است و ما را یاد مشکلات، چالش‌ها و افت و خیزهای فرهنگی صدسال اخیر ایران می‌اندازد. به نظرم خوب است آن را با کتاب همسایه‌های احمد محمود هم مقایسه کرد.

 

و البته خوشحال خواهیم شد که نظرتان را در این مورد با ما در میان بگذارید.

 

 

 

اورهان پاموک

 

  این مقاله را ۳ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *