vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

وقتی نقاشی‌ها زبان باز می‌کنند

اگر این چشم‌ها چشم‌های رهی نیست، پس خانم نقاش، چشم‌های چه کسی را در نقاشی‌اش گذاشته است؟ آن همه تابلوی نقاشی از گل‌های داوودی و بادخورک‌ها برای چیست؟ قرار است رهی تنها یک روز کار کند و دستمزدش درست به اندازه‌ی قیمت دوچرخه‌ای است که مدت‌هاست رؤیایش را در سر دارد.

 

گفت و گوی جادوگر بزرگ با ملکه ی جزیره ی رنگ ها

نویسنده: جمشید خانیان

ناشر: افق

نوبت چاپ: ۳

سال چاپ: ۱۴۰۰

تعداد صفحات: ۱۸۴

شابک: ۹۷۸۶۰۰۳۵۳۴۳۵۳

 

  این مقاله را ۲ نفر پسندیده اند

 

تهیه این کتاب


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

وقتی نقاشی‌ها زبان باز می‌کنند

 

 

نام داستان‌های خانیان بیش از هر چیز نشانگر جهان ذهنی پیچیده‌ی اوست. در «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» موسیقی در تار و پود متن جریان دارد. این‌جا هم‌نوایی رنگ و نقش بر متن سایه گسترده است. اما علتی که باعث می‌شود این دو داستان را در یک ترازو بگذارم، حضور پررنگ غیاب است. در آن، داستان با قطعیت تمام با غیاب یونس آغاز می‌شود و در این، حضورِ ناپیدا به نرمی از میان مِه حقیقت آشکار می‌شود.

 

«چطور توانستید این‌قدر من را شبیه خودم نقاشی کنید؟»

«خب .. من سعی کردم یک چیزهایی از صورتت را پیدا کنم که یا اصلاٌ شبیه دیگران نیست یا کمتر شیبه است.. مثلاٌ توی این یکی که نمای روبروست، می‌بینی که چشم‌هایت چشم‌های خودت نیستند!»

«ولی خانم من چشم‌هایم را خوب می‌شناسم، این چشم‌ها دقیقاٌ چشم‌های من‌اند.»

 

اگر این چشم‌ها چشم‌های رهی نیست، پس خانم نقاش، چشم‌های چه کسی را در نقاشی‌اش گذاشته است؟ آن همه تابلوی نقاشی از گل‌های داوودی و بادخورک‌ها برای چیست؟ این‌ها سوالاتی است که در سر رهی می‌چرخد و به تدریج او و ما را به هسته‌ی اصلی روایت نزدیک می‌کند.

 

داستان بی‌آن‌که به خواننده سرنخی از رویدادهای پیش‌رو بدهد، پیش می‌رود. در دل روایت، رد پای غایبی را می‌بینیم. غایبی که هرچند در صحنه نیست اما تأثیرش به اندازه‌ی شخصیت‌های اصلی احساس می‌شود. همه‌ چیز از صبح تا غروب یک روز اتفاق می‌افتد و با وجود ایجاز زمانی، ضرباهنگی آرام در عین حال پرکشش دارد.

 

رهی یادآور نوجوانان امروزی است؛ باهوش، کنجکاو و پرسشگر. ویژگی‌هایی که برساخته‌ی زیست پیچیده‌ی دنیای مدرن است. به ریاضیات و فیزیک علاقه دارد. از ساده‌ترین چیزها معادله و فرمول می‌سازد. او برای انجام کاری عجیب یا به گفته‌ی مادرش یک کار انسانی، راهی خانه‌ای در محله‌ای اعیان‌نشین می‌شود. قرار است تنها یک روز کار کند و دستمزدش درست به اندازه‌ی قیمت دوچرخه‌ای است که مدت‌هاست رؤیایش را در سر دارد.


در آنجا با خانم نقاشی روبه‌رو می‌شود که او را به ملاحت «ملکه جزیره رنگ‌ها» می‌نامد. از همان ابتدا گفت‌وگویی میان آنها آغاز می‌شود؛ گفت‌وگویی که کم‌کم دنیای هر دوی آنها را دگرگون می‌کند.


زیر پوست این دیدار صمیمی رازهایی نهفته است. راز کار عجیبی که رهی برایش پول می‌گیرد، تابلوهای نقاشی و پسری به نام امیرطاها.

 

به‌ جرأت می‌توان گفت خانیان از معدود نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان ایران است که جهان داستانی ویژه و منحصر به فرد خود را خلق کرده است. جهانی به مثابه لابیرنتی پیچ‌در‌پیچ؛ هزارتویی از خیال و واقعیت که مدام جای خود را به هم می‌دهند. در این جهان، هیچ قطعیتی وجود ندارد. گستره‌ای از تردید میان آنچه هست و آنچه می‌تواند باشد. او نوجوانان را دست‌کم نمی‌گیرد برعکس چنان درک بالایی برای آنها قائل است که سایه‌روشن‌های حقیقت را بی‌هیچ ساده‌سازی کودکانه‌ای پیش رویشان می‌گذارد.

 

بینامتنیت در آثار خانیان کارکردی ساختاری دارد و جزئی از فرآیند معنا‌سازی متن است. آثار او مملو از ارجاعات ادبی و تاریخی‌اند که با جهان خودش درهم می‌آمیزد و متنی چندصدایی پدید می‌آورد. ارجاعاتی که به نظر می‌رسد نویسنده با آن قصد دارد پیوندی میان ادبیات کلاسیک و ادبیات نوجوان امروز برقرار کند. در اینجا هم ارجاع به آثار ژول ورن دیده می‌شود؛ خانیان با مهارت ویژه خود، شبکه‌ای معنایی از جهان داستانی ژول ورن را در تناظر با جهان ذهنی توأمان عینی خود می‌سازد.

 

رهی و خانم نقاش در دو سوی شهر زندگی می‌کنند مثل دو جزیره‌ی دور و جدا از هم که آرام آرام به هم نزدیک می‌شوند. گفت‌وگو در این جا تلاشی است برای نزدیک شدن دو جهان بی‌خبر از واقعیت یکدیگر. ریاضت‌های اقتصادی پایین‌شهر در تقابل با زندگی پرزرق‌وبرق و سکوت رنگ‌زده‌‌ی بالای ‌شهر قرار می‌گیرد. جایی که تجملات، چهره‌ی بزک‌کرده‌ی تنهایی‌ و انزوا است. خانیان با هوشمندی از دل تضاد طبقاتی، روایتی جاندار می‌سازد.

 

ناگفته نماند با اینکه جغرافیای اکثر داستان‌های خانیان را، جنوب که زادگاه خود او هم هست تشکیل می‌دهد اما این بار شمال را برای فضاسازی داستانش انتخاب کرده است.

 

به عقیده‌ی من خانیان را می‌توان نویسنده‌‌ای بیناسبکی دانست به این معنا که در دو اقلیم می‌نویسد. او با تلفیق خیال و واقعیت، مرز میان رؤیا و زیست روزمره را در هم می‌شکند.

 

در واقعیت، رهی پسری‌ است از طبقه متوسط که برای کاری مرموز به خانه‌ی زنی نقاش می‌رود.


اما اتفاق‌هایی در ذهن و تخیل او رخ می‌دهد. گویی در ذهنش جهانی موازی جریان دارد، جهانی که در آن جادوگر بزرگی است که به جزیره‌ی رنگ‌ها پای گذاشته است.

 

درباره‌ی این داستان، اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، روایت میان سه ساحت در حرکت است:

رئالیسم

فانتزی

ادبیات بلوغ

 

در گونه‌ی ادبی داستان بلوغ، محور داستان تحول روانی و بلوغ شخصیت نوجوان است. ژانر بلوغ بر تحول تدریجی شخصیت تمرکز دارد؛ شخصیتی که عموما در حال گذار از کودکی به بزرگسالی است. روایت این‌گونه آثار اغلب بر پایه‌ی گفت‌وگوها و مونولوگ‌ها شکل می‌گیرد. اگرچه در قسمت‌هایی از کتاب راوی سوم شخص داستان را پیش می‌برد اما همچنان دیالوگ‌محور است.

 

رهی پسری است غرق در خیال و انتزاعات که آرام آرم پای در زمین واقعیت می‌گذارد و درک تازه‌ای از انسان بودن و رنج دیگری در او شکل می‌گیرد.

 

داستان، هم خوش‌خوان است و هم چندلایه و مثل بیشتر آثار خانیان، در عین سادگی مفاهیم عمیق انسانی را بازگو می‌کند.

 

این کتاب برای نوجوانانی که عاشق خیال‌پردازی‌اند و از رمز و راز لذت می‌برند بسیار خواندنی است.

 

جمشید خانیان، نویسنده و نمایشنامه‌نویس نام‌آشنا، تاکنون افتخارات بسیاری را از آن خود کرده است که از آن جمله می‌توان به قرار گرفتن در فهرست افتخار IBBY لندن و مکزیک، برگزیده‌ی شورای کتاب کودک و دارنده‌ی نشان طلایی لاک‌پشت پرنده اشاره کرد همچنین او نخستین نویسنده‌ی ایرانی ادبیات کودک و نوجوان است که در سال ۲۰۱۸ به فستیوال کلاغ سفید کتابخانه‌ی مونیخ دعوت شد.

 

 

پیشنهاد مطالعه: آسفالتی‌ها؛ تراژدی شهری کودکان خیابانی

 

 

نوشته‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *