vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

سربازرس مگره در آینۀ ترجمه: گفتگو با عباس آگاهی

در میان مترجمان ایرانی، عباس آگاهی کسی است که با دقت، دانش و تجربه‌ای کم‌نظیر در ترجمۀ آثار ادبی، به‌ویژه ادبیات جنایی، شناخته می‌شود. او که از دانشگاه سوربن پاریس دکتری زبان و ادبیات فرانسه دارد و سال‌ها در دانشگاه‌های ایران و اروپا تدریس کرده، اکنون در فرانسه زندگی می‌کند و همچنان به ترجمه مشغول است. در این گفتگو، از مسیر زندگی‌اش، علاقه‌اش به ادبیات سیاه، و نگاه دقیقش به ترجمۀ ژانر جنایی برایمان گفته است.

 

 

  این مقاله را ۱ نفر پسندیده اند

 


سربازرس مگره در آینۀ ترجمه

گفتگو با عباس آگاهی

 

 

 

لطفا کمی از خودتان بگویید.

 

من، عباس آگاهی، فرزند عبدالحسین و نوادۀ ملاباشی آل‌داوود، در مشهد به دنیا آمدم. نام خانوادگی‌ام، گرفته شده از عنوان روزنامۀ آگاهی است که پدرم از سال 1293 شمسی تا 1324 شمسی سه دورۀ آن را منتشر کرد. او مدتی نیز به شغل قضا پرداخت. در سال 1326 شمسی پس از فوت پدر در تهران، به همراه مادرم به مشهد بازگشتیم و  در همان سال به دبستان بدر رفتم. تحصیلات متوسطه را از 1332 شمسی تا 1338 شمسی در دبیرستان شهرضای مشهد در رشتۀ ادبی گذراندم.

 

در سال 1338 وارد دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد شدم و در سال 1341 دورۀ کارشناسی زبان فرانسه را با احراز رتبۀ اول به پایان بردم. در همان سال با استفاده از بورس تحصیلی جهت ادامۀ تحصیل به فرانسه اعزام شدم و هم‌زمان در دو مرکز علمی به تحصیل پرداختم. در سال 1347 شمسی به گرفتن دانشنامۀ علوم سیاسی در شاخۀ روابط بین‌الملل از انستیتو علوم سیاسی پاریس توفیق یافتم. و در پاییز سال 1348 شمسی دکتری خود را در رشتۀ زبان و ادبیات فرانسه با درجۀ بسیار “افتخارآمیز” از دانشگاه سوربن پاریس دریافت کردم. پایان‌نامۀ دکتری‌ام دربارۀ “رمان‌نویسی در فرانسه در خلال دو جنگ جهانی” است.

 

پس از پایان تحصیل به ایران بازگشتم و در سال 1348 به‌عنوان استادیار در دانشگاه اصفهان استخدام شدم و در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه و علوم انسانی و زبان‌های خارجی مشغول تدریس گردیدم. از بهمن 1351 تا مهر 1353 معاونت دانشکدۀ ادبیات اصفهان را برعهده داشتم. در سال 55-1354 به انگلستان رفتم و از دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند در رشتۀ مطالعات زبان و تمدن فارسی، درجۀ فوق دکتری گرفتم.

 

 

بعد از بازگشت به ایران به چه فعالیتی مشغول شدید؟

 

پس از بازگشت به ایران در سال 1356 سمت معاونت دانشکدۀ زبان‌های خارجی دانشگاه اصفهان را داشتم. در سال 1360 به علت مشکلات خانوادگی ناگزیر به ترک خدمت دولتی شدم و از تدریس در دانشگاه بازماندم. پس از آن به کار ترجمه روی آوردم که تاکنون ادامه یافته است. آثار متعددی از تالیف و ترجمه از من به چاپ رسیده که از آن جمله است: مقاله‌هایی در زمینۀ ‌تاریخ در مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی اصفهان‌، مجلۀ بررسی‌های تاریخی، بولتن مطالعات شرقی لندن. برخی از مقاله‌های من به زبان انگلیسی و فرانسه است. اکنون هم در فرانسه زندگی می‌کنم و به کار ترجمه اشتغال دارم.

 

 

چرا علاقه‌مند شدید که کتاب‌هایی را از ادبیات جنایی ترجمه کنید؟

 

آشنایی من با “ادبیات سیاه” به زمانی برمی‌گردد که برای آشنایی با طبقات فرودست جامعۀ کشور فرانسه، به راهنمایی استادم در سوربن، به مطالعۀ آثاری از این دست مشغول شدم. متعاقبا با صلاحدید جناب آقای رهبانی، مدیر محترم انتشارات جهان کتاب، برای راه‌اندازی مجموعۀ نقاب، از نویسندگان مطرح این ژانر آثاری را تقدیم کردم که شاید بالغ بر صد عنوان شده باشد.

 

 

سربازرس مگره

 

معیار شما برای انتخاب آثار برای ترجمه چه بوده؟

 

مسلما انتخاب این آثار برای ترجمه و نشر آن‌ها مبتنی بر رعایت فرهنگ رایج بوده است. البته به‌عنوان مترجم این آثار ترجیح خاصی نسبت به آن‌ها ندارم و تصور می‌کنم می‌توانند مورد توجه علاقه‌مندان واقع شوند.

 

 

فکر می‌کنید چه عاملی باعث شده که مخاطبان سربازرس مگره را از سایر کارآگاهان جنایی کمتر بشناسند؟

 

مگره شخصیتی استثنایی نیست. وقتی او را مثلا با شرلوک هلمز، فیلیپ مارلو، هرکول پوآرو مقایسه می‌کنیم مشاهده می‌شود که او به‌هیچ‌وجه به‌اصطلاح یک افسر تپانچه‌به‌دست نیست. سلول‌های خاکستری مغزش را مانند هرکول پوآرو به کار نمی‌اندازد. او حتی رانندگی نمی‌‌داند و همیشه باید یکی از بازرس‌ها او را با اتومبیل همراهی کند. می‌خواهم بگویم آن جنبۀ سینمای هالیوودی که موجب شهرت پاره‌ای از شخصیت‌های رمان سیاه می‌شود در مگره وجود ندارد. شاید به همین سبب علاقه‌مندان به این گونه داستان‌ها استقبال کمتری از مگره می‌کنند.

 

 

به نظر شما تفاوت ترجمۀ این ژانر با سایر ژانرهای ادبی در چیست؟

 

تفاوت عمدۀ این ژانر ادبی با دیگر شعب ادبیات در این است که مترجم باید قبل از هر چیز شخصا با محیطی که مگره در آن تحول می‎‌یابد آشنا باشد. آشنایی با ادبیات کلاسیک جهانی و درک مفاهیم و ریزه‌کاری‌های زبان اصلی شاید کافی نباشد.

باید پیشخوان کافه‌های پاریس را در ساعت 6 تا 7 صبح، زمانی که کارگران نیمه خواب‌آلوده برای صرف فنجانی قهوه و  پیکی “کالوا” روی کف پوشیده از خاک‌ اره (برای جذب گل و لای پای‌افزارها) قدم برمی‌دارند، از نزدیک مشاهده کرده باشی. می‌خواهم بگویم برای ترجمۀ اثری ادبی، البته تسلط به هر دو زبان ضروری است، ولی ترجمۀ اثری از سیمنون علاوه بر تسلط به زبان اصلی، نیازمند آشنایی با محیطی است که او ترسیم می‌کند.

 

 

 

پیشنهاد مطالعه: در خدمت و خیانت ترجمه

 

نوشته‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *