دور از اجتماع خشمگین
بهومیل هرابال در کتاب تنهایی پرهیاهو با آراستن واقعیات به مدد ادبیات و تمهید سحرانگیز "سوررئال" طنزی سیاه با اندوههای عمیق فلسفی را بر بستری از یک روایت "پست مدرن" در برابر دیدگان مخاطب به نمایش میگذارد؛ ابراز واقعیات پنهان در لفافه استعاره در بزم شادخوارانه همیشگی "هانتا" به یاری "مستی هوشیارکننده"!
تنهایی پرهیاهو
نویسنده: بهومیل هرابال
مترجم: پرویز دوایی
ناشر: پارس کتاب
نوبت چاپ: ۲۶
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۱۴۸
شابک: ۹۷۸۹۶۴۸۳۱۷۹۴۷
این مقاله را ۳ نفر پسندیده اند
نگاهی به رمان «تنهایی پر هیاهو» اثر بهومیل هرابال / ترجمه پرویز دوایی “هنر زاییده محدودیت است.” آندره ژید بزرگترین و متعالیترین رنج، رنج فهمیدن است و رمز عبور از دروازه شب جهل و رسیدن به شهر شعور و آگاهی و فهم بدون شک “کلمه” است. هرابال در این کتاب با آراستن واقعیات به مدد ادبیات و تمهید سحرانگیز “سوررئال” طنزی سیاه با اندوههای عمیق فلسفی را بر بستری از یک روایت “پست مدرن” در برابر دیدگان مخاطب به نمایش میگذارد. ابراز واقعیات پنهان در لفافه استعاره در بزم شادخوارانه همیشگی “هانتا” به یاری “مستی هوشیارکننده”! هانتا همان سیزیف معاصر ماست که طی ۳۵ سال پیوسته و عاشقانه به کار عبث خمیرکردن کتابهای ممنوعه مَشغول بوده، غافل از آنکه اندیشههای این کتابها دور از گزند قدرت استبداد مرتبا” در حال تکثیر است. هانتا، بهنوعی مورسوی کتاب بیگانه نیز محسوب میشود، بیگانهایی که بعد از ۳۵ سال در تقابل با مدرنیته قادر به درک تحولات دنیای مدرن نیست و همین بیگانگی و عدم درک در پایان داستان برای او یک مرگ خودخواسته و رویایی را رقم میزند. هرابال در این داستان از همان ابتدا تلاش میکند با استفاده از استعارات و اشارات وضعیت اسفبار مردم را در یک حکومت توتالیتر خواه تشریح کند، حکومتهایی که برای حفظ دوام و بقای خود باید هر دگراندیشی و تحولخواهی را در نطفه خفه کنند و کتاب همان قربانی مظلوم همیشه آرام ولی پر هیاهوییست که در مسلخ جلادان اندیشه به صلابه کشیده میشود. هرابال در این رمان، عاشقانهای عجیب و دور از ذهن در باب کتاب و سرنوشت هراسناک اندیشه در سیاهچالهای استبداد را به رشته تحریر میآورد و از طرفی دغدغه سرگردانی و تنهایی انسان معاصر را در تقابل با ظهور کارخانجات و دستگاههای صنعتی را دارد. داستان با اینکه فاقد انسجام داستانیست ولی بدون شک دارای اتحاد معناییست. حضور مانچا و دختر کولی در داستان، بیانگر معجزه عشق است. وقتی هانتا عاشق دختر کولی میشود گویی با آسمانی (خدا) که عاری از عاطفه است، آشتی میکند و بهقول شوپنهاور درمییابد “بالاترین همه قوانین عشق است و عشق شفقت است” و مادامیکه دختر به دست گشتاپو کشته میشود، هانتا تمام تصاویر هیتلر را میسوزاند. از بخشهای قابل تامل داستان، حضور همزمان مسیح و لائوتسه (بینانگذار مکتب تائویسم) در محل کار هانتاست، و حضور این دو در حقیقت تقابل دین و آگاهی است و با آنکه هرابال رندانه هیچکدام را رد یا تایید نمیکند ولی در کلیت اثر پیداست که وی مسیحیتی در قالب انسانی میجوید و نه در فرمی مقید به امور ظاهری دین. استعاره آسمان (خدا) و زمین (بنده) و تسری این معنی به رئیس (مسئول هانتا) و هانتا و سپس تواتر همین معنا بین هانتا و موشهای لابلای کتاب نیز از نکات قابل تامل داستان است. به واقع هانتا، استعاره حضرت آدم است، آدم راندهشده از بهشت، و هانتا تکرار مکرر آدم از ازل تا امروز، راندهشده از آسمان و هبوط اجباری به زمین به سبب چیدن میوه ممنوعه؛ و اگر ممنوعه آدم سیب بوده است، ممنوعه هانتا آگاهی است،گناهی که باید به علت آن همواره در زیرزمین (هبوط) باشد و گرفتار تنهایی و سرگردانی، و این سرنوشت و تقدیر محتوم انسان است و او را گریزی نیست. هانتا بعد از سالها بهنظر میرسد قدش کوتاه شده و این به سبب تحمل دو تن وزن کتابهایی است که هر شب بالای سر هانتا، بر رویای او آوار میشود و بدون شک در جامعهای که حاکمان دیوار اندیشه را کوتاه نگه دارند، قد مردم نیز کوتاه خواهد شد!! هانتا قصاب مهربانی است که از سر مهر، تلاش میکند، ولو هر چند اندک، که تعدادی از کتابها را نجات دهد. شاید روزی امکان تنفس برای اندیشههای این کتابها فراهم شود. خواندن این کتاب مسلما” خواننده را شگفتزده نمیکند چرا که در جهان امروز این معانی پنهان داستان، کاملا” واضح و آشکار است ولی بدون تردید تنهایی پر هیاهو، داستانی است که حتی اگر بخواهیم از حافظه ما فراموش نخواهد شد. دور از اجتماع خشمگین








