یکلیا و تنهایی او
نویسنده: تقی مدرسی
ناشر: فرهنگ جاوید
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۴۰۰
تعداد صفحات: ۱۶۶
شابک: ۹۷۸۶۰۰۸۲۰۹۷۱۳
لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
کتاب یکلیا و تنهایی او گذری است به نثر تورانی و اسطورههای تاریخی جهان. داستان دختر پادشاه یهود که عاشق چوپان میشود و در این قصه تکراری عشق است که با نثر محکم «تقی مدرسی» درباره تنهایی ابدی بشریت داستانی روایت میشود که با زبانی توصیفی، محکم و روایتی مرتبط و منسجم نوشته شده است. نویسنده با بهره گیری از روایتهای تاریخی فرصتی برای پناه بردن از سختیهای سالهای پس از کودتای 28 مرداد به درون عشق و شعر پیدا کرده است.
داستان رانده شدن یکلیا به دلیل عشق به چوپان و شلاق خوردن و دریده شدن پیراهنش و رهایی در بیابان. او به شیطان برمیخورد و شنونده داستان عشق پادشاهی به زنی بدنام میشود. داستان در داستان و ارجاعات این دو داستان به یکدیگر و حکمی که در برابر آنها قرار داده میشود تا چگونه باید میان عشق و وطن یکی را انتخاب کنند، در داستان فرصتی بینظیر برای خواندن اثری متفاوت را فراهم میآورد و داستانی که به شیوه هزار و یکشب و داستانهای انجیل روایت می شود. کتابی که هنوز پس از دههها نظیرش نوشته نشده است.
این کتاب در سال 1334 نوشته و توسط انتشارات فرهنگ جاوید منتشر شد .
درباره نویسنده
تقی مدرسی متولد سال 1311 بود و در ۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۶ شمسی در شهر بالتیمور آمریکا بر اثر سرطان درگذشت و کتابخانه شخصیاش به کتابخانه دانشگاه دوک اهدا شد. او در سال 1338 با پژوهشی درباره مراسم «زار» توانست از دانشکده پزشکی دانشگاه تهران ، مدرک خود را بگیرد و خیلی زود به آمریکا برای ادامه تحصیل در رشته روانپزشکی کودک رفت، همانجا ماند و حدود 5 سال بعد با «آن تیلور» نویسنده ازدواج کرد.
تقی مدرسی هرچند خیلی زود شروع به نوشتن داستان کرد اما خیلی کم نوشت، البته یک کتاب منتشر نشده به نام عذرای خلوت نشین دارد. دائم الخمر اولین اثر او بود که در سال ۱۳۲۵ نوشته شد در حالیکه هنوز دیپلم خود را نگرفته بود. در سال 1334 یکلیا و تنهایی او را نوشت، ده سال بعد شریفجان شریفجان و 21 سال بعد در سال 1365 کتاب آدمهای غایب و پس از آن در سال 1368 آداب زیارت را نوشت. هر چقدر کتاب یکلیا و تنهایی او وام گرفته از اسطورهها و اتفاقات تاریخی است، چهار اثر دیگر او به مردم جامعه نزدیکتر است و روایتگر اتفاقاتی است که در زندگی عادی رخ میدهد. حتی آداب زیارت که درباره جنگ است و آدمهایی که درگیر جنگ میشوند.
بخشهایی از کتاب
*هان، سرتان را با انکار تکان میدهید. پادشاه را به دروغ گفتن متهم می کنید؟ دختران من حوصله داشته باشید. خوب میفهمم چه میخواهید بگویید. تصدیق میکنم که این حساب یک جانبه بود و مثل هر معاملهیی يك طرف را مغبون میکند. اما چه میشود کرد؟ مگر نه اینست که ما همه روز در میدانهای شهر با مردم معامله میکنیم در حالی که به كذب و حیلهای که در آن است واقف میباشیم. او آمد و مرا بوسید.
*برای اولین بار من در معامله سود برده بودم. بله به من خیره نگاه نکنید. بله اقرار میکنم که با تمام تزلزل و ناپختگی از این امر شاد شدم. شاه به سایههائی که در کنار دیوار قصر حرکت میکردند خیره شد . عازار آهسته نزدیک میشد و ایزابل کنار در رو به صحرا ایستاده بود. يك لحظه روبروی هم ایستادند و فقط همدیگر را نگاه کردند.
نویسنده معرفی: گیسو فغفوریThanks for clicking. That felt good.
Close