قاسم هاشمینژاد، قلندر یگانه فرهنگ ایران
قاسم هاشمینژاد، قلندر یگانه فرهنگ ایران
قاسم هاشمینژاد قلندر یگانه و ناشناخته فرهنگ و ادبیات معاصر ایران است، کسی که همچون حکیمان باستانی این سرزمین علم و حکمتی عظیم فراچنگ آورده اما فروتنانه سر به زیر انداخته بود و ادعایی نداشت. او خیلی دیر کشف شد و در واقع باید گفت بر مدار سنت قدرناشناسی این سرزمین او را از دست دادیم و از ذوق و هنر و دانشش چندان بهرهای نبردیم.
اهل عرفان و تصوف بود و سالیانی دراز در پرده مهجوری و محجوبی خلوت گزیده بود. که فرمود «خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است». کارهای بزرگی در شعر و نقد ادبی و ترجمه و تصحیح متون کهن و مطالعات ادبی و عرفانی کرد، اما آنچنان که باید و شاید قدر ندید و بر صدر ننشست. هرچند انتظاری هم نداشت و در سلوک عارفانه او گمنامی هم ارج و قربی داشت. شاید اگر نشر هرمس در دهه نود به سراغ او نمیرفت و برخی از آثارش را چاپ نمیکرد حتی بیش از اینها ناشناخته میماند.
راستش را بخواهید، اینجا سرزمین غریبی است. مدعیان بیمایه در عرصه فرهنگ و ادبیات دکانهای دونبش برپا میکنند و سکه میاندوزند و جایی برای قلندران یگانه باقی نمیگذارند… همدوره شمیم بهار و ابراهیم گلستان بود و با هیچیک از موجهای رایج زمانه همراه نشد. او میتوانست موجی ایجاد کند و خود سر سلسله جریانی باشد، اگر اهل مرید و مرادبازی و دکان ساختن از ادبیات بود…
قاسم هاشمینژاد که بود؟
از اطلاعات زندگینامهای قاسم هاشمینژاد چندان چیز خاصی دستگیرمان نمیشود. متولد ۱۳۱۹ در آمل. تحصیلات دانشگاهی در رشته اقتصاد. شروع فعالیت ادبی در دهه چهل با شعر و نقد ادبی در مجله «فردوسی» و بعد هم نوشتن نقد ادبی در صفحه ادبیات روزنامه «آیندگان» با عنوان «عیارسنجی کتاب». شاعر، داستاننویس، منتقد ادبی و سینمایی و فیلمنامهنویس و مترجم و مصحح متون کهن و پژوهشگر عرفان و تصوف و از دراویش سلسله نعمتالهی گنابادی که در سیزدهم فروردین ۱۳۹۵ بر اثر عفونت ریه در ۷۶ سالگی از دنیا رفت… اما این دادهها شناختی از او به دست نمیدهد. برای شناختن او باید به سراغ آثارش برویم.
اهل مصاحبه نبود و از میکروفون و دوربین گریزان بوده وگرنه خاطرات تصویری یا صوتی بیشتری باید از او ثبت میشد. تنها در یک مورد، صدایش در فایل صوتی ضبط شده است که قسمتهایی از مقدمه «طبقات الصوفیه» خواجه عبدالله انصاری را روخوانی میکند. یک گفتگوی بلند با ابراهیم گلستان هم دارد که در همان سالها برای چاپ در روزنامه آیندگان انجام شده و بعدها در لندن در قالب کتاب «گفتهها» بدون ذکر نام هاشمینژاد منتشر میشود. کتاب «راه ننوشته» به کوشش علیاکبر شیروانی نیز گفتگویی بلند با هاشمینژاد است درباره آثارش. این تنها منبعی است ما را بصورت بیواسطه به او نزدیک میکند. مابقی را باید از آثارش پی گرفت.
از گفتههای دیگران راجع به او نیز میتوان پی برد با چه شخصیتی روبرو هستیم. ابراهیم گلستان، منوچهر آتشی، احمدرضا احمدی و جعفر مدرس صادقی از کسانی هستند که از هاشمینژاد گفتهاند. برای مثال ابراهیم گلستان که معمولاْ از کسی تعریف نمیکند! درباره او چنین گفته است:
«جز حرمتی عمیق چه میتوانم داشت برای کارها و کوشش و دقت، و از آن برتر برای کنده و سرچشمه چنان کارها و کوشش، و چنان تمرکز اندیشه و پیگیری صبور پاکی و صفا و بردباری «قاسم هاشمینژاد» که وابسته بود به منطق مداوم و پرسندهای که جدل برایش به هم بافته بود با تحمل و شرافت و جوشندگی و دید رود رونده و جویا. به کار و شخص قاسم هاشمینژاد بسیار حرمت داشتم.
از میان تمام نویسندگانی که از ادبیات مینوشتند، دستکم در ایامی که در ایران بودم، هیچکدام به پای او نمیرسیدند. هیچکدام چندان درکی از ادبیات نداشتند، منقّد نبودند. شاید نمونهها و نامهایی از نقدنویسان خارجی خوانده بودند یا شنیده بودند اما کار و فهم آنها را در خود نبرده بودند. او برجسته بود و برجستگیاش موکد و محترمتر میشد.
با نگاهی به تفاوتی که بین نحوه کارش بود باشلتاق کاری مرسوم هوچیان هم عصرش که به دنبال هم خزنده مقلد یکدیگر و در تقلای ناخنک زدن از دیگران بودند و میریاییدند و نفهمیده پرت میگفتند و به رخ مردم خواننده گرسنه و ندیده و نشنیده و نفهمنده، میکشیدند قاسم هاشمینژاد در میان چنان حرف ول زنندهها بود که حیثیت خود را نگه میداشت و میشد و شد هاشمینژاد که هر گاه که چیزی میگفت در اعتلای پاکی و درستی و دقت و ارزندگی بود که میگفت».
او چه کرد؟
حوزه کاری قاسم هاشمینژاد در فرهنگ و ادبیات بسیار گسترده است و عجیب آنکه گویی در تمامی عرصههایی که قلم زده به حد استادی رسیده است. او عاشق فرهنگ ایران بوده برای همین هرجا که نشانی از فرهنگ و هنر ادب پارسی هست ردپای او را هم میبینیم. شعر، داستان، نقد، گزارش، ترجمه، تالیف و پژوهش، نمایشنامه و فیلمنامه و… گویی همه دستافزارهایی هستند برای او تا به فرهنگ وهنر ایرانی ابراز علاقه کند.
احمدرضا احمدی گفته است: «قاسم هاشمینژاد و کار او چند بُعد داشت. یکی از این بُعدها، فارسینویسیِ درخشان بود، که این روزها نایاب است. همه میدانند که “فیل در تاریکی” نخستین رمان پلیسیِ ایران بود و شاید آخرین رمان پلیسی ما هم باشد. بعد از انقلاب نیز کتابی با نام “خیرالنساء” نوشت، که از شاهکارهای نثر فارسی است و نثر و داستانی بسیار زیبا دارد.»
شاخصترین جنبۀ آثار هاشمینژاد، نثر زیبا، بلیغ و فصیح اوست. نمیتوان نوشتههای هاشمینژاد را جدا از زبان منحصر به فردش بررسی کرد. در تمام آثار او، نشانی از این زبان درخشان و ممتاز به چشم میخورد؛ زبانی که دائماً با آثار کهن فارسی، مخصوصاً متون نثر عرفانی، در ارتباط و کنش و واکنش است. سالها مطالعه، دقت و گزینشهای هاشمینژاد از متون عرفانی قدیم فارسی، زبان او را از جهت ساختار دستوری و همچنین از نظر انتخاب لغات، به شیوۀ نگارش فارسی نویسندگان آن آثار شبیه ساخته است.
پیش از پژوهش ارزشمند قاسم هاشمینژاد بر “کارنامهی اردشیر بابکان“، این اثر کهن صرفاً از منظر تاریخی مورد بررسی قرار گرفته بود. اگرچه صادق هدایت با ذوق ادبی خویش به جنبهی داستانی آن توجه داشت، اما هاشمینژاد با نگاهی نو و بدیع، ابعاد تازهای از این اثر را کشف کرد. او در این پژوهش، باور رایج ورود داستاننویسی از غرب به ایران را به چالش کشید و رد کرد.
“خیرالنّسا“، رمان دیگر هاشمینژاد، با زبانی فاخر و استوار، داستان مادربزرگ نویسنده را روایت میکند. زنی مومن و صبور که مورد عشق و محبت نوهاش بود. این عشق و علاقه در “خیرالنّسا” به زیبایی تجلی مییابد و با تخیل قدرتمند و نثری متین، رمانی گیرا و خواندنی را شکل میدهد.
هاشمینژاد پس از فعالیت در حوزهی نقد رمان و داستاننویسی، به پژوهش در متون عرفانی روی آورد. حکایتهای عرفانی، از ارکان مهم ادبیات تعلیمی ما هستند. عارفان با بیان این حکایات، نه تنها به آموزش مریدان و آشنا کردن آنان با اهمیت و مشکلات سلوک عرفانی میپرداختند، بلکه با زبانی شیوا و روایتی جذاب، معارف عرفانی را منتقل میکردند. هاشمینژاد با اثر ارزشمند خود، “رساله در تعریف، تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی“، نگاهی نو و در عین حال دقیق و سنجیده به ادبیات صوفیه و حکایتهای عرفانی انداخت.
این نگرش بدیع، نشاندهندهی تسلط او بر مباحث داستاننویسی غرب و همچنین آشنایی عمیق او با میراث گرانسنگ عرفانی فرهنگ ایرانی است. پس از این رساله، او آثار دیگری مانند “حکایتهای عرفانی” و “سیبی و دو آینه” را به رشتهی تحریر درآورد و با نگارش مقدمهای بر هریک، به تکمیل و توضیح مباحث مطرح شده در رساله پرداخت. در هر دو کتاب، گزیدهای از حکایات آثار صوفیه گردآوری شده است.
هاشمینژاد در عرصهی ادبیات کودک نیز آثاری ارزشمند مانند “قصهی اسد و جمعه” و “شهر شیشهای” را خلق کرد. علاوه بر تألیف، در زمینهی ترجمه نیز فعال بود و با تسلط بر زبان مبدأ و مقصد، ترجمههایی موفق ارائه داد. آثاری چون “خواب گران” از ریموند چندلر، نمایشنامهی “مولودی” از تی.اس. الیوت و “سرود رستگاری” (ترجمهای از آوا دو گیتا) از جمله ترجمههای ارزشمند او هستند. او همچنین در حوزهی شعر و شاعری نیز طبعآزمایی کرد و آثاری چون “پریخوانی“، “تکچهره در دو قاب” و “گواهی عاشق اگر بپذیرند” را به یادگار گذاشت که بعدها نشر بوتیمار این سه را در کتابی با عنوان «بازخرید دیاران گمشده» منتشر کرد.
از ویژگیهای بارز هاشمینژاد، جدیت و پشتکار او در هر کاری بود که به عهده میگرفت. ادبیات کودک، ترجمه، پژوهش در متون کلاسیک فارسی، داستاننویسی و نقد ادبی، حوزههایی بودند که او با مهارت و تلاش فراوان در آنها فعالیت میکرد. با این حال، از هیاهو و جنجال دوری میجست و به ندرت و با اصرار اطرافیان، تن به مصاحبه یا سخنرانی میداد. فروتنی و گوشهگیری، از خصوصیات بارز شخصیت او بود، اما این تواضع، ریاکارانه یا ناشی از جاهطلبی نبود.
او به همراه بیژن الهی و فیروز ناجی، انتشارات ۵۱ را تأسیس کرد، اما این همکاری دیری نپایید. هاشمینژاد در دنیای کتاب، فعالیتهای متنوعی از ویرایش و تألیف گرفته تا ترجمه و نظارت بر چاپ را انجام داد و به کتاب و کتابخوانی خدمت کرد. با درک ژرف از فرهنگ ایرانی و آشنایی وسیع با فرهنگ غرب، او ترکیبی هماهنگ از شرق و غرب را در خود پرورانده بود.
تسلط و احاطۀ هاشمینژاد بر داستاننویسی مدرن، در همآمیزی با قریحۀ داستانپردازی و شیفتگیاش به سینما و جهان گانگسترها و فضای تاریک نوآر، به پیدایش رمان «فیل در تاریکی» انجامید. این رمان، گواهی است بر توانایی بیچونوچرای هاشمینژاد در نویسندگی و مهارتش در خلق فضاها و شخصیتهای بومی ایرانی با الهام از داستانها و فیلمهای نوآر آمریکایی، بیآنکه به دام تقلید کورکورانه از الگوهای این ژانر بیفتد و واقعگرایی و اصالت اثر را فدا کند. «فیل در تاریکی» رمانی گیرا با ساختاری جنایی و حالوهوای نوآر و درونمایهای وجودگرایانه است.
قصههای عرفانی از منظر قاسم هاشمینژاد
در میان آثار متعدد قاسم هاشمینژاد در زمینهی عرفانپژوهی، کتاب «رساله در تعریف، تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی» از اهمیت ویژهای برخوردار است. این اثر نقش مهمی در فهم و تفسیر نگرشهای عرفانی هاشمینژاد دارد. این کتاب از چهار بخش اصلی تشکیل شده است. در پیشگفتار، با عنوان “تمهید مقدمه: سرچشمهها و دشواریها”، هاشمینژاد به دنبال واکاوی مفهوم عرفان، ریشههای آن و دیدگاههای مختلف عرفانپژوهان در این زمینه است. او مسئلهی اصلی عرفان را شناخت خداوند میداند.
در بخش اول، “تعریف”، نویسنده با بنیانگذاری نظری و ارائه نمونههایی عملی، به تبیین قصههای عرفانی و تفکیک آنها از قصههای غیرعرفانی یا به ظاهر عرفانی میپردازد. او به یکپارچگی و وحدت ساختاری این قصهها اشاره میکند و ده قصهی منسوب به پیامبر را به عنوان نمونه ارائه میدهد. به باور هاشمینژاد، این گونه روایتها که بعدها به حکایتهای عرفانی معروف شدند، ابتکار و آغاز آنها از پیامبر اسلام است. بخش دوم، “تبیین”، به بررسی ساختار و محتوا به عنوان دو عنصر جداییناپذیر میپردازد. این دو جزء لازم و ملزوم یکدیگر، در قصههای عرفانی به صورت یک بافت واحد در میآیند.
در بخش سوم، “طبقهبندی”، نویسنده به دستهبندی و تقسیمبندیهای قدیمی قصههای عرفانی بر اساس بررسی چهار اثر “شرح تعرف”، “رسالهی قشیریه”، “کشف المحجوب” و “مرصاد العباد” میپردازد. از نظر هاشمینژاد، طبقهبندی باید مانند آینهای عمل کند که وحدت ذاتی قصههای عرفانی را به درستی منعکس سازد.
به باور هاشمینژاد، قصههای عرفانی با وجود ساختار مختصر و کوتاهی که دارند، ادعایی بزرگ را مطرح میکنند: اینکه نمودی از یک کل بیکران، یعنی هستی، هستند. وی نتیجهی این دیدگاه را پیچیدگی ذاتی و در عین حال ساختارمند هستی میداند.
داستان بلند «خیرالنسا: یک سرگذشت» عصاره تفکر نویسنده نسبت به قصههای عرفانی است که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد. جعفر مدرس صادقی در باب این کتاب مینویسد: «یک تجربهی منحصربهفرد در داستاننویسی مستند روزگار ماست که متکی است به یک پیشینهی ادبی هزارساله و یک دریافت سنتی از قصهی عرفانی.»
در این کتاب، هاشمینژاد، همانند محمد بن منور که سرگذشت و کرامات جدش ابوسعید ابوالخیر را به رشتهی تحریر درآورده، به شرح زندگی و وقایع خارقالعادهی مادربزرگش، خیرالنساء هاشمینژاد، پرداخته است. این داستان را میتوان به نوعی روایتی از رویارویی دنیای مدرن با اعتقادات سنتی و بومی ایران و همچنین تلاش نویسنده برای حفظ و زنده نگه داشتن بخشی از این باورها پس از ورود جریان سهمگین مدرنیته در قرن چهاردهم شمسی در ایران دانست.
“خیرالنساء” داستان زنی روستایی را بازگو میکند که پس از اتفاقی خاص و تجربهای عرفانی و شهود یک مکاشفه، توانایی یاری و درمان بیماران را به دست میآورد. زنی مهربان و باایمان، در آستانهی دورانی که بسیاری از مردم به مهربانی و اتفاقات فراواقعی باور ندارند.
حرف آخر
سخن درباره جان تابناکی چون قاسم هاشمینژاد فراوان است و در این مقال نمیگنجد. حرف آخر اینکه برای شناخت جان و جهان شخصیتی جامعالاطراف همچون هاشمینژاد باید کتاب شناختنامهای مفصل تدارک دید و این وجیزه تنها تمهید مقدمه بود و ادای دین به آن وجود بزرگوار. بهشت مینو نصیب روان روشنش باد.
قاسم هاشمینژاد
کتاب های بکار رفته در این مقاله
راه ننوشته
نویسنده: علی اکبر شیروانی
ناشر: هرمس
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۲۷۰
شابک: ۹۷۸۰۰۰۰۵۶۰۹۹۵
گفته ها
نویسنده: ابراهیم گلستان
ناشر: کلاغ
نوبت چاپ: ۵
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۳۴۰
شابک: ۹۷۸۶۰۰۹۴۱۸۸۹۳
کارنامه ی اردشیر بابکان
نویسنده: قاسم هاشمی نژاد
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۶
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۸۹
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۸۹۳۷
رساله در تعریف، تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی
نویسنده: قاسم هاشمی نژاد
ناشر: هرمس
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۴۰۱
تعداد صفحات: ۲۰۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۶۳۹۲۷۳
حکایتهای عرفانی
نویسنده: قاسم هاشمی نژاد
ناشر: حقیقت
نوبت چاپ: ۱
سال چاپ: ۱۳۸۹
تعداد صفحات: ۴۲۰
شابک: ۹۷۸۶۰۰۵۲۳۱۱۷۵
سیبی و دو آینه: در مقامات و مناقب عارفان فرهمند
نویسنده: قاسم هاشمی نژاد
ناشر: مرکز
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۳۹۸
تعداد صفحات: ۷۷۸
شابک: ۹۷۸۹۶۴۲۱۳۱۶۱۷
خواب گران
نویسنده: ریموند چندلر
مترجم: قاسم هاشمی نژاد
ناشر: کتاب ایران
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۲۹۹
شابک: ۹۷۸۹۶۴۵۸۸۷۰۲۳
مولودی
نویسنده: تی اس الیوت
مترجم: قاسم هاشمی نژاد
نوبت چاپ: ۲
سال چاپ: ۱۳۹۷
تعداد صفحات: ۱۷۲
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۳۴۹۹
سرود رستگاری
نویسنده: داتاتریا
مترجم: قاسم هاشمی نژاد
ناشر: ثالث
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۴۰۲
تعداد صفحات: ۱۴۰
شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۸۰۰۵۵۰