پرویز دوایی؛ عالیجناب عشق و نوستالژی
میخواهیم از وجود نازنینی حرف بزنیم که خاطرهنگاری و عشق و نوستالژی گذشته را آبرو و اعتباری دیگر بخشیده است. خانمها و آقایان! معرفی میکنم: عالیجناب پرویز دوایی، کسی که با خاطره-داستانها و نامهها و بهاریههایش ما را به روزگاران شیرین گذشته میبرد تا یادمان نرود روزگاری این شهر پر از دار و درخت و گلهای اقاقیا بوده و در سینماهای لالهزار غرق در نور رویا میفروختهاند… دوستان و همراهان پرویزخان در این پرونده با ما همراه شدهاند تا قدرش را بدانیم و به افتخار جهان شیرینی که برایمان تجسم کرده، کلاه از سر برداریم. صفای وجودش.
میخواهیم از وجود نازنینی حرف بزنیم که خاطرهنگاری و عشق و نوستالژی گذشته را آبرو و اعتباری دیگر بخشیده است. خانمها و آقایان! معرفی میکنم: عالیجناب پرویز دوایی، کسی که با خاطره-داستانها و نامهها و بهاریههایش ما را به روزگاران شیرین گذشته میبرد تا یادمان نرود روزگاری این شهر پر از دار و درخت و گلهای اقاقیا بوده و در سینماهای لالهزار غرق در نور رویا میفروختهاند… دوستان و همراهان پرویزخان در این پرونده با ما همراه شدهاند تا قدرش را بدانیم و به افتخار جهان شیرینی که برایمان تجسم کرده، کلاه از سر برداریم. صفای وجودش.
پرویز دوایی؛ باغبان وفادار خاطرهها
میخواهیم از وجود نازنینی حرف بزنیم که خاطرهنگاری و عشق و نوستالژی گذشته را آبرو و اعتباری دیگر بخشیده است. خانمها و آقایان! معرفی میکنم: عالیجناب پرویز دوایی، کسی که با خاطره-داستانها و نامهها و بهاریههایش ما را به روزگاران شیرین گذشته میبرد تا یادمان نرود روزگاری این شهر پر از دار و درخت و گلهای اقاقیا بوده و در سینماهای لالهزار غرق در نور رویا میفروختهاند… دوستان و همراهان پرویزخان در این پرونده با ما همراه شدهاند تا قدرش را بدانیم و به افتخار جهان شیرینی که برایمان تجسم کرده، کلاه از سر برداریم. صفای وجودش.
آنچه با خواندن نوشتههای پرویز دوایی تجربه میکنیم جای دیگری یافت مینشود. او با تلفیق خاطره و قصه و نامهنگاری به سبکی شخصی رسیده است که شاید بتوان آن را «نثر نوستالژیک» نامید.
شاید خواننده ای که تازه با پرویز دوایی آشنا شده است از خودش بپرسد این همه ستایش برای چیست؟ مگر دوایی چه کار کرده و یا چه شاهکاری خلق کرده که اینقدر از او تعریف می کنند؟ اصلاً ما چرا باید خاطرات و نامههای پیرمردی را بخوانیم که شش دهه پیش در تهران میزیسته و عاشق سینما بوده؟ راستش برای دوست داشتن پرویز دوایی نیازی نیست شما حتماً آدم خاطرهبازی باشید و اهل نوستالژی. همین که ادبیات را به عنوان راهی برای تجربه زندگیهای نزیسته قبول داشته باشید کافیست. قصههای پرویز دوایی ما را به تهران دهه سی میبرد تا دورانی را که فقط در کتابهای تاریخی خواندهایم تجسم کنیم و به چشم ببینیم.
هوشنگ گلمکانی در مقدمهای که بر کتاب «بولوار دلهای شکسته» دوایی نوشته است آورده «اما نوشتههای غیرسینمایی او دنیای دیگریست؛ اینهایی که نمیدانم قصه بنامم یا قطه یا قصهواره یا خاطره؛ که هرکدام برای من حکم شعری منثور دارد و هر بار با خواندن آنها درشان غرق و بیتاب و بیخود میشوم. یک پوشه از نامههایش دم دستم دارد که گاهی یکی را برمیدارم و برای تلطیف روح و روان میخوانم…»
ملاحظه کردید؟ وجود امثال پرویز دوایی در فضای ادبیات و فرهنگ و زندگی ما لازم است تا بتوانیم این روزگار سیاه را تاب آوریم. او راوی زندگیهای نزیسته ماست. دوربین دوایی روی زشتیها و زیباییهای دهههای گذشته این سرزمین زوم کرده است تا از خاطره جمعی ما حذف نشوند. نوشتههای دوایی در ستایش عشق و امید و زندگیست؛ همان چیزهایی که همیشه نیاز داریم.
حالا دیگر نیم قرن میشود که پرویز دوایی جلای وطن کرده و در شهر زیبای پراگ ساکن شده است. او در تمام این سالها به تهران سفر نکرد تا خاطرات زیبایی که از تهران قشنگ سالهای کودکی و نوجوانیش داشته آلوده نشود. آدم دیگری سراغ دارید که اینقدر برای خاطره و تصور اهمیت قائل باشد؟ باید از تمام کسانی که در این سالها ارتباط ما را با پرویزخان حفظ کردند سپاسگذار باشیم. او از وطن دور است اما همچون باغبانی وفادار از باغ خاطرات وطن نگاهداری میکند.
باید از کریم امامی و انتشارات «زمینه» ممنون باشیم که در سال 1360 مجموعه داستان «باغ» را منتشر کردند. اولین کتاب پرویز دوایی در فضای ملتهب آن سالها (بعدها توسط انتشارات نیلوفر تجدید چاپ شد).
از مجله «فیلم» عزیز باید تشکر کنیم که رفاقت با دوایی را با ما به اشتراک گذاشتند و هر سال در شماره ویژه نوروز یک «بهاریه» از پرویزخان چاپ کردند و دل ما را لرزاندند. بله، سالهایی بود که ما به خواندن یک بهاریه در عرض یکسال از او دلخوش بودیم.
باید از انتشارات روزنهکار قدردانی کنیم که «بازگشت یکهسوار»، «بولوار دلهای شکسته» و «امشب در سینما ستاره» و «ایستگاه آبشار» را چاپ کرد. نشریاتی مانند جهان کتاب، نگاه نو و آزما حق دوستی را ادا کردند و هرازگاهی مطلبی از او به ما رساندند و یا پرونده ویژهای یا مجلس یادبودی برایش تدارک دیدند. انتشارات جهان کتاب نیز کار بزرگی صورت داد و مجموعه «نامههای پراگ» دوایی را در چندین جلد منتشر کرد. از همه این دوستان دیده و نادیده ممنونیم. ما از یک قبیله هستیم و به این خویشاوندی میبالیم؛ قبیله عشق و نوستالژی.
هوشنگ گلمکانی (سردبیر ماهنامه فیلم امروز) که از یاران و دوستداران قدیمی پرویز دوایی است در سال 1387 برای دیدن دوایی و شرکت در جشنواره فیلم زلین به جمهوری چک سفر کرد. حاصل این سفر نوشتهها و عکسها و فیلمهایی بود که پس از سالها چشم ما را به جمال پرویزخان روشن نمود. جناب گلمکانی برای این پرونده مطلبی را در اختیار ما گذاشتهاند که سال 1388 در پرونده مجله «نگاه نو» منتشر شده است.
برای گلها و آفتاب و باران |
استاد هرمز همایونپور نویسنده و مترجم و پژوهشگر ادبی از دوستان نزدیک پرویز دوایی هستند. از ایشان خواستیم در این پرونده ما را همراهی کنند. استاد علیرغم وقت کم، یادداشتی در اختیارمان گذاشتند در باب ستایش عشق در آثار دوایی که میخوانید.
پرویز دوایی، هشیار و ستایشگر عشق |
پرویز دوایی از آن دست نویسندگانی است که ممکن است برای همه دوستداران سینما و ادبیات شناخته شده نباشند. انتشار کتابهایی از جنس «شناختنامه» برای معرفی و نقد آثار چنین نویسندگانی اقدام پسندیدهای است. نسیم خلیلی در سال 1401 کتاب «مثل باغچهای در بهار» شناختنامه پرویز دوایی را به همت انتشارات آفتابکاران منتشر کرده. حسام فروزان در این مطلب به معرفی این کتاب پرداخته است.
حکایت آن باغبان وفادار |
با توجه به اهمیت کتاب «مثل باغچهای در بهار» با نسیم خلیلی نویسنده و پژوهشگر ادبی گفتگویی کردهایم که میخوانید.
پرویز دوایی، نگاهی تسلابخش |
جایگاه پرویز دوایی در تاریخ نقد فیلم ایران و فضای روشنفکری از آن مقولاتی است که باید بیشتر به آن بپردازیم. علیرضا محمودی نویسنده و روزنامهنگار با سابقه در این یادداشت (که پیش از این در همشهری منتشر شده است) به جایگاه دوایی پرداخته است.
اسم دوا، رسم صفا |
خاطرهنویسی یکی از مهمترین جنبههای کار پرویز دوایی است. او به کیفیت خاصی از خاطره و روایت رسیده که منحصربهفرد است و نمونه مشابه ندارد. در این مقاله محسن بیگآقا، نویسنده و منتقد فیلم به این جنبه از آثار دوایی میپردازد.
یادِ گلِ سرخ |
پرویز دوایی در سالهایی شروع به ترجمه کتابهای سینمایی کرد که منابع اندکی به زبان فارسی وجود داشت و علاقمندان سینما از این نظر واقعاً در مضیقه بودند. مثلاً «فرهنگ واژههای سینمایی» او از اولین نمونههای فرهنگهای سینمایی بود. ذبیحالله رحمانی منتقد سینما در این یادداشت به کتاب مهم «هنر سینما» پرداخته است و اهمیت ترجمه دوایی از این کتاب.
شکلگیری ذهنیت و عینیتگرایی در سینما |
یکی از نکاتی که از خواندن آثار پرویز دوایی دستمان میآید نگاه رواقی یا اپیکوری و جهانبینی خیاموار او نسبت به هستی است. گویی او مصداق تام و تمام حکمت باستانی «دم را غنیمت دان!» باشد. نسیم خلیلی در این مقاله با نگاهی به یکی از داستانهای مجموعه «به خاطر باران» نگرش خیاموار دوایی را توضیح میدهد.
خاکسترسپاری؛ ور خیاموش پرویز دوائی |
حتی اگر پرویز دوایی هیچ کاری نکرده بود به جز ترجمه کتاب «تنهایی پُرهیاهو» جا داشت از او تقدیر کنیم. او نویسندهای متفاوت را به فارسیزبانان جهان معرفی کرد، یهومیل هرابال که به گفته میلان کوندرا بزرگترین نویسنده معاصر ادبیات چک است. تنهایی پرهیاهو در طول بیست سال به یکی از آثار پرفروش بازار کتاب ایران تبدیل شد. دوایی پس از آن مجموعه داستان «نی سحرآمیز» را هم از همین نویسنده ترجمه کرد. حسین آزاده از منتقدان ادبی در این یادداشت به کتاب «تنهایی پر هیاهو» می پردازد.
دور از اجتماع خشمگین |
نقد فیلمها و نوشتههای سینمایی پرویز دوایی از دهه 1330 در نشریاتی مانند فردوسی، سپید و سیاه، تهران مصور و… به چاپ رسید. نقدهای او بسیار تاثیرگذار بود و معروف است که خوانندگان مجلات را بخاطر نقدهای سینمایی او میخریدند. محمدجواد محمدی در این یادداشت مروری داشته بر زندگی دوایی و تاثیر نقدهای او.
یادی دوباره از پرویز دوایی |
در ادامه بخشی از داستان «چل گیس» را بشنوید از مجموعه داستان «سبز پری» با صدای خانم بهناز شیربانی.
گذاشتیم روی چشم |
در این سالها، بسیاری از اهالی سینما و ادبیات که گذارشان به پراگ خورده فرصت را غنیمت دانسته و به دیدار پرویز خان شتافتهاند. هوشنگ گلمکانی در سال 1387 برای دیدن پرویز دوایی به پراگ سفر کرد. رهاورد این سفر عکسها و ویدئوهای خاطرهانگیز و بینظیری است. با هم یکی از این ویدئوها را ببینیم.
مثل عاشقی در سبزهزار |
حرف آخر
این پرونده تنها ادای دین کوچکی بود به مردی که عشق و خاطره و نوستالژی را برای ما زنده نگه داشته است. برای بررسی همه ابعاد شخصیت ادبی و سینمایی او پرونده مفصل دیگری باید تدارک دیده شود. با آرزوی سلامتی و شادکامی برای پرویزخان این پرونده را با بیتی از خواجه حافظ شیرازی به پایان میبریم که از شاعران محبوب حضرت دواست و نثر تغزلی و شاعرانهاش گاه خرمی غزلهای ناب خواجه را بهیاد میآورد:
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد!
وجود نازکت آزرده گزند مباد
همکاران ما در تهیه این پرونده، موسسه فرهنگی هنری جهان کتاب و مجلهی وزین فیلم امروز بودند؛ با سپاس از محبت و یاری همیشگی این عزیزان.
یک دیدگاه در “پرویز دوایی؛ عالیجناب عشق و نوستالژی”
سپاس بسیار مطالب خواندنی بود واقعاً باید نویسندگانی مانند پرویز دوایی را بیشتر بشناسیم