حکایت آن باغبان وفادار
کتاب مثل باغچهای در بهار شروع خوبی است برای کسی که بخواهد پرویز دوایی را بشناسد و در افسون قصههای دلانگیز و جهان نوستالژیکش غرق شود. پرویز دوایی یک عمر همچون باغبانی وفادار از باغ خاطرات و زیباییهای جهانی که شناخته است، پاسداری کرده و روایت آن را برای نسلهای آینده باقی گذاشته است. صفای وجودش.
کتاب مثل باغچهای در بهار شروع خوبی است برای کسی که بخواهد پرویز دوایی را بشناسد و در افسون قصههای دلانگیز و جهان نوستالژیکش غرق شود. پرویز دوایی یک عمر همچون باغبانی وفادار از باغ خاطرات و زیباییهای جهانی که شناخته است، پاسداری کرده و روایت آن را برای نسلهای آینده باقی گذاشته است. صفای وجودش.
حکایت آن باغبان وفادار
مروری بر کتاب «مثل باغچهای در بهار؛ شناختنامه پرویز دوایی»
پرویز دوایی از آن آدمهای نازنینی است که اگر بخت و اقبال با شما باشد ممکن است اسمش را شنیده باشید یا کتابهایش را خوانده باشید. او از نویسندگانی نیست که در بوق و کرنا کرده باشند و کتابهایشان همیشه در ویترینها جا خوش کرده باشد. سلوک شخصی او بیشتر به مسافری تارک دنیا راه میبرد که از هیاهوی زمان کناره گرفته و راه خویش را در تنهایی و به آهستگی طی میکند.
ممکن است کتاب «تنهایی پر هیاهو» را از سر اتفاق در ردیف کتابهای پرفروش دیده باشید و با اسم مترجمش آشنا شده باشید. اگر هم اهل سینما باشید و از خوانندگان قدیمی مجله فیلم، حتماً بهاریههای او را در شمارههای ویژه نوروز به یاد خواهید آورد.شوخی نیست، پرویز دوایی بیش از شش دهه در فضای سینما و نقد فیلم و قصهگویی و خاطره و نوستالژی و ادبیات ایران حضور موثر داشته است.
بااینحال چندان شناخته شده نیست و به جز علاقمندان پیگیر سینما و ادبیات، عامه مردم او را نمیشناسند. برای چنین نویسنده یکه و بینظیری باید فیلم مستند ساخته شود و کتابهایی در نقد و بررسی آثارش نوشته شود. کتاب مثل باغچهای در بهار، شناختنامه پرویز دوایی نوشته خانم نسیم خلیلی یکی از این کتابهاست.
چرا شناختنامه مهم است
«مثل باغچهای در بهار دستتان را میگیرد و به باغستان قصههای پرویز دوایی میبرد، قصههایی که پر از زندگیاند، چنان که وقتی میخوانیشان انگار از رنج زیستن رها شدهای و رفتهای به تماشای بهار، به تماشای تارزان و علیبابا، به تماشای تاریخ تهران، پامنار و لالهزار، سینماهایش، کافههایش، فالودههایش، آوای دلانگیز جویهایش، کاروان شترهایش، پرندههایش، آدمهایش، غم و شادیهایش. در این کتاب به جستجوی تاریخ و زندگی در شکوه دلانگیز این قصهها برخواهیم آمد.»
کتاب مثل باغچه ای در بهار از مجموعه شناختنامههایی است که انتشارات آفتابکاران برای نویسندگانی منتشر کرده است که کمتر قدر دیدهاند. پیش از این شناختنامههایی برای علیاشرف درویشیان، امین فقیری و منصور یاقوتی به قلم نسیم خلیلی به زیور طبع آراسته شده است. ناشر در پیشگفتار کتاب در معرفی مجموعه شناختنامهها مینویسد:
«… برخی نویسندهها هم هستند که قصههایشان بر ذائقه بسیاری از ما مخاطبان عجیب شیرین میآیند، اما به حد کافی معرفی نشدهاند، قصههایی که مثل شربت سکنجبین خیارند در دل تابستان، شیرین، خنک و گوارا، مثل بوی خاکند بعد از باران، جانبخش، مثل تصنیفهای قدیمی گلنراقی و سخایی، ساده و دلنشیناند، مثل خوابیدن در خنکای پشتبام لای لفاف نسیم شب تابستان.
و افسوس که در هیاهوی بسیار برای هیچ امروز امپراتوری ناشران بزرگ آثارشان دیده نشده. وقتش است برای این نویسندگان هم شناختنامههای کوچکی درست کنیم تا مخاطب مشتاق ادبیات داستان ایران فرصت شنیدن آثار ارزشمند آنها را پیدا کند، آثاری که احتمالاً به حد کافی نمیشناسدشان و این کمشناختن با ناآشنایی باعث شده اعتماد به داستان ایرانی کمرنگ شود.»
درباره نویسنده کتاب
نسیم خلیلی تحصیلاتش را تا مقطع دکترا در رشته تاریخ ایران به اتمام رسانده است. او تاریخپژوه، داستاننویس و روزنامهنگاری است که در دو عرصهی تاریخ و ادبیات داستانی بیستوهشت عنوان کتاب تالیفی دارد و دهها عنوان مقاله و یادداشت در نشریات گوناگون. علاقه و دلمشغولی اصلی او تاریخ اجتماعی، ادبیات داستانی و معرفی کتاب است. خلیلی بسیار فعال و پرکار است و بطور مرتب در روزنامههایی مانند شرق و اعتماد و… مینویسد.
در مقدمه کتاب میخوانیم «میخواهیم درباره سبک و قلم و جهانبینی یک نویسنده نام آشنای ایرانی سخن بگوییم تا شاید نسلی که جوانتر است و احتمالا فرصت شناخت نویسندگانی همچون او را کمتر داشته، با کتابچهای کمحجم و نه چندان مطول و نثری ساده و داستانوار، جهان روایتهای او را، ادبیاتش را و تکاپوهایش در عرصه نویسندگی و انسانشناسی و تاریخ اجتماعی را بشناسد و مخصوصاً آن که دانشجوی ادبیات یا تاریخ است، زین پس، به کتابهای او، به منزله منابع پژوهشی بنگرد….
نگارنده، از آنجا که خود دانشآموخته تاریخ است و با دغدغه نگرش بیطرفانه در نگارش و پژوهش آشناست، ضمن آگاهی از لزوم این رویکرد، وقتی که غرق در روایتهای سرشار از توصیف و جزئینگری و دلینویسی پرویز دوایی وارد عرصه تدوین و تالیف این مجموعه شد، ناگزیر قلمش در وادی نگاه عاطفی لغزید؛ تو گویی سبک نگارش دوایی، که جابهجا از خاطرات و نوستالژی و عشق و مهربانی قصه میپردازد و این همه را همچون آرایهای حریروار بر متن مستند و تاریخمند روایتهای داستانیاش میکشد، خواسته و ناخواسته تاثیر گیرای خودش را در واژه به واژه این پژوهش هم گذاشت.»
نویسنده زیستن در قصههای پرویز دوایی را مثل دویدن در کوچههای دوران کودکی میداند، کوچههای پامنار و لالهزار، قصههایی دلانگیز با نثری دلکش که پر از خاطره و شور زندگیست. قصههایی که گویی در ستایش از زندگی و موهبت زنده بودن نوشته شدهاند.
«این شناختنامه را با همه وجودم تقدیم میکنم به مردی که در قصهها و نقد فیلمها و بهاریهها و هر آنچه نوشت و بر جای نهاد، از زندگی گفت و از زیباییهای جهان، درعینحال که از گفتن واقعیت، ولو تلخ، و مستندنگاری، ولو تاسفبار، غفلت نورزید و من و ما در فهم جهانمان به او و آنچه صادقانه و عمیق و مهربان نوشته است، مدیونیم.»
آنچه در کتاب خواهید خواند
کتاب در سه فصل سامان یافته است؛ در بخش اول به پرویز دوایی و قصههایش پرداخته میشود. بخش دوم به نوشتههای سینمایی این نویسنده خوشذوق اختصاص یافته و بخش آخر نیز به ترجمههای سینمایی و ادبی دوایی. در بخش ضمائم کتاب هم یک کتابشناسی کامل از آثار متنوع دوایی و منابع و مجموعهای از تصاویر گنجانده شده است. نویسنده در بخش اول به ویژگیهای خاص قصهنویسی به سبک دوایی اشاره میکند و مینویسد:
«بسیاری از قصهشناسها و ادبیاتدوستان در اینکه روایتهای دوایی پرشور است، راوی درست و جزئینگری است و توصیفاتش تاریخمند و درست و جامعهشناسانه است توافق دارند. آنها معتقدند که قصههای او، هرچه که نوشته و حتی ترجمه کرده، ساده و همه فهماند. در واقع میشود گفت که دوایی در نوشتههایش همه سلیقهها را مدنظر داشته. او از آن دست نویسندههایی است که چون غریزی و صادقانه مینویسند، مخاطب نه فقط خود را خواننده روایت که گاه نویسنده آنچه میخواند میانگارد.
در دنیای قصههای او آنقدر که همه چیز به آنچه خود در آن زیسته و آنچه دوستش داشتهایم نزدیک است، با همه جزئیات، که گاه تصور میکنیم خودمانیم، همان آدم دنیای قصهایم.»
در جایجای کتاب نمونههایی از قصهها و نوشتههای دوایی نقل شده است و خواننده میتواند تحلیلهای این پژوهشگر را با متن اصلی تطابق دهد. در بخش دوم که به نقد فیلم و نوشتههای سینمایی دوایی اشاره میشود نمونههایی از فیلمهای مورد علاقه او و تلاشهایی که برای تثبیت جریان نقد فیلم و سینمایی که دوست داشته است پرداخته میشود.
دوایی در تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و جشنواره بینالمللی فیلم کودکان تهران نقش موثری داشته است. او فیلمنامه هم مینوشته و به دوستان فیلمسازش (مثل مسعود کیمیایی) مشاوره میداده. او بود که بعد از ساخت «بیگانه بیا» به کیمیایی توصیه کرد از دنیایی که میشناسد فیلم بسازد. میگویند همین جرقه باعث بوجود آمدن فیلم «قیصر» شده است.
درباره سبک دوایی در نقدنویسی نقل قولی از جواد طوسی در کتاب آمده که تکلیف خواننده را با نوع نقدهای دوایی مشخص میکند: «اگر “نوستالژی” و بازی حسی و عاطفی با سینما را عادت بدی ندانی، در آن صورت پرویز دوایی بخش دلخواهی از حافظه تاریخی تو به عنوان یک عاشق دلسپرده سینما میشود.»
در بخش آخر کتاب به ترجمههای دوایی پرداخته میشود. از ترجمههای سینمایی شاخص او مانند «سینما به روایت هیچکاک» از فرانسوا تروفو، «فن سناریونویسی» از یوجین ویل گرفته تا ترجمههای ادبی از آثار ری برادبری یا بهومیل هرابال.
نکتهای که در باب ترجمههای دوایی جالب است اینکه گویی او نویسندگانی را برگزیده که بیشترین نزدیکی را با جهان و فضای ذهنی خودش داشتهاند. گویی «ری برادبری» همزاد دوایی است در ادبیات امریکا. سبک خودزندگینامهای، مونولوگها و تصاویر و خاطرات کودکی در آثار ری برادبری بسیار به سبک کارهای دوایی نزدیک است. ترجمه پرویز دوایی از کتاب «تنهایی پر هیاهو» در سال 1383 باعث شد یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات چک به خوانندگان فارسی زبان معرفی شود.
برای نمونه نگاه کنید به قطعه شعری که دوایی از بهومیل هرابال ترجمه کرده است :
باورت بشود یا نه
روزی میرسد که دلت
برای هیچکس به اندازه من تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم، خندیدنم
و حتی اذیت کردنم!
برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی
روزی خواهد رسید
که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود
میدانم که روزی که نباشم
هیچکس تکرار من نخواهد بود
کتاب مثل باغچهای در بهار شروع خوبی است برای کسی که بخواهد پرویز دوایی را بشناسد و در افسون قصههای دلانگیز و جهان نوستالژیکش غرق شود. پرویز دوایی یک عمر همچون باغبانی وفادار از باغ خاطرات و زیباییهای جهانی که شناخته، پاسداری کرده و روایت آن را برای نسلهای آینده باقی گذاشته است. صفای وجودش.