جرمی بنتام و ژاک دریدا، درباره حقوق حیوانات
حیوانات بیشتر از اینکه متفاوت باشند به انسان نزدیک هستند. آنها در واقع مانند انسان متولد میشوند، تولیدمثل میکنند و میمیرند، آنها مانند انسانها زبان مخصوص به خود را دارند که به آنها امکان میدهد با یکدیگر و همچنین با انسانها ارتباط برقرار کنند.مثلاً رنج یا شادی خود را بیان میکنند. بنابراین ناآگاهی از این شباهتها تنها حالتی است که انسان برای انکار حیوانیت خود و توجیه ناشنوایی که در مواجهه با آسیبپذیری حیوانات از خود نشان میدهد، نوع دیگر آسیبپذیری است.
حیوانات بیشتر از اینکه متفاوت باشند به انسان نزدیک هستند. آنها در واقع مانند انسان متولد میشوند، تولیدمثل میکنند و میمیرند، آنها مانند انسانها زبان مخصوص به خود را دارند که به آنها امکان میدهد با یکدیگر و همچنین با انسانها ارتباط برقرار کنند.مثلاً رنج یا شادی خود را بیان میکنند. بنابراین ناآگاهی از این شباهتها تنها حالتی است که انسان برای انکار حیوانیت خود و توجیه ناشنوایی که در مواجهه با آسیبپذیری حیوانات از خود نشان میدهد، نوع دیگر آسیبپذیری است.
با رویکرد بر کتاب «حیوانی که منم» اثر ژاک دریدا و کتاب «مقدمهایی بر اصول اخلاق و قانونگذاری» جرمی بنتام
پیش درآمد
جرمی بنتام، فیلسوف بریتانیایی بیشک اولین فیلسوف غربی بود که از درون یک نظریه اخلاقی جامع و غیرمذهبی به حیوانات توجه برابر نشان داد. او مدافع سرسخت قوانین رفاهی و حقوق حیوانات بود. بنتام بر اصول فایدهگراییاش، همچنین کشتن و استفاده از حیوانات را تا زمانی که بتوان از ظلم بیهوده بر آنها اجتناب کرد، مورد تایید قرار داد.
دیدگاههای او نسبت به بردهداری و حقوق مساوی انسانها بدون در نظر گرفتن رنگ پوست، نژاد، دانش و فرهنگ و… نیز حقوق مساوی بین انسانها و حیوانات، جزو رادیکالترین مباحث در حوزه اخلاق و معنویت و حقوق برابر تمام موجودات، مورد توجه و انتقاد بسیاری از فلاسفه دوران متاخر قرار گرفته است.
بنتام در کتاب (مقدمهای بر اصول اخلاق و قانونگذاری)_ (1789) مینویسد: “ممکن است روزی فرا رسد که بقیه موجودات حیوانی حقوقی را به دست آورند که هرگز جز به دست ظلم و ستم از آنها سلب نمیشد… سوال این نیست که آیا آنها میتوانند استدلال کنند؟ و نه، آنها میتوانند صحبت کنند؟ اما، آیا آنها میتوانند رنج ببرند؟”
چنین تاملاتی از پدیدارشناسی اخلاقی نوین، ژاک دریدا فیلسوف پساساختارگرای فرانسوی را بر آن میدارد که در یک سخنرانی و در چند همایش دانشجویی، بخش اعظمی از تفکرات فلاسفه غربی را با رویکرد ساختارزدایی به چالش بکشاند. او در کتاب «حیوانی که منم» که بعد از مرگش جمعآوری میشود، بخشی از تأملات پراکنده اما هدفمند بنتام را بازخوانی میکند و در یک هماندیشی با بنتام و نیچه به سراغ ساختارزدایی تفکرات فیلسوفان ماقبل خود از قبیل دکارت، کانت، هایدگر، لویناس و لاکان میرود.
در این مقال اجمالی ابتدا بخشی از فرازهای کتاب «حیوانی که منم» دریدا و سپس هماندیشی او با تأملات جرمی بنتام را نسبت به حیوانات و حقوق برابر و پدیدارشناسی اخلاقی او را مورد مطالعه قرار می دهم.
عنوان کتابی از ژاک دریدا تحت عنوان«L’Animal que donc je suis، حیوانی که منم، مجموعه از چند سخنرانی و پسنویسها»، در این مقال ابتدا فرازهایی از اندیشههای این فیلسوف پساساختارگرا و مبدع ساختارزدایی فرانسوی را از متن فرانسه برای نخستینبار در ایران ترجمه مینمایم و سپس شرحی کوتاه از پس زمینههای فکری و فلسفی و بررسی اجمالی در توسعه و دریافت از ژاک دریدا را ارائه خواهم داد.
این متن قرائت ژاک دریدا در بازخوانی کولوکیوم سریس درباره حقوق حیوانات از دیدگاه فلاسفه و همایشی دانشجویی است و شامل چند سخنرانی و پسنوشت که بعد از مرگش منتشر شده درباره فیلسوفانی همچون دکارت، کانت، هایدگر، لویناس و لاکان و ..
در قرائت ژاک دریدا او فرضیههای مبنایی این متون را بازخوانی میکند و باور دارد که این متفکران منکر آن هستند که حیوان میتواند خود را به آنان خطاب کند تا بتوانند خود را از اعماق یک زندگی به اصطلاح حیوانی باز ببینند، چنین نتیجه میشود که شخصيتهاي حیوانی کتابهای اتوبیوگرافی و فلسفی ژاک دریدا افسانهایی نیستند، بلکه آنان به آشکاربودن و برهنگی تفاوتهای جنسی مرتبط میشوند. (ترجمه و تقریر سعیدجهانپولاد ۱۳۹۲ ویرایش تازه ۱۴۰۲)
فرازهای کتاب «حیوانی که منم» اثر ژاک دریدا
▪︎هربار که حیوانی مثل موجود زندهای بیبدیل به سراغم میآید، عریان به من نگاه میکند و با وجودی فانی به نامش پاسخ میدهد، چنین است که بر هر مفهومی عصیان میورزد.
▪︎فکر حیوان اگر باشد به شعر باز میگردد.
▪︎بین «انسان» و «حیوان»، گسست و ورطهای است، اما حد و مرز آن، نه یکی و نه تقسیمناپذیر است، مرزی پیچیده و متکثر که انسان آن را به صورت اتوبیوگرافی بازگویی میکند.
▪︎ برای دو قرن، آزمون جدیدی از شفقت فرا رسیده است: ما دیگر نمیتوانیم آسیبپذیری، رنج، ترس یا اندوه چیزی را که “حیوان” نامیده میشود انکار کنیم.
▪︎هر باری که به طور کلی «حیوان» را نام میبریم حماقتی را به زبان میآوریم، در واقع به یک علامت (نشانه)، به یک بیماری اعتراف میکنیم، تعهد خود را به پیکار گونهها و گونهگی انکار میکنیم.
▪︎هر چیزی که ویژگی انسان را در گفتمان غربی برجسته میکند، ناشی از یک نقص اصلی است: برهنگی و عریانی در برابر نگاه حیوان، که باید «پنهانش میکردیم».
▪︎هر کسی که میگوید “من” خود را میشناسد یا خود را “من” میپندارد، حیوان زندهای است که میتواند خودش را تحت تأثیر قرار دهد و اتوبیوگرافینویسی کند.
▪︎گفتن “من” برای انسان این است که بگذاریم رد یا امضای حیوان در او گم شود، تار شود، پاک شود.
▪︎انسانها درگیر جهش بیسابقهای در رابطه با حیوانات و محدودیتهای بین زیستشناسی، جانورشناسی، انسانشناسی، زندگی/مرگ، فناوری و تاریخ هستند.
▪︎ جهل حیوانی که به من نگاه میکند، مرا خطاب میکند، مرا دعوت میکند که خود را در آن ببینم، مانند دیگران انکار نیست: آنچه را که شایسته انسان است ثابت میکند.
▪︎ از نظر ساختار، فهرست داراییهای انسان پیکربندی ساختاری را تشکیل میدهد که هرگز بسته نمیشود؛ مانند لباس، حیا، گفتار، عقل، خنده، عزاداری، دفن، هدیه، مفهوم و غیره.
▪︎ برتری بی قید و شرط و فداکارانه انسان از زمانی پیش از هبوط، پیش از شرم برهنگی پدیدار شده است- زمانی که حیوان برای نخستینبار نامگذاری شد.
▪︎ تجربه نگاه بیانتهای یک حیوان، مرز نهایی آخرالزمانی را هشدار میدهد، لحظهای از شور و شوق ملتهب و بیوصف که در آن محدودیتهای مهلکه انسانی، آنجا در حال چریدن است.
▪︎ نهادن نام همچنان قربانی کردن زندهها برای یهوه است.
▪︎ یهوه با تفویض آزادی و اختیار نامگذاری حیوانات به انسان منزوی و مستقل، خود را به صورت رادیکال کنونی و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد رها میسازد، قدرت انسان در کار و کنش چنین تسلطی را فراهم آورده است.
شرح مبحث “حیوانی که منم” ژاک دریدا
سنت فلسفی مدرن که از دکارت و کانت تا لویناس، هایدگر و لاکان درباره حیوان و حیوانیت پیش آمده، عواقب جدی برای حیوانات دارد. کرامت انسان و الزام احترام به دیگران را بر وجدان انعکاسی انسان و توانایی او در تعقل میگذارد (رجوع به دکارت). بدین ترتیب انسان از فکر کردن به طبیعت مشترک انسان و حیوان خودداری میکند. این تفکر فلسفی با امتناع از دیدن سهمی از حیوانیت در انسان، تفاوتی اساسی بین آنها ایجاد میکند که دری را به روی انقیاد توهینآمیز باز میکند.
دومی در پاسخ معتقد است که احترام باید مبتنی بر مسئله حساسیت باشد که ویژگی مشترک انسان و حیوان است نه بر اساس عقل (رجوع به کانت). این پرسش از سوی جرمی بنتام، فیلسوف بریتانیایی که موضوع حقوق حیوانات را بررسی کرده، میپردازد: آیا حیوانات میتوانند رنج ببرند؟ دریدا نیز مانند بنتام استدلال میکند که توانایی احساس رنج، مبنای تفکر در مورد روش صحیح رفتار با موجودات دیگر است. اما پاسخ به این سوال در مورد حیوانات واضح است که مثبت باشد. با این حال، برای دو قرن، انسان ناعادلانه از رویکرد شفقتآمیز به زندگی حیوانی خودداری کرده است.
دریدا باور دارد که” برای دو قرن، آزمون جدیدی از شفقت فرا رسیده است: ما دیگر نمیتوانیم آسیبپذیری، رنج، ترس یا اندوه چیزی را که «حیوان» نامیده میشود براستی انکار کنیم”. انسان با محکوم کردن زندگی حیوانات به انقیادی که رنج حیوانات را به رسمیت نمیشناسد، «مبارزهای نابرابر» علیه زندگی حیوانی را رهبری کرده است” (رجوع هایدگر).
بنابراین دریدا تلاش میکند که “خشونت صنعتی، مکانیکی، شیمیایی، هورمونی و ژنتیکی که انسان برای دو قرن زندگی حیوانی را در معرض آن قرار داده است” محکوم کند. دریدا باور دارد که “هر کس آنرا تفسیر کند، از هر نتیجه عملی، فنی، علمی، قانونی، اخلاقی یا سیاسی که از آن گرفته شود، هیچ کس نمیتواند این واقعه را انکار کند، یعنی نسبتهای بیسابقه این انقیاد حیوانی را، این انقیادی را که میخواهیم تاریخچه آن را تفسیر کنیم، که میتوانیم به صراحت آن را خشونت بنامیم” ژاک دریدا اشاره مستقیم به کتب مقدس و تفویض و اختیار انسان بر نامگذاری بر حیوانات را نقطه شروع این تحمیل و خشونت و تسلط میداند.
دریدا معتقد است در کتب مقدس چنین تفویض و اختیار نامگذاری به انسان اعطا شده “یهوه با تفویض آزادی و اختیار نامگذاری حیوانات به انسان منزوی و مستقل، خود را به صورت رادیکال کنونی و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، رها میسازد و تفویض قدرت انسان در کار و کنش چنین تسلطی را فراهم آورده” دریدا در بسط و گسترش این نظر معتقد است که “انسانها درگیر جهش بیسابقهای در رابطه با حیوانات و محدودیتهای بین زیستشناسی، جانورشناسی، انسانشناسی، زندگی/مرگ، فناوری و تاریخ قرار گرفتهاند” که نتایج مهلکی را در برخواهد داشت.
نوعی هشدار آخرالزمانی در این خشونت بی سابقه و غلبهگی انسان موجود است که دریدا آن را محور تفکرات خود قرار میدهد تا ناقوس آن را به صدا درآورد، انسانی که در سیر این تفکرات پیشین فلسفی در صدد انکار بعد رنجوری حیوانی خود و غیرانسانی برآمده در واقع امتناع از در نظر گرفتن رنج حیوانات، که از نظر اخلاقی به اندازه رنج انسان مذموم است، ظلم و ستم انسان را آشکار میکند.
دریدا معتقد است در واقع، انسان و حیوان هم طبیعت حساسی دارند، پس احساس رنج میکنند. اما انسان حیوان را عینیت میبخشد و آنرا ابزاری در خدمت خود میداند، خشونتی که قابل قیاس با نسلکشی است، ژاک دریدا در این «انقیاد بیسابقه حیوان» نوعی «نسلکشی» میبیند، تفسیر دریدایی به معنای وسیع این کلمه است، زیرا بسیاری از حیوانات به دلیل اعمال انسانی در معرض خطر و انقراض قرار گرفته و یا بسیاری منقرض شدهاند.
همچنین میتوان آن را به معنای وسیعتری تفسیر کرد: انسان با حفظ گونهها در یک بقای مصنوعی، برای مثال در مورد حیواناتی که در موسسات ژنتیکی و بیولوژیکی پرورش داده میشوند، گونهها را از بین میبرد. برای فیلسوف و جامعهشناس آلمانی، تئودور آدورنو، این استثمار حیوانات توسط انسان اولین تجلی خشونت انسانی است.
چارلز پترسون، فعال آمریکایی حقوق حیوانات، تفکر آدورنو را با این جمله خلاصه میکند: «آشویتسی از هر کجا که به یک کشتارگاه بنگرد و چنین بیندیشد که آنها فقط حیوان هستند، درست از این نقطه شروع میشود». دریدا با نقل این عبارت باور دارد «نابودی گونهها، قطعاً در کار خواهد بود، اما از طریق سازماندهی و بهرهبرداری از یک بقای مصنوعی، جهنمی، تقریبا بیپایان، در شرایطی که انسانهای گذشته هیولا تلقی میشوند، رسمیت مییابد، فراتر از همه استانداردهای فرضی زندگی حیوانات، به عنوان مثال، پزشکان یا متخصصان ژنتیک (مثلاً نازیها) به جای انداختن مردم به کورههای آدمسوزی و اتاقهای گاز، تصمیم گرفتهاند با لقاح مصنوعی، تولید بیش از حد یهودیان، کولیها و همجنسگرایان که امروزه تعدادشان بیشتر و بیشتر میشود، آنان را سازماندهی کنند، با تغذیه بهتر، در تعداد روزافزون بیشتری به همان جهنم، به همان آزمایشگاه ژنتیکی تحمیلی مثل آشویتس که به نابودی با گاز یا آتش محکوم میشوند»
حیوانات بیشتر از اینکه متفاوت باشند به انسان نزدیک هستند. آنها در واقع مانند انسان متولد میشوند، تولیدمثل میکنند و میمیرند، آنها مانند انسانها زبان مخصوص به خود را دارند که به آنها امکان میدهد با یکدیگر و همچنین با انسانها ارتباط برقرار کنند.مثلاً رنج یا شادی خود را بیان میکنند.
بنابراین ناآگاهی از این شباهتها تنها حالتی است که انسان برای انکار حیوانیت خود و توجیه ناشنوایی که در مواجهه با آسیبپذیری حیوانات از خود نشان میدهد، نوع دیگر آسیبپذیری است که قبلاً یک استغاثه بوده، دعایی برای آسیبپذیری انسان.
دریدا در کتاب حیوانی که منم این رنج، این ستمبارهگی را آشکارسازی مینماید و معتقد است “هر باری که به طور کلی “حیوان” را نام میبریم حماقتی را به زبان میآوریم، در واقع به یک علامت (نشانه)، به یک بیماری اعتراف میکنیم، تعهد خود را به پیکار گونهها و گونهگی انکار میکنیم” و یا در فراز دیگری یادآوری مینماید “جهل حیوانی که به من نگاه میکند، مرا خطاب میکند، مرا دعوت میکند که خود را در آن ببینم، مانند دیگران انکار نیست: آنچه را که شایسته انسان است، اثبات میکند.”
تنها معیار مرتبط برای ایجاد حقوق قانونی در برابر رفتار ظالمانه، ظرفیت تجربه رنج است. (جرمی بنتام)
اظهار نظر جرمی بنتام که در اکثر موارد با ضمیر اشاره «آنها» در کتابش دیده ميشود اشاره به حیوانات (غیرانسان) دارد. حمایت گسترده از حمایت قانونی از حقوق او پس از تشویق فرانسویها برای حمایت از سیاهپوستان -در واقع به دلیل تشخیص بیربط بودن رنگ پوست با وضعیت قانونیشان- پیشنهاد میکند که همین کار را در مورد حیوانات نیز انجام دهند. همان حقوق برابر، در مورد انسانها و حیوانات.
بنتام باور دارد، تنها معیار مناسب برای ایجاد حقوق قانونی در برابر رفتار ظالمانه، ظرفیت تجربه رنج است و نه رنگ پوست و یا توانایی استدلال و یا مکالمه و یا هر چیز دیگری که در این راستا تعریف میشود که به واقع خودش بیاهمیت جلوه میکند. اگر چه بنتام منتقدان جدی در میان فیلسوفان دارد اما تفکرات او در مورد حقوق قانونی حیوانات، بردهداری و… یکی از مراجع مهم در میان جنبشهای حقوق جانوری بوده است. خصوصا تاکید بسیار او بر آزار و شکنجه و یا ذبح حیوانات که مدخل ورود به بحث ژاک دریدا نیز است.
بنتام معتقد است “کشتن بدون درد یا آزمایش بر روی حیوانات نیز اشتباه خواهد بود اگر، همانطور که بسیاری معتقدند، حیوانات حق داشته باشند که کشته نشوند یا برای منافع انسانی مورد بهرهبرداری قرار نگیرند.” مسئلهایی که رویکرد دریدا درباره آزمایشات انسانی بر حیوانات را نیز شامل میشود.
بنتام در پاره دیگری از تأملاتش به نگاه انسان به حیوان و بحث فایدهگرایی نسبتهای اعمال خشونت به حیوانات نیز اشاره دارد. همان رویکرد انتقادی دریدا نسبت به رنج، دلسوزی از نگاه انسان به حیوان. بنتام در ادامه باور دارد “دلسوزی برای موجوداتی که رنج میکشند، یکی از فضیلتهای پرورش یافته در رابطه با حیوانات است، اما نه تنها.”
این اعتراض منعکسکننده گرایشی در اخلاق مدرن به جدا کردن اخلاق از مفهوم زندگی خوب است -چیزی که یونانیها اودایمونیا و بوداییها آن را «سلامتی» نامیدند. وظیفه تأمل اخلاقی، برای بسیاری از مدرنها، شناسایی یک اصل است -مانند اصل سودمندی بنتام یا الزام مقولهای کانت- که دیکته میکند به طور کلی هر کسی چگونه باید نسبت به هر موجود دیگری رفتار کند که به دلیل احساس، عقلانیت یا هر چیز دیگری، واجد شرایط توجه اخلاقی است.
اما این نوع انعکاس چیزی برای ارائه به فردی که سعی میکند در رابطه با مردم یا حیواناتی که -به عنوان پدر، معلم، صاحب سگ، نگهبان باغ وحش- در زندگی روزمره با آنها درگیر است، خوب زندگی کند، ندارد. همانطور که دائوئیستها اشاره میکنند، قبلاً چیزی در زندگی شخصی که نیاز به مشورت با اصول دارد تا بتواند خود را در معاملات معمولی خود با دیگران حفظ کند، رخ داده است.
بنتام معتقد است که میباید، به یک پدیدارشناسی اخلاقی نیاز داشته باشیم، تا یک نظریه اخلاقی. بنتام در ادامه باور دارد که اغلب مردم که مجذوب به دام انداختن یک روباه هستند “اگر می دانستند که این حیوان، موجودی اجتماعی با پیوندهای محبتآمیز و عاطفی نسبت با خانواده خود دارد، آیا باز چنین میکردند؟” پرسشی که ما را وارد مقوله همپیوندی و همسطحی بین انسان و حیوان و ماده و اشیا و… توسعه درهمتنیدگی، پسازبانشناسی، پساانسانگرایی در حوزه همپیوندی بین مجموعهها و گونهگیها در سطح سیاره میبرد.
بنتام در فرازی از کتاب مقدمهایی بر اصول اخلاق و قانونگذاری میپرسد: “چگونه است که قانون میتواند، حمایتش را از بسیاری از موجودات سلب کند؟ زمانی خواهد رسید که بشریت ردایش را بر هر چیزی که نفس میکشد و حیات دارد، خواهد کشید!”.
دریدا نیز چنین فاجعهایی را بیشباهت با آشویتس در یک راستا میداند. آیا انسان در سیاره زمین میتواند بنا به رویکرد پسازبانی پساانسانگرا و توصیههای گفتمانی نویناش، در یک همزیستی مسالمتآمیز و برابر و غیر خشونتبار نسبت به همنوعان و دگرانسانی و غیرانسانی زیست کند و با احترام متقابل با آنها (حیوانات، اشیا، ماده و غیرانسانی) رفتار و عمل نماید؟ و یا همچنان با خشونت و با سرعتی سرسامآور، به نابودی خود، زیست سیاره و دیگر گونهها ادامه خواهد داد؟
۱۴۰۲ ویرایش تازه مرداد
جرمی بنتام و ژاک دریدا، درباره حقوق حیوانات
منابع
Jeremy Bentham (1748 – 1832)
Introduction to the Principles of Morals and Legislation
L’Animal que donc je suis est un livre du philosophe Jacques Derrida publié en 2006 aux éditions Galilée.
منابع فارسی
- معرفی کتاب حیوانی که منم، ژاک دریدا، بررسی و تالیف، سعیدجهانپولاد، خبرگزاری یکتاپرس، صفحه هنر و اندیشه ۱۴۰۱ خرداد.
- زبانشناسی کاربردی پساانسانگرا (پسازبانشناسی)، آلستر پنی کوک، ۲۰۱۸، ترجمه و تقریر دکترسعید جهانپولاد. انتشارات نقش و نگار، سال ۱۴۰۱، در دست انتشار