vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

ژئوپارک طبس، از کال جنی تا باغ گلشن

در این قسمت از سفرنامه، روز دوم و سوم ژئوپارک طبس و روستای اصفهک را تجربه می‌کنیم؛ از کال جنی و مسیر آبشارها تا ازمیغان، باغ گلشن و ارگ طبس. لمس طبیعت، زندگی روستایی، موسیقی و شعر خراسان و تاریخ منطقه، لحظاتی چندحسی و زنده خلق می‌کند. سفر واقعی فراتر از دیدن مناظر است؛ ترکیبی از تجربه، احساس و آشنایی با مردم و فرهنگ محلی که در ذهن و قلب مسافر می‌ماند.

 

 

  این مقاله را ۱۲ نفر پسندیده اند

 


ژئوپارک طبس، از کال جنی تا باغ گلشن

قسمت دوم: رقص آب میان صخره‌ها و کویر

 

 

کالِ جنی، دره‌ای پر از رمز و راز

 

صبح روز دوم، ساعت پنج و نیم، وقتی هنوز آسمان بین آبیِ تیره و خاکستری مردد بود، از اتاق بیرون زدیم. هوا خنک‌تر از دیشب بود و بادِ صبحگاهی با شیطنت خودش را از یقه لباس می‌انداخت داخل. هنوز خواب، کامل از سرمان نپریده بود که سوار اتوبوس شدیم؛ همان لحظه‌ای که مسیر خاکی روستا را ترک کردیم، نم‌نم بارانِ ریز به شیشه خورد؛ آن‌قدری که از دل خواب‌آلودگی لبخندی بی‌اختیار روی لبم نشاند.

 

راه که تمام شد و از اتوبوس پیاده شدیم، چند قطره باران روی صورتم نشست؛ انگار کویر می‌خواست قبل از ورودمان به کال جنی1 یک خوش‌آمدِ ملایم بگوید. هوای خنک صبح و سرازیری تندِ اول مسیر، دره را کمی مرموزتر کرده بود؛ آن‌قدر که ناخودآگاه قدم‌هایمان را آرام‌تر می‌کرد.

 

کال جنی، دره‌ای که هر دوستدار کویر حداقل یک‌بار نامش را شنیده، در ژئوپارک طبس قرار دارد؛ یکی از چهار ژئوپارک2 ثبت‌شده ایران در یونسکو. جایی که هر صخره، هر بریدگی و هر مسیر باریک، نتیجه‌ی سال‌ها کار مشترک آب و باد و زمان است. هیچ عکس یا روایت اینترنتی نمی‌تواند حس ایستادن بر لبه دره، در لحظه اول را منتقل کند؛ حس رویارویی با چیزی که هم زیبایی دارد و هم جادو.

 

 

دیواره‌های بلند دره کال‌جنی
دیواره‌های بلند دره کال‌جنی

 

برای مدتی در کف دره قدم زدیم و بین پیچ و خم‌هایش سرک کشیدیم، جایی که صخره‌های خشکی با رنگ‌های خاکی و زرد و قهوه‌ای، در نور صبحگاهی جلوه‌ای ویژه داشتند و هر شکاف و ترک، نشان از سال‌ها فرسایش و عبور زمان داشت. وقتی به بخش مسیرآب رسیدیم، ترکیب آبی زلال، رنگ سبز بوته‌، سنگ‌های چند رنگ و آسمان خاکستری-آبی، تصویری حیرت‌انگیز به وجود آورده بود.

 

 

دره کال‌جنی
دره کال‌جنی

 

آب حداقل تا زانو بود و خنک و زلال. همسفران یکی یکی پا در آب گذاشتند و با احتیاط پیش رفتند. وقتی به بخش عمیق رسیدیم، چند نفری با شنا قسمت عمیق را رد کردند، بعضی از بچه‌ها که نمی‌خواستند کامل خیس شوند از صخره‌های کناری به سختی عبور ‌کردند، نگران بودم مبادا هم خودشان بیفتند و هم سنگ‌ریزه‌ها روی دیگرانی که در آب بودند بریزد. تعدادی هم برگشتند و از مسیر لذت بردند.

 

لبخند و کمی دست‌پاچگی، همراه با صدای خنده، فضا را پر کرده‌بود و هر کسی به نحوی با تجربه خودش سرگرم بود، عده‌ای مشغول عکس‌گرفتن بودند، چه تکی و چه چند تایی. عده‌ای هم فقط به آرامی از زیبایی اطراف لذت می‌بردند.

 

 

دوتارنوازی در کال‌جنی
دوتارنوازی در کال‌جنی

 

درست در همان زمان، صدای دوتاراستاد سمندری در دره پیچید و خیلی زود همه را دوباره جمع کرد؛ موسیقی در آن سکوت کویری، مثل دست نامرئی بود که همه را به هم پیوند می‌داد. ساعتی تمام، روح و روان ما در آن مکان زیبا با زخمه‌های بداهه استاد می‌رقصید و مقام3 «بهاره دخترعمو» هم پایان‌بخش آن لحظات شیرین و زنده بود.

 

 

ازمیغان، میان شالیزار و نخلستان

 

هنوز صبحانه نخورده بودیم و شکم‌هایمان با صدای قاروقور، بی‌صبرانه یادآوری می‌کردند که زمان تحرک به پایان رسیده. راهی روستای ازمیغان شدیم؛ جایی که از همان نگاه اول متفاوت بود. چند رودخانه دائمی در کنار هم، شالیزار و نخلستان را همزمان به نمایش گذاشته بودند؛ ترکیبی عجیب و جالب از دو منطقه گرم و مرطوب و گرم و خشک. مغازه‌ها هنوز بسته بودند و دست‌فروش‌ها گویا در خواب صبحگاهی خود غرق بودند. ما از کوچه‌باغ‌های باریک گذشتیم، جایی که شکوفه‌های انار کف راه را قرمز کرده بودند و حس می‌کردی پاییز و بهار در یک قاب دیدار کرده‌اند.

 

 

کوچه‌باغ ازمیغان
کوچه‌باغ ازمیغان

 

در کنار رودخانه و باغ‌ها، به یک باغ کوچک با تخت‌هایی برای نشستن رسیدیم. بساط صبحانه پیک‌نیکی پهن شد؛ نان، چای داغ و پنیر محلی، ساده و بی‌تکلف، اما در سکوت و زیبایی آن فضا، طعمی دیگر داشت. چند لحظه‌ای کنار هم نشستیم و از تماشای آب، سبزی باغ‌ها و نور ملایم صبح لذت بردیم؛ همان لحظاتی که می‌شود گفت، سفر درست از همین‌جا جان می‌گیرد.

 

 

مزارع ازمیغان
مزارع ازمیغان

 

بالادست رود، منطقه عروس و آبشار

 

بعد از صبحانه، مسیر بالادست رود را در پیش گرفتیم تا به منطقه‌ای معروف به «تخت عروس» برسیم؛ از میان شالیزارها،نخل‌ها، دست‌کندهای باستانی گذشتیم تا به آبشار رسیدیم. در ادامه راه به حوضچه‌های طبیعی آب سرد رسیدیم. آب مسیر زلال، سرد و شفاف و پر از دکتر ماهی4 بود.

 

گرمای اردیبهشت کویر چنان بود که مقاومت در برابر آب تقریباً غیرممکن شده بود. با وجود مخالفت‌های سرگروه، تعدادی از ما بی‌خیال احتیاط شدیم و پا در آب زدیم؛ بعضی تا زانو، بعضی تا عمق دو متر. جیغ‌های کوتاه و خنده‌های هیجانی، جای ترس و دلهره را گرفت و انگار خود کویر هم با ما همراه شده بود، در یک بازی شاد و دو نفره با خورشید و آب.

 

بازگشت از مسیر پر از رنگ و زندگی بود: کشاورزان مشغول کار، الاغ‌های باربر، شکوفه‌های انار و لبخندهای بی‌تکلف روستاییان، همگی لحظات کوتاه اما شیرینی را رقم زدند. عکس‌ها گرفته شد، احوالپرسی‌ها رد و بدل شد و چند تحفه کوچک نیز خریدیم. نکته جالب اما این بود که آنتن موبایل صفر بود و کارت‌خوان‌ها کار نمی‌کردند؛ بازار پول نقد دوباره زنده شد. فروشنده‌ها با اعتماد، شماره کارت خود را دادند تا بعداً پرداخت کنیم؛ همان لحظه‌هایی که تجربه سفر را واقعی و انسانی می‌کرد، حس اینکه اینجا هنوز همه چیز کمی کندتر و صمیمانه‌تر از شهرهای بزرگ است.

 

 

اصفهک
اصفهک

 

عصر طلایی اصفهک

 

ناهار دیرهنگام اصفهک آن‌قدر چسبید که بعدش همه پخش و پلا شدند. کمی دراز کشیدم و بعد دوربین را برداشتم و تنها رفتم بیرون. عصر دل‌انگیزی بود؛ نور کجِ خورشید روی گندم‌زارها، دیوارهای خشتی و پشت نخل‌ها می‌نشست و انگار روستا داشت آهسته برای عکس گرفتن ژست می‌گرفت. لحظه‌هایی که همیشه دلم می‌خواهد شکارشان کنم.

 

خورشید که خداحافظی کرد و شب را به ماه سپرد، ما هم آرام آرام جمع شدیم برای برنامه اصلی موسیقی. هرچند در کل سفر دوتار همراه‌مان بود، اما این یکی اجرا حال‌وهوای دیگری داشت؛ مخصوصاً که خودِ استاد باید بعدش یک‌راست می‌زد به دل جاده تا فردایش برای کنسرت تهران برسد. یعنی اگر کسی می‌خواست «یک قطعه بیشتر» بخواهد، احتمالاً باید خودش دوتار دست می‌گرفت!

 

 

دوتارنوازی استاد حسن سمندری
دوتارنوازی استاد حسن سمندری

 

روایت شعر و موسیقی

 

قبل از اجرا، استاد از تاریخچه دوتار، استاد‌های خود؛ غلام‌حسین سمندری و محمدابراهیم شریف‌زاده و نیز آلبوم «خون‌پاش و نغمه‌ریز» سخن گفت. آلبوم موسیقی که بر اساس شعر مهدی اخوان ثالث  بیرون آمده.

شعری که حالا بخشی از تاریخ دوتار شرق ایران است.

 

بیت اول و آخر شعر اخوان؛

 

قربان زخمه‌های تو خون‌پاش و نغمه‌ریز           «سبزپری‌» است این که ‌زنی یا «شترخجو»؟

………………………………………

……………………………………..

ما و تو نسل‌مان به یکی اصل می‌رسد                        یعنی به عشق، زنده بمانی پسرعمو

 

وقتی دوتار در حیاط کافه طنین انداخت، لحظه‌ای بود که حس می‌کردی سفر از «دیدن» عبور کرده و رسیده به جایی بین موسیقی، شعر و تجربه مشترک آدم‌ها.

 

 

پ مثل پلیکان
پ مثل پلیکان

 

شب مستند؛ «پ مثل پلیکان»

 

آخر شب در اصفهک، نوبت نمایش مستند «پ مثل پلیکان» رسید؛ داستان آمیرزا و زلزله طبس، تلخ و عمیق بود و دیدنش در سکوت روستا تجربه‌ای واقعی و ملموس ایجاد کرد. برنامه طولانی روز و تاریکی باعث شد چند دقیقه‌ای، بخشی از فیلم را از دست بدهم. در دل، با یک لبخند چند کلمه «دوستانه» به سرپرست تقدیم کردم.

 

برنامه آن‌قدر فشرده و پرهیجان بود که هیچ‌کس نمی‌توانست از آن بگذرد! بعد از نمایش، نشستیم و درباره لایه‌های فیلم صحبت کردیم؛ آهنگ‌ها و داستان‌های تایباد و تربت جام مثل پلیکان‌های خیال، همه را دوباره کنار هم جمع کرد و پایان شب را شیرین و زنده نگه داشت.

 

 

ارگ طبس
ارگ طبس

 

سایه‌ها و خاطره‌ها در ارگ طبس

 

صبح روزسوم، روز آخر سفر، بیرون ارگ طبس، با یکی از اهالی میراث فرهنگی ملاقات کردیم؛ مردی که در زمان زلزله تنها ۱۲ سال داشت و بازگو کردن خاطرات آن روز سهمگین بعد از گذشت 47 سال، بغض و اشک را به چشمانش ‌آورد. قدم زدن میان دیوارهای خشتی ارگ و لمس سردی و خشکی آجرها، یادآور تاریخ زندگی‌هایی بود که این ارگ به خود دیده است.

 

ناصرخسرو، جهانگرد و شاعر نامدار، مدتی مهمان ارگ طبس بوده و در سفرنامه‌اش با جزئیات از آن یاد کرده. ارگ، که امروز به جاذبه‌ای گردشگری بدل شده، زمانی یکی از مهم‌ترین دژهای دفاعی منطقه بود. شاهدی بی‌زبان از تاریخ طبس، قصه‌ها و زندگی مردمان این دیار.

 

در انتها به کنجی رسیدیم که محل دفن آسید علی میرزا، شخصیت اصلی فیلم شب گذشته بود؛ داستان تراژیک و دیوانگی ناشی از آن، لحظه‌ای فراموش‌نشدنی و سنگین در دل همه گذاشت. صدای باد میان دیوارها می‌پیچید و بازی نور و سایه صبحگاهی روی آجرهای کهنه لحظه‌ها را ملموس می‌کرد. 

 

 

نماد باغ گلشن
نماد باغ گلشن

 

باغ گلشن و پلیکان‌‌هایش

 

سپس به باغ گلشن رفتیم، دومین نماد شهر طبس. گونه‌های مختلف گیاهی، سایه‌های نخل‌ها، و پلیکان‌های معروف باغ توجه ما را جلب کردند. پیش از زلزله، پلیکانی به خاطر آسیب‌دیدگی  از دسته‌ی مهاجرها جدا شده و در باغی فرود آمد بود. برایش جفتی پیدا کردند و هر دو را در باغ گلشن جای دادند. هر دو در زلزله جان خود را از دست دادند، اما مردم به حضور این پرنده‌های آزاد عادت کرده بودند و بعدها چند پلیکان دیگر به باغ اضافه کردند تا نماد باغ باقی بماند.

 

در پایان بازدید از باغ گلشن، گروه به اصفهک برگشت تا بعد ناهار راهی مشهد شوند. ما اما با همسرم تصمیم گرفتیم ازاین قطار غذایی جا بمانیم و تا قبل از تاریکی روز، برای سبک‌تر کردن مسیر طولانی برگشت، توقفی در روستای ایراج داشته باشیم، بی‌خبر از این که چالشی در راه بود؛ که قصه‌اش بماند برای یک وقت دیگر، که خودش یک پا روایت مستقل است!

 

 

سفر عمیق در ژئوپارک طبس

 

دو روز و نیم سفر گروهی در اصفهک و دیگر مقاصد ژئوپارک طبس نشان داد که یک سفر عمیق چیزی فراتر از دیدن مناظر است؛ ترکیبی است از لمس طبیعت، آشنایی با مردم، گوش سپردن به داستان‌های تاریخی و لذت بردن از موسیقی خراسان که در لحظات خاصی از مسیر، روح و جانمان را زنده می‌کرد. تجربه‌ای چندحسی و واقعی که هنوز طنینش در ذهن و قلب ما جاری است.

 

 

 

کال‌جنی1

دره ای پر آب در وسط بیابان داغ طبس که قدیم‌ها میان روستاییان جن زده محسوب می شده. دره دارای دیواره‌های بلند و پرشیب است که برای دستیابی به کف دره نیازمند آشنایی به منطقه است و هرگز نباید به‌تنهایی در این کال قدم بزنید، حتی اگر بسیار شجاع باشید و حتی به ارواح و اجنه هم اعتقاد نداشته باشید زیرا در این مکان اگر مشکلی برای شما به وجود بیاید برطرف کردن آن به تنهایی بسیار سخت خواهد بود.

ژئوپارک‌2

مناطقی هستند که توسط یونسکو ثبت و نظارت شده‌ و با هدف حفاظت از میراث زمین‌شناسی  و ارتقای آگاهی عمومی نسبت به آن، با گردشگری در توسعه اقتصادی جوامع پیرامون خود نقش موثری را ایفا می‌کنند.

مقام3

در موسیقی خراسان، قطعه‌ها را “مقام” می‌خوانند. البته این عنوان بیشتر برای قطعات کهن به‌کار برده می‌شود، اما شاید “بهاره دختر عمو” را هم که یک قطعه تازه از این موسیقی است، بتوان با چشم‌پوشی “مقام بهاره دخترعمو” نامید.

دکتر ماهی یا گاررا روفا4

نوعی ماهی که گاه با نام ماهی ذره‌خوار شناخته می‌شود. این ماهی در حوض‌چه‌های طبیعی برخی از سیستم‌های رودخانه‌ای ترکیه، ایران، سوریه و اردن و نیز چشمه‌های آب گرم زندگی و زاد و ولد می‌کند. استفاده از آن به عنوان یک درمان آرامبخش یا همان اسپا امروزه برای عموم مردم گسترده‌تر شده.

 

سفرمفر
قسمت اول: اصفهک، روستایی در دل کویر

 

نوشته‌های مرتبط

یک دیدگاه در “ژئوپارک طبس، از کال جنی تا باغ گلشن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *