vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

مد جدید نویسندگی

توجه به زبان فارسی و نوشتن به شکلی ساده که قابل ارتباط با مخاطب عصر و زمانه خود باشد، از دغدغه‌ها و البته توانایی‌های علی دشتی بود. او در این مقاله که ابتدا در نشریه مهر به سال 1312 منتشر شد و بعدها در کتاب سایه که مجموعه‌ای از مقالات اوست، تجدید چاپ شد، درباره مدهای جدید زبانی و دو رویکرد سره‌نویسان و بیهقی‌نویسان می‌گوید و انتقادات خود را از هردو نگاه و شیوه بیان می‌کند.

 

 

  این مقاله را ۱۰ نفر پسندیده اند

 


مد جدید نویسندگی

 

 

در شماره اخیر مجله مهر، مقاله‌ای به قلم دوست فاضلم آقای اقبال آشتیانی خواندم که اسباب تعجب من شد. چون نمی‌دانم کلمه «مد» در فارسی زمان بیهقی یا فارسی قبل از فتح عرب چه بوده، از این‌رو اجازه می‌خواهم کلمه مزبور را در اینجا به همین معنی مصطلح امروزی استعمال کنم. هر محیطی «مدی» دارد و این مد هم البته عوض می‌شود.

 

مثلا در محیط طب، وقتی ویتامین خیلی مد شده بود و تمام اغذیه را از لحاظ داشتن ویتامین طبقه‌بندی می‌کردند. در محیط خوش‌لباسی، گاهی شلوار گشاد و گاهی شلوار تنگ مد می‌شود. در محیط فضل و ادب ایران، آوردن سجع در نثر معمول و به درجه‌ای مد شده بود که دیگر کسی متوجه معنی نبود و برای خاطر سجع، اگر از مطلب هم فرسنگ‌ها دور می‌شدند، ملول نبودند.

 

در اوایل مشروطیت که ساده‌نویسی معمول گردید، استعمال کلمات اجنبی خیلی مد شد و مخصوصا ترکیبات و تعبیرات کاملا بیگانه متداول گردید. اخیرا این عمل عکس‌العملی پیدا کرده و فضلا و ادبا علاوه براینکه از تعبیرات شبیه به تعبیرات خارجی اجتناب می‌کنند، کم‌کم هوس تقهقر در آنها پیدا شده است و میل به اقتباس سبک انشا خیلی قدیم نموده و خیال می‌کنند که این سبک عاری از نفوذ اجنبی است.

 

متاسفانه این میل و عادت رفته‌رفته زیاد و به حدی در آنها شدید شده و این تقلید به درجه‌ای متداول گردیده است که بعضی از نویسندگان فاضل که نگارش آنها را می‌شد ضرب‌المثل عذوبت بیان و سلاست و سادگی قرار داد، با زحمت زیاد سعی کرده‌اند انشا خود را معقد و پیچیده نمایند و حال آنها عینا شبیه تمام آن کسانی است که آسایش و صحت خود را فدای «مد» می‌کردند و می‌کنند:

سیاهان آفریقا گوش و بینی خود را برای آویزان کردن حلقه سوراخ می‌کنند، زنان فرنگی وقتی برای باریک نشان دادن کمر مشقات کمربندهای مخالف صحت را متحمل می‌شدند و امروز پای هیچ خانم شیکی بدون میخچه نیست، پهلوانان و داش‌های ما هم بازوهای خود را با خال نقاشی می‌کردند.

 

بعد از این مقدمه چند سطری در اصل موضوع بنویسم.

 

چون آنهایی که فارسی امروزی را زیر پای هوسناک خود انداخته و لگدمال می‌کنند دو دسته هستند، خوب است به هر یک جداجدا بپردازیم، زیرا این دو دسته هر دو از هم متمایز هستند و هرکدام محرک و مقصد جداگانه دارند.

 

سره‌نویسان خیال می‌کنند وجود الفاظ عربی در زبان فارسی مخالف شئون ملی ایران است و اگر روزی این کلمات را بیرون بریزیم، قومیت ایران تشیید شده و استقلال آن محکم‌تر می‌گردد.

 

طرفداران سبک فارسی بیهقی هم تصور می‌کنند کلمات و تعبیرات فارسی چند قرن پیش را خداوند از آسمان نازل نموده و یا مثل فرمول‌های ریاضی بداهت عقل آن را ایجاب کرده است، پس تخطی از آن یا گناه کبیره است و یا برخلاف منطق و عقل رفتار کردن، و چون وسیله‌ای ندارند که بفهمند آن کلمات و تعبیرات فارسی که خدا از آسمان نازل کرده و یا بداهت عقل بدان حکم نموده کجاست که از آن پیروی کنند، و نثری دورتر از زمان حاضر جز بیهقی و یا مثلا سفرنامه ناصرخسرو علوی ندارند، می‌گویند پس اگر فارسی صحیح هست آنست.

 

دسته دیگر خیال می‌کنند چون فارسی امروزه را همه کس می‌فهمد، مبتذل است و آدم عالم و فاضل باید طوری حرف بزند که همه کس نفهمد و بنابراین باید سعی کرد اولا کلماتی، ثانیا تعبیراتی پیدا کرد که دور از فهم عمومی و غیرمصطلح باشد تا انسان قدری متین‌تر و موقرتر و یا اقلا متمایز و مشخص‌تر از دیگران جلوه کند.

 

اما به عقیده من، اجازه بدهید صریحا عرض کنم که هر دو دسته در اشتباه هستند و علاوه بر اینکه فائده‌ای بر رویه آنها مترتب نیست، عملی هم نیست.

 

اما فارسی خالص

 

فارسی سره نوشتن مالیخولیائی است که گریبان‌گیر غالب جوان‌هایی می‌شود که تازه چشم به دنیا گشوده و محرک آن یکنوع روح وطن‌پرستی است. من خود بخاطر دارم در ایام صباوت با سه چهارنفر از دوستان همسن و سال خود همین آرزو را در سر داشتیم؛ هرکدام برهان جامع یا شمس‌اللغات را بیهوده ورق می‌زدیم که کلماتی که محل احتیاج است و بتواند جانشین کلمات عربی شود پیدا کرده و به یکدیگر بدهیم و سعی کنیم فارسی خالص و بدون عربی بنویسیم.

 

این خیال غالبا از اینجا ناشی می‌شود که انسان می‌پندارد جهت جامعه‌ملتی زبان آنهاست و وجود لغات عربی یادگار شکست قادسیه و نهاوند است و شئون ملی ما را توهین می‌کند. در صورتی که زبان فقط یکی از جهات جامعه قومی است و از زبان مهمتر، طرز فکر و طرز اخلاق و بالنتیجه یک مشت آداب و عادات مشترک و پس از آن خصوصیات تاریخی و جغرافیائی است که افراد ملتی را بهم مربوط می‌کند.

 

اشتباه دیگری که آقایان کرده‌اند، اینست که خیال می‌کنند در دنیا زبان ساده و غیرمخلوطی وجود دارد. شاید وجود داشته باشد، ولی فقط در بعضی طوائف وحشی که با ملل دیگر اختلاط و آمیزش نکرده‌اند و زبان آنها خیلی ساده و مختصر و محدود است، و الا السنه ملل متمدن در نتیجه مهاجرت‌ها و معاشرت‌ها و فتوحات با یکدیگر مخلوط شده و در هر زبانی لغات بیگانه فراوان است. من تصور نمی‌کنم صدی بیست کلماتی که در زبان فرانسه امروز معمول است، از زبان گل‌های قدیم قبل از فتح روم باقی مانده باشد.

 

اشتباه دیگر آقایان این است که مخالفت با عربی را نشانه وطن‌پرستی می‌دانند، در صورتی‌که وطن‌پرستی اینها نیست، بلکه وطن‌پرستی حقیقی مخالف آن است. وطن‌پرستی حقیقی اینست که انسان سعی کند وطن او از هر حیث به طرف کمال و ارتقا برود. ازجمله شئون حیاتی ملت، زبان اوست.

 

زبان ملتی چه وقت نسبتا کامل است؟ البته وقتی که آن زبان از حیث افهام معنی کامل باشد، یعنی برای کلیه مفاهیم و مصادیق موجود عصر خود لغت داشته باشد، علاوه بر این، زبان وقتی بزرگ است که در آن افکار خوب و بزرگ و معلومات عالیه و وسیع موجود باشد. زبان فعلی ما خیلی ناقص است، یعنی اولا به قدر کافی لغات مفرده برای مفاهیم و مصادیق موجود عصر حاضر نداریم، ثانیا در فلسفه و علوم و صنایع مختلف به طور کافی و وافری کتاب به این زبان نوشته نشده است.

 

………..

 

بیهقیون

 

خوب است اول ببینیم سخن برای چیست و خوبی و بدی آن کدام است. از این حرف تعجب نکنید. بعضی اوقات انسان یک امر واضح را فراموش کرده و به جستجوی مجهول، مخصوصا از این نظر که مجهول است و او را می‌فریبد می‌رود و لذا ممکن است بعضی فراموش کنند که نوشتن و گفتن برای چیست……

 

هر تعبیری که مألوف معاصرین انسان نباشد و برای فهم معانی آن، خواننده دچار اندکی سرگردانی یا خستگی شود غیر مستحسن است، الفاظ و عبارات باید مثل آئینه باشد که صورت مقصود را نشان دهد، نه وجود خود را….

 

به سبک بیهقی چیز نوشتن در این عصر، یک کار لغو و عبث و حتی می‌توان گفت نقض غرض است، برای اینکه آن سبک امروز متداول و روشن نیست و در فهماندن معانی مثل آینه زنگار گرفته است….

 

مطلب دیگری که باید در این جا متذکر شوم و سابقا هم آن را نوشته‌ام، این است که غلط و صحیح لغات و تعبیرات یک امر قراردادی است، یعنی واقع و نفس‌الامری ندارد. دو بعلاوه سه می‌شود پنج. از اول خلقت تا به حال و در تمام دنیا، با اختلاف ذوق و مشرب و دیانت، همیشه دو و سه پنج می‌شده، برای اینکه واقع و نفس‌الامر دارد و اگر کسی بگوید دو و سه می‌شود چهار، غلط است مگر اینکه بگوید مقصود من از چهار، پنج است، آن وقت معلوم می‌شود دچار غلط لغویست.

 

اما در مسائل معنوی این طور نیست: هر کلمه و یا هر اصلی ازین نظر صحیح است که اکثریت جامعه مخصوصا اکثریت طبقه ممتاز و مهذب، آن را صحیح بدانند و استعمال کنند و آن چیزی که قبولیت عامه ندارد غلط است. ما امروز به آن قطعه چوبی که در مدخل اتاق‌های خود می‌گذاریم «در» می‌گوییم. اگر پانصدسال دیگر اخلاف ما مقصودشان از کلمه در، میز تحریر باشد و تمام نفوس آن وقت ایران هم از کلمه در، میز تحریر بفهمند، آن وقت استعمال کلمه در برای میز تحریر صحیح است و برای مدخل عمارت غلط خواهد بود….

 

زبان هم مثل لباس و عادات و اخلاق و طرزفکر پیوسته در تحول و انتقال است و هیچ ممکن نیست ملتی خود را مقید کند که لغات و تعبیرات هزارسال قبل خود را با همه محدودیت‌هایی که در آن هست به کار برد.

 

 

منبع: مجله مهر. سال اول(آذر 1312). شماره 7

 

 

پیشنهاد مطالعه: هویت ایرانی و زبان فارسی

 

کتاب های بکار رفته در این مقاله

سایه

نویسنده: علی دشتی

ناشر: اساطیر

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۳۸۷

تعداد صفحات: ۴۱۶

شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۳۱۱۰۸۷

تهیه این کتاب
 

نوشته‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *