vinesh وینش
vinesh وینش

 

سایت معرفی و نقد کتاب وینش همکاران

در کتابفروشی پریمورس

با نزدیک‌شدن جنگ و آغاز بمباران‌های هوایی، تنها سنگری که گریس می‌توانست به آن پناه ببرد، دنیای کتاب‌ها بود. میان قفسه‌های پر از کتاب، جایی که هر صفحه چون نوری در دل تاریکی می‌درخشید، او می‌آموخت نه فقط برای خود، بلکه برای دیگران نیز پیام‌آور امید باشد. این جهانِ کلمات به او نشان داد که چگونه حتی در هولناک‌ترین روزها، روح انسان می‌تواند نجات یابد.

 

آخرین کتابفروشی لندن

نویسنده: مادلین مارتین

مترجم: مریم فرهمندپور

ناشر: جمهوری

نوبت چاپ: ۱

سال چاپ: ۱۴۰۳

تعداد صفحات: ۳۲۸

شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۶۸۱۲۶۱

 

  این مقاله را ۱۱ نفر پسندیده اند

 

تهیه این کتاب


تاکنون 1 نفر به این کتاب امتیاز داده‌اند

در کتابفروشی پریمورس

 

 

نویسنده معرفی: فرزانه رمضانی بویه

 

مادلین مارتین (Madeline Martin)، نویسنده مشهور آمریکایی، کتاب آخرین کتابفروشی لندن (The Last Bookshop in London) را در سال ۲۰۲۱ منتشر کرد که باعث توجه بسیاری از خوانندگان و منتقدان شد. مهم‌ترین دلیل این شهرت، نثر روان و سرگرم‌کننده داستان است که شما را ترغیب می‌کند با خط روایت همراه و شاهد رشد و تحول شخصیتی قهرمان داستان شوید.

 

داستان در دهه‌ی ۱۹۴۰ و در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد. گریس بنت، دختر جوانی پر از رویا، همراه با بهترین دوستش، امیدهای تازه‌ای برای زندگی در قلب پرجنب‌وجوش لندن در سر می‌پروراند. هر دو می‌کوشند در مغازه‌ای مشغول به کار شوند، اما سرنوشت، گریس را به کتاب‌فروشی‌ای غبار گرفته و خاموش می‌کشاند؛ جایی که نه تجربه‌ای در کتابداری دارد و نه حتی علاقه‌ای جدی به مطالعه. شاید تقدیر دستی در کار داشته که او را به این مسیر سوق داده است.

 

با نزدیک‌شدن جنگ و آغاز بمباران‌های هوایی، تنها سنگری که گریس می‌توانست به آن پناه ببرد، دنیای کتاب‌ها بود. میان قفسه‌های پر از کتاب، جایی که هر صفحه چون نوری در دل تاریکی می‌درخشید، او می‌آموخت نه فقط برای خود، بلکه برای دیگران نیز پیام‌آور امید باشد. این جهانِ کلمات به او نشان داد که چگونه حتی در هولناک‌ترین روزها، روح انسان می‌تواند نجات یابد.

 

مادلین مارتین در این اثر با نثری ساده اما عاطفی، احساسات و اضطراب جنگ را چنان ملموس ترسیم می‌کند که خواننده لحظه‌به‌لحظه وقایع را تجسّم می‌کند. راوی داستان، گریس، عواطفش را با قلبی سنگین از غم بیان می‌کند؛ گویی تو خود شخصیت اصلی هستی و در کتاب‌فروشی پریمورس کار می‌کنی. در آن روزها، آنچه شنیده می‌شد اخبار جنگ، صدای ورق زدن کتاب‌ها و آژیری بود که هر لحظه همه چیز را در هم می‌کوبید؛ در میان این غوغا، گریس کتاب می‌خواند تا آرامشی در این هیاهو پیدا کند.

 

آخرین کتابفروشی لندن
آخرین کتابفروشی لندن

 

 

نیویورک تایمز در مورد این رمان می‌گوید:  

 

«یک رمان انگیزشی و احساسی که نشان می‌دهد چگونه کتاب‌ها می‌توانند حتی در تاریک‌ترین دوران نیز نور امید را در دل مردم روشن نگه دارند.»

 

این تصویر یادآور نقش نجات‌بخش ادبیات است؛ اینکه کتاب‌ها چگونه جان‌ها را آرام و روح‌ها را حفظ می‌کنند. ادبیات و کتاب، ریشه در فرهنگ جامعه دارند و نویسنده می‌کوشد این پیام را برساند که فرهنگ، روح یک ملت است. کافی‌ست به تاریخ ایران بنگریم تا ببینیم چگونه فرهنگ ما، حتی پس از یورش یونانیان، اعراب و مغول‌ها، زنده مانده و مایه‌ی هویت ماست.

 

همدلی و همیاری شخصیت‌ها بار دیگر نشان می‌دهد که انسانیت، تا زمانی که وجود دارد، مرهمی بر دردهاست؛ گویی محبت و عشق، نیرویی است که انسان را به حرکت وامی‌دارد. رابطه‌ی عاشقانه‌ای که هرچند در داستان پررنگ نیست، اما نشان می‌دهد چگونه امید و انگیزه‌ی زنده ماندن در دل آدمی شعله‌ور می‌شود؛ همین دانستن این که کسی جایی منتظر توست.

 

مارتین علاقه زیادی به مباحث تاریخی، بخصوص با موضوع جنگ دارد؛ این علاقه موجب شده که ایشان در بیان جزئیات وقایع، آوارگی‌ها و ناملایمت‌ها دقت و نکته‌بینی به کار ببرند. این ریزبینی تنها مربوط به بعد از بمباران لندن نبود بلکه به شرح زمانی نیز می‌پردازد که مردم حتی تصور نمی‌کردند روزی جنگ دامنگیر زندگی آن‌ها نیز شود:

«به ازدحام و هیاهو مردمی که هر کدام با عجله از سوی به سوی دیگر در حال تردّد بودند، پیوستند. گریس یک راست به سمت خیابان بریتون رفت. تمام مسیر چمدانش را از این دست به آن دست می‌داد. خوشبختانه، آدرسی که خانم ودرفورد در آخرین نامه‌اش به گریس فرستاده دقیق بود و اصلا نیاز نبود از کسی سوال بپرسد. آن‌چه در نامه به آن اشاره نشده بود، نشانه‌ها و آمادگی‌های شهر برای جنگ بود.

تبلیغات متنوع و زیادی در سطح شهر  دیده می‌شد، در بعضی از آن‌ها از مردم خواسته شده بود به نیروهای نظامی بپیوندند و تعدادی هم مردم را تشویق می‌کردند که هیتلر و تهدیدهایش را نادیده بگیرند و به تعطیلات تابستانی خود برسند. درست آن طرف خیابان دیواری از کیسه‌های شنی با دری سفید و سیاهی که روی آن نوشته شده بود،پناهگاه عمومی، دیده می‌شد.»

 

گاهی سرعت روایت، مثل گذر سریع از ویرانه‌ای است که انسان هنوز فرصت نکرده عمق اندوه و رنجش را درک کند. از دیگر نویسندگان در این حوزه می‌توان به نویسنده معروف ادبیات آلمان، هاینریش بل اشاره کرد. کتاب‌های او، مانند کتاب «آدم کجا بودی»، به گونه‌ای وقایع هولناک و آن روح افسرده و آخرالزمانی انسان را توصیف می‌کند که مدتی در فکر فرو خواهی رفت.

 

این را باید در نظر گرفت که بل خود تجربه زندگی در جنگ جهانی را داشته است و بهتر از هر کسی می‌تواند جزئیات را به نمایش بگذارد اما خط داستان آنچنان میخکوب کننده است که خواننده را مجاب می‌کند در میان خرابه‌های برلین پرسه بزند. از این رو، او را می‌توان سرمشقی برای نوشتن آثار تاریخی و وقایع هولناکی چون جنگ در نظر گرفت.

 

مترجم کتاب،  مریم فرهمندپور، به‌خوبی توانسته لحن و فضای اصلی اثر را منتقل کند. متن ترجمه روان و ساده است و از واژگان دشوار کمتر استفاده شده؛ به همین دلیل این کتاب می‌تواند انتخابی مناسب برای کسانی باشد که تازه می‌خواهند به دنیای کتاب‌خوانی وارد شوند. همین‌طور نشر هوما با ترجمه خانم ندا شادنظر یکی دیگر از نسخه‌های معتبر این کتاب را منتشر کرده است. مطالعه‌ی داستان گریس، برای شما تجربه‌ای تاریخی در دل یکی از مهم‌ترین رویدادهای بشر خواهد بود؛ روایتی که هم انگیزه‌ی کتاب‌خوانی را در دل می‌نشاند و هم اندیشه‌ای تازه درباره‌ی روزگار امروز برمی‌انگیزد.

 

 بخشی از کتاب

«تو نمی‌توانی دنیا را نجات دهی، اما در هر راه کوچکی که می‌توانی، تلاش کن.»

لبانش لحظه‌ای به لبخندی خجالت‌زده بالا رفت.

«مثل پیرمردی که کتاب‌های کهنه و سوخته را جمع می‌کند تا صداها را زنده نگه دارد و یا دستی که گرما و آرامش می‌بخشد، یا داستانی که به مادری جوان کمک می‌کند دردش را لحظه‌ای فراموش کند.»

او دستش را عقب کشید و صاف نشست.

«مهم نیست چطور می‌جنگی؛ مهم این است که هرگز از جنگیدن دست نکشی.»

 

 

 

پیشنهاد مطالعه: کتابفروشی که بیشتر از هر مراکشی می‌دانست

 

 

نوشته‌های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *