خوشا به حال ما که همزبان سعدی هستیم!
غزل سعدی، آیینهای است تمامنما از یک انسان کامل: عاشقی به غایت پرشور و دلباخته، عارفی آگاه و جامعهشناسی تیزبین که کلامش، پس از هفت قرن، هنوز زنده، تأثیرگذار و نکتهسنجانه، شیرین و طنازانه است. خوشا به حال ما که همزبان سعدی هستیم!
این مقاله را ۷ نفر پسندیده اند
وقتی نام سعدی به میان میآید، یعنی صحبت از یکی از ستونهای ادبیات فارسی است. ما درباره سعدی و روزگار او چه میدانیم؟ ابومحمّد مُشرف الدین مُصلح بن عبدالله شیرازی. با تخلص «سعدی»، قول مشهور آن است این نام را از نام اتابک وقت فارس، «سعد بن زنگی» گرفته است. سعدی در قرن هفتم هجری (حدود ۶۰۶ – ۶۹۵ ه.ق) زندگی میکرد. این قرن، یکی از پرآشوبترین دورههای تاریخ ایران بود، او در جوانی شاهد فاجعه حمله مغول به ایران (۶۱۶ ه.ق) بود؛ حکومت مرکزی قدرتمندی وجود نداشت و ایران تحت سلطه حکومتهای محلی مانند اتابکان فارس بود؛ در نوجوانی به بغداد رفت و در نظامیه آن شهر مشغول تحصیل شد؛ و حدود ۳۰ سال از عمرش را در سفر گذراند. این سفرها تنها برای سیاحت نبود، بلکه گریزی از ناامنیهای زمانه نیز محسوب میشد. او که از حمله مغول تاثیری عمیق بر جان و اندیشه داشت و به فناپذیری قدرت، بیثباتی دنیا و رنج مردم میاندیشید، به حجاز، شام، آناتولی، مصر و حتی هندوستان سفر کرد. این سفرها تجربههای بینظیری به او داد و مخزن تصویری و داستانی عظیمی از آداب، فرهنگ و حکایتهای مردمان مختلف برایش ساخت. سعدی در میانسالی، با دانش و تجربهای فراوان به شیراز بازگشت و دو اثر جاودانه خود، گلستان (به نثر) و بوستان (به نظم) را در سالهای ۶۵۶ و ۶۵۵ ه.ق به اتابک سعد بن زنگی تقدیم کرد. شیراز در آن زمان، به لطف حکمرانی عادلانه اتابکان، جزیرهای از آرامش در دریای پرتلاطم ایرانِ مغول زده بود. سعدی را «استاد غزل» مینامند، شیوه او در غزلسرایی دارای چند ویژگی برجسته است: سادگی و روانی بیان: سعدی بزرگترین هنرش این است که مشکلگشای زبان فارسی است. او از واژههای دشوار و پیچیده پرهیز میکند و با استفاده از لغات و ترکیبات ساده، عمیقترین مفاهیم عاشقانه، اخلاقی و اجتماعی را بیان میکند. به قول خودش: خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند سعدیا! چرب زبانی کن و شیرین سخنی موسیقی کلام و وزنهای روان: سعدی در انتخاب اوزان عروضی ذوق و سلیقهی بینظیری دارد. او وزنهایی را انتخاب میکند که با محتوای غزل هماهنگ و برای خواندن بسیار روان هستند. این ویژگی باعث شده بسیاری از غزلهایش به صورت ضربالمثل درآیند و در حافظه جمعی مردم جاودانه شوند. در عین حال بسیاری از غزلهای او را به دلیل همین روانی و شیوایی و آهنگین بودن به آواز خواندهاند و با صدای اساتیدی چون ادیب خوانساری، بدیع زاده، عبدالوهاب شهیدی، تاج اصفهانی، رضوی سروستانی، محمدرضا و همایون شجریان، حسام الدین سراج، علیرضا افتخاری، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و… جاودانه شدهاند. ترکیب عشق زمینی و عرفانی: در غزل سعدی، عشق زمینی و عرفانی چنان در هم آمیختهاند که گاهی تفکیک آنها ناممکن است. او از زیبایی معشوق زمینی برای اشاره به جمال الهی استفاده میکند. اساساً انسان (وجودی واقعی و آمیختهای از مادیت و معنویت) در شعر او موضوعیت دارد، و با نگاهی خاص که همواره ستایشگر زیبایی و دریابندهی آن در هر ساحتی است، وجود انسانی را میبیند و زیبایی را میستاید. حضور پرقدرت منِ شاعر یا راوی: برخلاف بسیاری از شاعران پیشین، در غزل سعدی یک شخصیت کاملاً ملموس انسانی وجود دارد. ما با عاشقی رنجکشیده، عارفی دنیادیده و انسانی فرزانه روبرو هستیم که گاه از درد عشق مینالد، گاه پند اخلاقی میدهد و گاه از روزگار شکایت میکند. این «منِ شاعرانه» باعث میشود مخاطب با غزل او بیشتر همذاتپنداری کند. شیخ قصه گو: سعدی شیخ است و ذاتاً معلم و قصهگو، حتی در غزل نیز از هنر روایتگری خود استفاده میکند و در یک یا دو بیت، در وزنی که وزن کوتاهی است حکایتی کوتاه و تصویری پرمعنی میآفریند که نقطه اوج غزل است: شهری متحدثان حسنت، الا متحیران خاموش! طنز و ظرافت: سعدی در غزلیاتش از طنز و کنایههای ظریف برای بیان مفاهیم اجتماعی و عاشقانه استفاده میکند. این طنز گاه تلخ و گزنده و گاه شیرین و شگفت انگیز است و بر جذابیت کلامش میافزاید: گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن، کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند! یا این بیت: سعدیا پیکر مطبوع برای نظر است گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر؟ پایانبندیهای درخشان: سعدی استاد بیت پایانی یا مقطع است. او در این بیتها اغلب با یک تغزّل ناگهانی، پند اخلاقی، یا شکوائیه، یا تفاخر غزل را به پایان میرساند و رندانه نام خود را نیز در همان بیت میآورد و تأثیر آن را دوچندان میکند. این بیتها اغلب به صورت مَثَل درآمدهاند: سعدیا، نامتناسب حَیَوانی باشد هر که گوید که دلم هست و دلآرامم نیست! یا این بیت: هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش! کوتاه سخن اینکه سعدی، فرزند روزگار پرآشوب خود بود؛ اما با خِرَد و سفر، بر این آشوب چیره شد و آن را به هنری جاودانه تبدیل کرد. او در غزلسرایی، زبان فارسی را از پیچیدگیهای تصنعی رهانید و آن را به اوج شیوایی و زیبایی رساند. غزل سعدی، آیینهای است تمامنما از یک انسان کامل: عاشقی به غایت پرشور و دلباخته، عارفی آگاه و جامعهشناسی تیزبین که کلامش، پس از هفت قرن، هنوز زنده، تأثیرگذار و نکتهسنجانه، شیرین و طنازانه است. خوشا به حال ما که همزبان سعدی هستیم! خوشا به حال ما که همزبان سعدی هستیم!
روزگار سعدی

سعدی، نابغه غزلسرا
پیشنهاد مطالعه: حافظ جعلی





یک دیدگاه در “خوشا به حال ما که همزبان سعدی هستیم!”
واقعاً شیرینسخنتر از سعدی نیامده در تاریخ ادب پارسی و نخواهد آمد