سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نگاهی به نقدنویسی در ایران

نگاهی به نقدنویسی در ایران


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

نقد، نوعی روشنگری و موشکافی و غوررسی است و بنابر این مقتضی کاربرد زبانی روشن و استوار و رسا و گویاست. و امروزه متأسفانه شاهد رواج زبانی گنگ و خام یا «سرّی» و به ظاهر «رمزی» هستیم که شاید آشفتگی تفکر، آن را آشفته و پریشان کرده است. کابرد چنین زبانی نقض غرض است. نقد بالضروره شعر نیست، اما شعر هم می‌تواند بود، به شرطی که معنی در آن فدای لفظ نشود، و عبارت‌پردازی و لفاظی (انشانویسی) و تکلّف همچون پوششی نباشد که فقر تفکر را مستور می‌دارد.

نماد و نمایش

نویسنده: جلال ستاری

ناشر: توس

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۲

تعداد صفحات: ۲۵۲

شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۱۵۴۱۵۸

نقد، نوعی روشنگری و موشکافی و غوررسی است و بنابر این مقتضی کاربرد زبانی روشن و استوار و رسا و گویاست. و امروزه متأسفانه شاهد رواج زبانی گنگ و خام یا «سرّی» و به ظاهر «رمزی» هستیم که شاید آشفتگی تفکر، آن را آشفته و پریشان کرده است. کابرد چنین زبانی نقض غرض است. نقد بالضروره شعر نیست، اما شعر هم می‌تواند بود، به شرطی که معنی در آن فدای لفظ نشود، و عبارت‌پردازی و لفاظی (انشانویسی) و تکلّف همچون پوششی نباشد که فقر تفکر را مستور می‌دارد.

نماد و نمایش

نویسنده: جلال ستاری

ناشر: توس

نوبت چاپ: ۲

سال چاپ: ۱۳۹۲

تعداد صفحات: ۲۵۲

شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۱۵۴۱۵۸

 


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

 

تهیه این کتاب

 

 

 

تکه‌هایی از مقاله «نگاهی به نقدنویسی در ایران»

نوشته‌ جلال ستاری

 

 

 

نقد که در لغت به معنی سره کردن درم و دینار است و در فرهنگ‌ها، «تمیز دادن خوب از بد» و «آشکار کردن یا تشخیص معایب و محاسن سخن» (و نه فقط خرده‌گیری، بلکه سخن‌سنجی، از اینرو شاعر گرفته است: یارب آن ناقد خودبین که به جز عیب ندید/ دود آهیش در آئینه ادراک انداز) تعریف شده، در ایران سابقه دور و درازی دارد، و خاصه در دو مقوله شعر و معتقدات دینی و مذهبی، رواجی گسترده داشته است….

 

 

نقد در فرهنگ ما سنتی دیرین و استوار دارد، تا آنجا که بعضی اصول آن، درست یا نادرست، تاکنون دوام آورده است. اما تردیدی نیست که رشته این سنت، وقتی گسیخته شده و نقدی نو، به جای آن، رواج یافته است. منتهی نقد کهن، مادام که باب بود، ریشه در فرهنگ و تفکر قوم داشت (و این قضاوتی ارزشی نیست، بلکه تصدیق وجودی است)؛ ولی نقد نو، کلا، جدا از مبادی نظریش، در فرهنگ ما رسوخ کرد، و این به گمانم، یکی از علل سردرگمی یا نارسایی و فقر و ضعف و قلّت ثمرات آن بوده است و این نکته ما را به طرح مسأله ارتباط نقد با فکر و نظر می‌کشاند…

 

 

در مواردی که با زمینه‌ها و موضوعاتی نو سروکار داشته‌ایم، البته چون ماده و مضمون نو بوده است، نقد و بررسی آن را نیز از دیگران اقتباس کرده، به عاریت گرفته‌ایم. شعر نو و رمان‌نویسی و فیلم‌سازی و هنر تئاتر و نقاشی تجریدی و اپرا و باله و … همه از جهانی دیگر در فرهنگ ما راه یافته‌اند، و بنابراین شیوه‌های نقد آنها نیز علی‌الاصول خودی نمی‌توانست بود. پژوهش در باب اینکه بعضی نقدهای ما از تئاتر و سینما و رمان تا چه اندازه، رونویسی از نقدهای دیگران بوده، و با دعوی «نظریه‌پردازی» در این زمینه‌ها «به خورد» مردم داده شده، بسیار آموزنده می‌تواند بود.

 

 

نقد ما حتی وقتی اصالتی داشته، یعنی زاده فکر و ریخته قلم منقدی که از روی دست دیگری نمی‌نوشته، کمتر با مغز و راهگشا و آموزنده و سازنده و اندیشه‌زا و خردانگیز بوده و بیشتر درآمیخته به حب و بغض و کینه‌توزی و طعن و تشنیع و یا مشحون به سیاست بازی و موضع‌گیری‌های عقیدتی و «تشکیلاتی»؛ و وقتی نیز صراحتا به مکتب‌های نظری باب روز در زمینه نقد استناد جسته، غالبا از حد اشاره فراتر نرفته و بیشتر به دعوی داری شباهت یافته است. نقد بی‌پایه و مایه نیز که حسابش روشن است…

 

 

به نکته‌ای اشاره کنم که گهگاه از جانب بعضی عنوان می‌شود. این بار با هزالی و شوخ‌پیشگی، سخن نمی‌گویند و مدعی، کیوان‌خوی و مریخ طبع نیز نیست، بلکه مشکل را با نفی آن از میان برمی‌دارد! یعنی یکباره فایده و ارزش نقدنویسی را به استثنای مواردی بس نادر که درخور تأمل و بررسی است، تکذیب و انکار می‌کند. و این تا اندازه‌ای بدان می‌ماند که بگوئیم: در گذشته نویسنده نداشته‌ایم و امروزه نیز نداریم، یا هیچ نمایشنامه‌ای و رمانی به قلم نویسندگان ما شایان اعتنا نیست و برهمین قیاس، که بیگمان سخن نسنجیده‌ایست….

 

 

نقد، نوعی روشنگری و موشکافی و غوررسی است و بنابر این مقتضی کاربرد زبانی روشن و استوار و رسا و گویاست. و امروزه متأسفانه شاهد رواج زبانی گنگ و خام یا «سرّی» و به ظاهر «رمزی» هستیم که شاید آشفتگی تفکر، آن را آشفته و پریشان کرده است. کابرد چنین زبانی نقض غرض است. نقد بالضروره شعر نیست، اما شعر هم می‌تواند بود، به شرطی که معنی در آن فدای لفظ نشود، و عبارت‌پردازی و لفاظی (انشانویسی) و تکلّف همچون پوششی نباشد که فقر تفکر را مستور می‌دارد.

البته منظور این نیست که هرچه ساده و آسان فهم است، درس است و بی عیب و نقص. نوعی ساده‌پسندی و راحت‌طلبی و آسان‌خواهی در مطالعه و درک، ممکن است حاکی از ضعف بنیه فکری باشد. هر اندیشه و نظری، آسان‌یاب و آسان‌رس نیست، و آسان‌گیری گاه دالّ بر آسان‌گذاری است. نقد رولان بارت را هرکس به سهولت درنمی‌یابد، اما وی از اندیشمندانی است که سخنی نو آورده است. منتهی هر پیچیدگی و غموض تصنعی نیز از عمق فکر حکایت نمی‌کند و چه بسا حاصل آشفتگی فکری است….

 

 

می‌دانیم که یکی از شرائط روانکاو شدن، روانکاوی شدن است تا روانکاو که رسالتش درمان بیمار است، با خلوص و صفای درون، به درمان بپردازد و گره‌ها و ناسرگی‌های روان خویش را از راه فرافکنی، به بیمار منتقل نسازد؛ از این‌رو لازم است که نخست خود از صافی بگذرد. نقد نیز به معنای درست کلمه، مقتضی سلامت نفس و پاکدلی است، تا نکته‌گیری، وسیله گشودن عقده‌های شخصی نشود.

 

 

 

 

منبع: کتاب نماد و نمایش (مجموعه مقالات)، انتشارات توس. 1374
جلال ستاری

  این مقاله را ۰ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *