سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

نگاه به کودتا با عینک دکتر کریم سنجابی

نگاه به کودتا با عینک دکتر کریم سنجابی

 

اگرچه چند سالی است آمریکا اسنادی را مبنی بر دخالت در کودتای 28 مرداد آزاد کرده و حتی دولت اوباما رئیس‌جمهور وقت ایران نیز به دست داشتن آمریکا در کودتا اذعان داشته است، اما همچنان شماری در داخل بر این‌اند که کودتا نبوده است. اینان البته از دو حالت خارج نیستند؛ طرفداران سلطنت و یا هواداران آیت‌الله کاشانی که به ترتیب سلطنت‌طلبان و مذهبی‌ها را تشکیل می‌دهند. اما به هر نیتی که با کودتا خواندن و فروپاشی یک دولت ملی با حضور ارتش و با کمک خارجی مخالف باشیم، تعریف کودتا در ادبیات سیاست جز این نیست. با همه‌ی این‌ها و فارغ از بحث‌های همیشگی حیدری نعمتی در این باره، همیشه رجوع به منابع دست اول می‌تواند نگاهی واقع‌بینانه‌تر از ماجرا به ما که از زاویه‌ی دید امروز به دیروز می‌نگریم بدهد. از همین منظر نگاهی انداخته‌ایم به خاطرات دکتر کریم سنجابی، از اعضای جبهه ملی ایران و نماینده‌ی دوره‌ی هفدهم مجلس شورای ملی از کرمانشاه که در روز کودتای 28 مرداد تا ظهر با دکتر مصدق بوده است. او در گفت‌وگو با پروژه‌ی تاریخ شفاهی هاروارد نکات قابل تاملی را درباره‌ی روز کودتا و نیز روزهای بین دو کودتای 25 تا 28 مرداد بیان داشته که خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست.

اگرچه چند سالی است آمریکا اسنادی را مبنی بر دخالت در کودتای 28 مرداد آزاد کرده و حتی دولت اوباما رئیس‌جمهور وقت ایران نیز به دست داشتن آمریکا در کودتا اذعان داشته است، اما همچنان شماری در داخل بر این‌اند که کودتا نبوده است. اینان البته از دو حالت خارج نیستند؛ طرفداران سلطنت و یا هواداران آیت‌الله کاشانی که به ترتیب سلطنت‌طلبان و مذهبی‌ها را تشکیل می‌دهند. اما به هر نیتی که با کودتا خواندن و فروپاشی یک دولت ملی با حضور ارتش و با کمک خارجی مخالف باشیم، تعریف کودتا در ادبیات سیاست جز این نیست. با همه‌ی این‌ها و فارغ از بحث‌های همیشگی حیدری نعمتی در این باره، همیشه رجوع به منابع دست اول می‌تواند نگاهی واقع‌بینانه‌تر از ماجرا به ما که از زاویه‌ی دید امروز به دیروز می‌نگریم بدهد. از همین منظر نگاهی انداخته‌ایم به خاطرات دکتر کریم سنجابی، از اعضای جبهه ملی ایران و نماینده‌ی دوره‌ی هفدهم مجلس شورای ملی از کرمانشاه که در روز کودتای 28 مرداد تا ظهر با دکتر مصدق بوده است. او در گفت‌وگو با پروژه‌ی تاریخ شفاهی هاروارد نکات قابل تاملی را درباره‌ی روز کودتا و نیز روزهای بین دو کودتای 25 تا 28 مرداد بیان داشته که خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست.

 

 

 

 

 

نگاه به کودتا با عینک دکتر کریم سنجابی

 

کودتای 28 مرداد

 

 

 

فاطمی تند می‌رفت

 

یکی از نکات جالب توجه در فاصله 25 تا 28 مرداد 1332 که منجر به فرار شاه به رم شد، رفتار دکتر فاطمی به عنوان وزیر خارجه است که به زعم بسیاری از جمله سنجابی در آن چند روز بسیار تند رفت. از جمله در عصر روز یک شنبه 25 مرداد 32 در میتینگ عظیمی که در میدان بهارستان به منظور ابراز انزجار از کودتاچیان تشکیل شده بود سخنرانی بسیار تندی علیه شاه و دربار پهلوی ایراد کرد:

 

… هموطنان! فرزند آن پدری [که] قرارداد سال 1933 را 60 سال تمدید کرد علیه نهضت ملی قیام نمود. پدرش بیست سال عامل کمپانی نفت جنوب بود و چهل سال دیگر را برای پسرش باقی گذاشت. امروز شما باید نشان بدهید که روی پای خود می‌ایستید و هرکس که با شما مخالفت کند او را از بین برمی‌دارید… هموطنان! جنایات دربار پهلوی روی جنایات ملک فاروق را سفید کرد. هموطنان! از اسلحه‌ای که به خون شما تهیه شده بود فرزند عامل قرارداد 33 می‌خواست علیه شما به کار برد.

روزی که صدای رادیو تهران بلند شد و گفت نقش کودتاچیان نقش بر آب شده وی راه اولین سفارتی راکه انگلستان در خارج از ایران دارد در پیش گرفت…. دربار پهلوی آن‌چنان منقرض شد که جز اراده‌ی خدا اراده دیگری نمی‌توانست بدون این‌که خون از دماغ کسی بریزد این کابوس مرگ نابود شد… فرزند عامل قرارداد 33 می‌خواست به جنگ خدا برود می‌خواست به جنگ ملت و اجتماع که مظهر اراده‌ی خداست برود ولی خدا آن‌چنان او را بر زمین زد که هیچ‌کس در مخیله‌ی خود تصور نمی کرد. (اطلاعات، 26 مرداد 32)

 

این سخنرانی به حدی تند بود که کریم سنجابی درباره‌ی آن به دکتر مصدق تذکر می‌دهد: «دکتر فاطمی را آن روز من خیلی عصبانی و ناراحت دیدم. خدمت دکتر مصدق هم بنده روز بعد از میتینگ گفتم این حرف‌‌هایی که آقای دکتر فاطمی زد اگر یکی از نمایندگان مجلس می‌‌زد بهتر بود. ایشان وزیر خارجه دولت هستند و حرفی که ایشان می‌‌گویند مثل حرف دولت است و صلاح نبود که او این حرف‌‌ها را بزند. گفت: آقا آن درد دل شخصی و خصوصی خودش بود. دکتر شایگان هم حرف‌هایی زدند که…»

 

 

پایین کشیدن مجسمه‌ها دستور مصدق بود ولی او دنبال جمهوری نبود

 

 

کودتای 28 مرداد

 

از دیگر رویدادهای فاصله‌ی بین دو کودتا در مرداد 32 پایین کشیده شدن مجسمه‌های شاه از میادین پایتخت است که گفته می‌شود به تحریک دکتر فاطمی انجام گرفت. این در حالی است که سنجابی می‌گوید این عمل بر حسب دستور مستقیم خود دکتر مصدق بوده است:

 

«از جمله روز پیشش [روز پیش از کودتای 28 مرداد] من نزد ایشان بودم و ایشان دستوری به من دادند که بروید و با احزاب صحبت بکنید و مجسمه‌‌ها را پایین بیاورید. بنده به حزب ایران رفتم. به آقای خلیل ملکی تلفن کردم که او آمد. به حزب مردم ایران و پان‌ایرانیست‌‌ها و بعضی از بازاری‌‌ها تلفن کردم که آن‌ها هم آمدند و عده‌‌ای را برای اجرای آن امر فرستادیم… ما یک عده‌‌ای را فرستادیم. ولی باید انصاف بدهم که خلیل ملکی گفت: این کار درستی نیست. خود من هم شب به مصدق گفتم که این کار درستی نبود..»

 

امری که نشان می‌دهد دکتر مصدق در تندروی چندان کم از وزیر خارجه‌ی خود نداشته است. با این وجود سنجابی موکدا اظهار می‌دارد که دکتر مصدق هرگز به دنبال تغییر رژیم از سلطنت به جمهوری نبود و حتی در این زمینه قسم‌نامه‌ای هم برای شاه امضا کرده بود که او خود آن را دیده است:

 

«حتی زمانی که شاه در رم بود، مصدق می‌‌خواست با او ارتباط پیدا بکند و تأمینی به او بدهد که برگردد. به هیچ‌‌وجه گفت‌وگوی این‌که اعلام جمهوری بشود در مصدق نبود. آن مطلب راجع به دهخدا در این‌‌باره بود که چون شاه رفته بود و اگر برنمی‌‌گشت لازم بود یک مقام غیرمسئولی که به جای شاه علم بکند، یعنی به صورت شورای سلطنت تشکیل بشود و برای شورای سلطنت چند نفر را در نظر گرفته بودند که از آن جمله مرحوم علی‌‌اکبر دهخدا بود. ولی درباره‌ی اعلام جمهوریت مطلقاً چنین خبری نبود.

مصدق یک قسم‌‌نامه برای شاه فرستاده بود که بنده خودم صورت آن قسم‌‌نامه را نزد مصدق دیدم. چون شاه از مصدق خوف و وحشت داشت قسم‌‌نامه حاکی از این بود که من به هیچ‌‌وجه در پی جمهوریت نیستم و اگر هم مردم مرا به عنوان رئیس‌جمهور  انتخاب کنند، قبول چنین سمتی نخواهم کرد. حالا تمام مضامین آن به خاطرم نیست، ولی یک چنین نامه‌‌ای در همان مواقع که شاه ابراز وحشت و نگرانی از مصدق می‌‌کرد برای او فرستاده بود.»

 

 

نقش انگلستان پررنگ‌تر از آمریکا بود

 

 

کودتای 28 مرداد

 

سنجابی که به گفته‌ی خود در روز کوتاه تا ساعت یک و نیم بعدازظهر در منزل مصدق و با ایشان بوده همچنین معتقد است آن چنان که انگلستان در این کودتا نقش داشت، آمریکا نداشت. او می‌گوید:

 

«در این‌که این کودتا جنبه‌‌ی مردمی و ملی نداشت و یک نهضت برخاسته‌‌ای از مردم نبود، جای شک و تردید نیست. ولی خیلی‌‌ها در داخل کشور ما بر این عقیده بودند و بر این عقیده هستند که عامل اصلی و ترتیب‌‌دهنده‌‌ی این کار، تنها آمریکایی‌‌ها بودند. خود آمریکایی‌‌ها هم بعداً چه رئیس‌جمهور آمریکا و چه سازمان مرکزی اطلاعات آن یک زمانی مباهات می‌‌کردند به این‌که ایران را از شر کمونیسم نجات داد و باعث آن کودتا بوده‌‌اند و چه بعضی از نویسندگان آمریکایی که در کتاب‌‌ها و انتشارات‌‌شان نوشتند و آن را تماماً منتسب به آمریکا کردند.

چه در ایران با اوج گرفتن احساسات مخالفی که علیه آمریکا در جریان انقلاب بروز کرد و بعد از کودتا منشاء گرفت، در عامه‌‌ی مردم ایران این فکر نفوذ و رسوخ یافت که این کودتا تمام کار آمریکایی‌‌ها بود. ولی بنده در این‌‌باره با مطالعاتی و با تجربیاتی که در داخل کشور خودمان دارم، با تصدیق به اینکه آمریکا در این امر نقش مهمی داشت معتقدم که نه منشاء کودتا از آمریکا بود و نه هم قدرت آمریکا آن را انجام داد.

منشاء این کودتا از انگلیس‌‌ها شروع شد و شخص کرمیت روزولت را هم که به عنوان نماینده‌‌ی سیا به ایران آمد منتخب دستگاه جاسوسی خود انگلیس‌‌ها بود و انگلیس‌‌ها بودند که او را به دولت آمریکا و به سیای آمریکا معرفی کردند و پیشنهاد کردند که او وسیله‌‌ی این کار قرار بگیرد. بعد سازمانی که برای تهیه و تدارک این عمل ترتیب داده شد و در ایران یواش یواش توسعه پیدا کرد، عوامل آن از لحاظ ارتباط بیشتر مرتبط به انگلیس‌‌ها بودند تا به آمریکایی‌‌ها. یکی از این تدارکات و مقدمات، تحصن زاهدی در مجلس بود.

دیگر نقشی بود که کاشانی و بهبهانی در این موضوع داشتند. کاشانی ظاهراً ارتباطی با آمریکایی‌‌ها نداشت و عناصری که پیرامون او بودند بیشتر متهم به ارتباط با سیاست‌‌های انگلیس بودند و متأسفانه برای بقایی هم این اتهام وجود داشت و همچنین برای حائری‌‌زاده و فرامرزی و نمایندگان مخالف سرشناس مجلس. و همین‌‌طور اختلافاتی که در داخل ارتش انداختند و افرادی از ارتش که با جریان کودتا همراهی کردند، بیشتر آن افسرانی بودند که از سابق ارتباط با انگلیس‌‌ها داشتند.

بنابراین با همه اینکه آمریکا در این‌‌باره نقشی داشت و کرمیت روزولت آمریکایی و با پول آمریکایی به ایران آمد، ولی در واقع بیشتر توطئه کودتا، دست‌‌پرورده انگلیس‌‌ها بود که با دربار مرتبط بودند، با اشرف پهلوی مرتبط بودند و عناصری که در دربار خدمت می‌‌کردند و تأثیر داشتند از اول تا آخر مشهور به ارتباط با انگلیس‌‌ها بودند. در اینکه شاه در این جریان نقش مهمی داشت، تردیدی نیست، ولی شاه در عین جاه‌‌طلبی همواره شخصی ترسو بود و به‌‌خودی خود جرأت آن را نداشت که خطر کودتا را بر عهده بگیرد و می‌‌بایست از ناحیه‌‌ی خارجی تقویت بشود. تحریک و تقویت شاه در این زمان بیشتر از ناحیه خود انگلیس‌‌ها و عوامل انگلیسی بود.

عمل کرمیت روزولت که به ایران آمد و با شاه ملاقات کرد این بود که شاه را مطمئن سازد که آمریکایی‌‌ها هم با نقشه‌‌ی انگلیس‌‌ها موافق هستند. به این ترتیب، آن کودتا را توطئه‌‌ی پیش‌‌ساخته‌‌ی انگلیس‌‌ها می‌‌دانم که آمریکا هم با آن موافقت کرد و با موافقت یکدیگر و با همدستی عوامل درباری و ارتشی و با کوتاهی و مسامحه و غفلتی که در دستگاه حکومت مصدق بود، توانستند به مراد خودشان برسند.

و الا در آن روز جمعیتی که برای طرفداری از شاه حرکت کردند و با پولی که در میان آنها از ناحیه‌‌ی عوامل آخوندی بهبهانی و کاشانی پخش شده بود در آغاز عده‌‌ی معدود و ناقابلی بودند و اگر ما قبلاً به مردم اعلام کرده بودیم که در صحنه‌‌ی دفاع حاضر بشوند یا اینکه یک دسته‌‌ی نظامی کافی با چند تانک جلوی آنها را می‌‌گرفت، از همان ابتدای حرکت این جمعیت اغتشاش‌‌گر سرکوبی می‌‌شد. تا بعدازظهر هم از زاهدی و همراهان او هیچ‌‌گونه خبری نبود. بعد از اینکه آنها جری و امیدوار شدند توانستند به‌‌تدریج از سوراخ‌‌هایشان بیرون بیایند و خودنمایی بکنند.

دیروز در جریان صحبتم گفتم که من صبح همان روز به دانشکده افسری رفتم که در آنجا سخنرانی کنم و من یک ربع قبل از ساعت در آنجا و در میان جمع امرای ارتش بودم. شاید قریب یک، دو هزار نفر از افسران با درجات مختلف برای استماع سخنرانی بنده به دانشکده افسری آمده بودند و این خود به‌‌خوبی نشان می‌‌دهد که جمع کثیری از ارتش اصلاً غافل و بی‌‌اطلاع نسبت به این امر بودند. متأسفانه تدارک مختصری که لازم بود برای این کار بشود ترتیب داده نشده بود…»

 

 

 
 
محمد مصدق

 

  این مقاله را ۲ نفر پسندیده اند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *