هدایت در نهایت نمیتواند برای راویاش راه و روزنی برای نجات از ورطهای که در آن گرفتار آمده باز کند. برای همین هم هست که راوی در صحنه پایانی خود را در هیئت پیرمرد خنزرپنزری در آینه بازمییابد. برای او راه گریزی از این تقدیر شوم نیست چنانکه برای خود هدایت راه گریزی نبود. با اینهمه نقش و رسالت تاریخی بوف کور شاید همین باشد که ـ به مدد چراغی که هدایت با نوشتن این اثر بر زخمهای روح انسان مدرن ایرانی برگرفت ـ شاید سرنوشت انسانی که هدایت در بوف کور ساخت روزی دیگر در آینههای جبر و تقدیر مکرر نشود.
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.