کتاب من پیش از تو
معرفی کتاب من پیش از تو
کتاب الکترونیکی «من پیش از تو» نوشته جوجو مویز با ترجمه سارهسادات علوی در انتشارات یوشیتا به چاپ رسیده است. این کتاب به مدت دوازده هفته در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار داشت و نشریات مختلف مانند یو اس ای تودی و نیویورک تایمز هم این اثر را ستودند. منتقد نشریه نیویورک تایمز بعد از خواندن کتاب من پیش از تو گفت: «وقتی این رمان را تمام کردم، نمیخواستم آن را نقد کنم؛ میخواستم دوباره آن را بخوانم». در سال ۲۰۱۶ فیلمی از روی این کتاب، با همین عنوان ساخته شد و با بازی امیلیا کلارک و سم کلفلین به روی پرده رفت.
داستان کتاب مربوط به دختری است به اسم لوئیسا که بیکار شده است و مشکل مالی دارد، او به ناچار به اداره کاریابی مراجعه میکند و چون مهارتهای چندانی هم ندارد، شغل پرستاری از مردی جوان به او پیشنهاد میشود. مردی که به دلیل تصادف فلج شده است.
درباره کتاب من پیش از تو
لوئیسا کلارک، دختری بیست و شش ساله و از طبقه کارگر جامعه است که به همراه خانواده اش زندگی می کند. زندگی یکنواخت و فاقد بلند پروازی او مدام تحت الشعاع موفقیت های خواهر کوچکترش، ترینا، قرار دارد تا این که یک روز صبح شغل هفت ساله اش در کافه محلی را از دست می دهد. او به مرکز کاریابی مراجعه می کند و با توجه به مهارتهای اندکش، شغلی منحصر به فرد به او پیشنهاد می شود. پرستاری از مردی فلج. لوئیسا این کار را از سر ناچاری میپذیرد اما این شغل زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد. وقتی لوئیسا برای مصاحبه میرود، به سرعت استخدام میشود اما چیزی که از آن خبر ندارد، انگیزه اصلی خانواده ویل از استخدام لوئیسا است.
کتاب من پیش از تو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
من پیش از تو داستانی زیبا و تاثیرگذار است که تمام دوستداران رمانهای عاشقانه از خواندن آن لذت میبرند.
درباره جوجو مویز
پائولین سارا جو مویز، که در دنیا به نام هنری جوجو مویز شناخته میشود، ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او یکی از نویسندگانی است که دو بار جایزه سال رمان عاشقانه را از انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه دریافت کرده است. اولینبار این جایزه برای رمان میوه خارجی در سال ۲۰۰۴ و هفتسال بعد در سال ۲۰۱۱ برای کتاب آخرین نامه از معشوق. او سالها در سمتهای مختلف برای روزنامه ایندیپندنت کار کرده است اما تجربههای شغلیاش طیف گستردهای از کارها را دربر میگیرد؛ از کنترلچی تاکسی بودن گرفته تا تایپیست خط بریل برای نابینایان. از کار کردن در بار گرفته تا نویسنده بروشورهای کلوپ ۱۸-۳۰که کلوپی مسافرتی برای افراد ۱۸ تا ۳۰ ساله است. اصلا دلیل اینکه به خوبی آدمها را میشناسد و میتواند آنها را به تصویر بکشد هم همین است؛ تجربههای متنوعی که از کار کردن درشغلهای مختلف به دست آورده است.
بخشی از کتاب من پیش از تو
تاکسی او را دیده بود و سرعتش را پایین آورده بود. درحالی که به آرامی در طرف مخالف حرکت میکرد آب باران را به اطراف پخش می کرد. ویل در آن سوی خیابان مردی را دید که از فاصلهای خیلی دورتر شتابان به سمت تاکسی میرفت، اما وقتی دید که ویل زودتر به تاکسی میرسد با ناامیدی سرعت قدمهایش را پایین آورد. در دلش احساس پیروزی کرد. سپس فریاد زنان گفت: «ببین، به کالی۶ بگو مدارک رو آماده کنه بزاره روی میز دفترم، من تا ده دقیقه دیگه اونجام.»
دو طرف خیابان را نگاه میکند و سرش را در یقهاش فرو می برد. درحالی که دوان دوان چند قدم آخرش به سمت تاکسی را برمیدارد، اسم مقصدش «ایستگاه بلکفرایرز۷» را روی لب زمزمه میکند. قطرات باران به آرامی وارد یقهاش میشوند. با وجود اینکه مسیر کوتاهی را قدم زده، اما میداند که تا وقتی به دفتر برسد لباسهایش خیسِ خیس شدهاند. با خود فکر میکند که شاید مجبور باشد منشیاش را بفرستد تا یک پیراهن دیگر برایش بیاورد.
- «ما باید همه تلاشمونو بکنیم که کارها رو قبل از اینکه مارتین وارد ماجرا بشه راست و ریست کنیم ...»
صدای گوشخراشی توجهش را به خود جلب کرد. سرش را بالا آورد تا منبع این بوق کرکننده را پیدا کند. کمی که دقت کرد توانست رنگ مشکی براق تاکسی که روبهرویش استاده بود را تشخیص دهد. راننده داشت شیشهاش را برای پرسیدن آدرس پایین میکشید. در همین حین از گوشه چشمش چیزی را دید که در آن باران شدید نمیتوانست مطمئن باشید دقیقاً چیست، ولی متوجه شد که با سرعتی بسیار بالا به سمتش میآید. به سمت آن چیز برگشت و در کسری از ثانیه متوجه شد که در مسیر آن قرار دارد و امکان ندارد بتواند به موقع از سر راهش کنار برود.
از دیدن چنین صحنهای دچار شوک شد. دستش در هوا باز ماند و گوشی بلک بریاش روی زمین افتاد. صدای فریادی را شنید که احتمالاً صدای خودش بود. آخرین چیزی که دید یک جفت دستکش چرمی، صورت فردی زیر کلاه ایمنی و انعکاس چشمان شوکه خود در چشمان وحشتزده آن مرد است. فاجعهای رخ داد و همه چیز از هم پاشید. سپس دیگر هیچ صدایی نشنید.
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه