در کلکته همیشه زمستان است

گودی داستان دو برادر است. در هند و دقیق‌تر در کلکته. دو برادر با دو خلق‌وخو و دو سرنوشت کاملا متفاوت. یکی درگیر بخش خطرناک سیاست می‌شود و خانواده را فراموش می‌کند. دیگری دنبال رویاهای خود به آمریکا می‌رود و زندگی هندی را فراموش می‌کند. حالا او باید به خاطر وقوع یک تراژدی در زندگی خانواده‌اش به کلکته بازگردد. اما خبری از استقبال گرمی که انتظارش را داشت نیست. به هند برگشته تا در ازدحام هند خودش و خواسته‌هایش را فراموش کند. در نبود او خیلی چیزها تغییر کرده. در او، در کلکته و در خانواده.