
خانهای که با خود برده است
«خانهخوانی» به دنبال تعریفی از خانه خوب، مسیری تازه را نشان میدهد. به این منظور نویسنده بدون مواجههای نوستالژیک و بدون آن که در بند توصیف خصوصیات کالبدی باشد، به سراغ تعدادی از خانههای دهههای سی و چهل شمسی در تهران موسوم به خانههای آجر بهمنی رفته تا کیفیتهایی فارغ از کالبد و قابل ترجمه برای امروز و هر زمان دیگر را در آنها بیابد. این مسیر به جای آن که خوانشی از خانهها همراه با پیشفرضهای ذهنی باشد و یا در پی یافتن ایدهها و راهکارهای معمارانه، رویکردی پدیدارشناسانه دارد و مبتنی بر روایت ساکنین خانه است.