وصیتنامه فرانتسکافکا
اگر شما دوست صمیمی کافکا بودید به وصیتنامه دوستتان عمل میکردید؟
اگر شما دوست صمیمی کافکا بودید به وصیتنامه دوستتان عمل میکردید؟
سیاوش جمادی از معدود منتقدان ایرانی است که مستقلا دست به نقد ادبی آثار کافکا زده است. او قهرمان کافکا را چون ایوبی اما بیخدا میداند که مانند ایوب رنج میکشد، و در نهایت تسلیم میشود، اما نمیتواند همچو ایوب فریاد اعتراض سر دهد. قهرمان کافکا خاموش و تسلیم است و نمیتواند به یهوه ایمان داشته باشد. این نقطه جدایی جهان کافکا از داستان ایوب در عهد عتیق و از آثار فیلسوف مومن دانمارکی کرکهگور است.
برخلاف آنچه امروز تصور میشود، کافکا همیشه هم در پراگ نام شناختهشدهای نبوده است. نوشتههای او در زمان اشغال پراگ به دست آلمان نازی ممنوع شد (چون کافکا یهودی بود) و بعد از جنگ به خاطر احساسات ضدآلمانی منفور شد (چون به آلمانی مینوشت) و در دوران کمونیسم هم دولت به آثارش بدبین بود. اما ناگهان درهای کشور باز شد و چکیها متوجه شدند کافکا تا چه حد در این هفتاد سال در جهان شهرت پیدا کرده. و از آن پس نام و تصویر و سردیس کافکا تبدیل شد به یکی از جاذبههای گردشگری این شهر زیبای اروپای مرکزی. دیوید فارلی ستوننویس نیویورک تایمز تلاش کرده ردپای کافکا را در پراگ دنبال کند.
فرانتس کافکا: انسان زمان خود و زمان ما (۲۰۱۷) دریچهای است برای ورود به دنیای این نویسندهی نامدار، کتابی کمحجم و مصور که خوانندهی نهچندان آشنا با کافکا را، بیآنکه بترساند یا (بهقول مترجم) گرفتار «جملات کشدار و ثقیل» کند، با شخصیت، خانواده، سبک زندگی، و مهمترین کارهای او آشنا میکند. کتاب، همان اندازه که خواندنی است، «دیدنی» هم هست. درواقع، سهم تصویرگر (رناتا فوچیکوا) اگر بیش از سهم نویسنده (رادک مالی) نباشد، کمتر هم نیست؛ اغلب صفحههای کتاب مصور است و بسیاری از آنها هم کاملاً به تصویرسازیهای سیاهوسفید فوچیکوا، با حالوهوای «کافکایی»، اختصاص یافته.
کارل روسمن، اهل آلمان، ۱۶ساله، وقتی زن خدمتکار از راه به درش کرد و از او باردار شد، خانوادهاش او را سوار کشتی کردند و به نیویورک فرستادند. این مقدمهی داستان آمریکای کافکاست. کتابی هشتفصلی و البته ناتمام از دنیای سوررئال کافکا، از روزهای کارل در آمریکا. اگرچه آمریکا در داستان آمریکا ناتمام میماند ولی خواننده میتواند هر روز و هر روز زندگی سیزیفوار کارل را پیشبینی کند. کارل تنهاست و این تنهایی میچسبد به تنهایی شخصیتهای محاکمه و قصر تا به قول علیاصغر حداد، «تریلوژی تنهایی» کافکا را تشکیل دهند.
قصر (۱۹۲۲) یکی از بحثبرانگیزترین نوشتههای فرانتس کافکا است. داستان درباره شش روز یا به تعبیر ماکس برود هفت روز اقامت نقشهبردار و مساحی به نام آقای کا در یک دهکده عجیب و غریب. اثری است که آنقدر تفسیربردار است که عملا تفسیرناپذیر از آب درآمده و این ویژگی از ذهن تفسیرگریزان نویسنده ناشی شده است. قصر نمونهی کاملی از یک اثر است که هیچ تلاشی برای انتقال فرم خاصی از واقعیت نمیکند و در عوض در قالب طبیعت هزارتوی پیرنگ و تکه تکه کردن روایت، تصویری محو و مبهم از نمایشی کردن وقایع به دست میدهد.
محاکمه، نقدی شگرف بر سیستمِ قضاییِ پیچیدهای است که گرچه تا حدی کارآمد است، اما ضعفهایی نیز دارد؛ «[…] زیرا بیآنکه از او [یوزف کا.] خطایی سر زده باشد، یک روز صبح بازداشت شد.» آیا سیستمِ پیچیدهی قضا ایرادی دارد که چنین خطایی از آن سر زده؟ یا «محاکمه» تمثیلی است برای واکاویِ یک «سیستمِ» پیچیدهی دیگر، مثلاً روانِ انسان؟
علیاصغر حداد، مترجم باسابقهی ایرانی است که بهخاطر ترجمههای خوبش از زبان آلمانی شهرت دارد. اگر قرار باشد کتابهای کافکا را به فارسی خوبی بخوانید، پیشنهاد ما ترجمههای ایشان است. تسلط آقای حداد به چموخمهای آثار کافکا محدود به حیطههای زبانی نشده و شناخت ایشان از زیروبم دنیای این نویسندهی محبوب آلمانیزبان بهقدری است که اگر اهل خواندن کافکا یا دیگر نویسندگان آلمانیزبانید، خواندن گزارش نشستی که بهتازگی با حضور ایشان در کافهکتاب اکتبر مهرشهر کرج برگزار شده، برایتان خالی از لطف نیست.
اصطلاح «کافکایی» را این روزها زیاد به کار میبرند، و حتی کسانی هم که تابهحال اثری از فرانتس کافکا نخواندهاند. پیتر کوپر اصطلاحِ «کافکایی» را، در جدیدترین کتابش با همین عنوان، در دقیقترین معنایش به کار میبرد: «برگرفته [از] یا منسوب [به] آثار فرانتس کافکا». کتاب کوپر مشتمل بر چهارده داستان کوتاه کافکا، بهشکل قصهی مُصوّر (کُمیک)، است. کوپر، برای خوانندگانی که آشنایی اندکی با داستانهای اصلی کافکا دارند راهی مطمئن پیش رو میگذارد و فاکتهای متنوعی ارائه میدهد که شاید شگفتزدهتان کند و احتمالاً تعریفتان را از [مفهوم] کافکاییبودن غنی خواهد کرد.
اگر شما دوست صمیمی کافکا بودید به وصیتنامه دوستتان عمل میکردید؟
سیاوش جمادی از معدود منتقدان ایرانی است که مستقلا دست به نقد ادبی آثار کافکا زده است. او قهرمان کافکا را چون ایوبی اما بیخدا میداند که مانند ایوب رنج میکشد، و در نهایت تسلیم میشود، اما نمیتواند همچو ایوب فریاد اعتراض سر دهد. قهرمان کافکا خاموش و تسلیم است و نمیتواند به یهوه ایمان داشته باشد. این نقطه جدایی جهان کافکا از داستان ایوب در عهد عتیق و از آثار فیلسوف مومن دانمارکی کرکهگور است.
برخلاف آنچه امروز تصور میشود، کافکا همیشه هم در پراگ نام شناختهشدهای نبوده است. نوشتههای او در زمان اشغال پراگ به دست آلمان نازی ممنوع شد (چون کافکا یهودی بود) و بعد از جنگ به خاطر احساسات ضدآلمانی منفور شد (چون به آلمانی مینوشت) و در دوران کمونیسم هم دولت به آثارش بدبین بود. اما ناگهان درهای کشور باز شد و چکیها متوجه شدند کافکا تا چه حد در این هفتاد سال در جهان شهرت پیدا کرده. و از آن پس نام و تصویر و سردیس کافکا تبدیل شد به یکی از جاذبههای گردشگری این شهر زیبای اروپای مرکزی. دیوید فارلی ستوننویس نیویورک تایمز تلاش کرده ردپای کافکا را در پراگ دنبال کند.
فرانتس کافکا: انسان زمان خود و زمان ما (۲۰۱۷) دریچهای است برای ورود به دنیای این نویسندهی نامدار، کتابی کمحجم و مصور که خوانندهی نهچندان آشنا با کافکا را، بیآنکه بترساند یا (بهقول مترجم) گرفتار «جملات کشدار و ثقیل» کند، با شخصیت، خانواده، سبک زندگی، و مهمترین کارهای او آشنا میکند. کتاب، همان اندازه که خواندنی است، «دیدنی» هم هست. درواقع، سهم تصویرگر (رناتا فوچیکوا) اگر بیش از سهم نویسنده (رادک مالی) نباشد، کمتر هم نیست؛ اغلب صفحههای کتاب مصور است و بسیاری از آنها هم کاملاً به تصویرسازیهای سیاهوسفید فوچیکوا، با حالوهوای «کافکایی»، اختصاص یافته.
کارل روسمن، اهل آلمان، ۱۶ساله، وقتی زن خدمتکار از راه به درش کرد و از او باردار شد، خانوادهاش او را سوار کشتی کردند و به نیویورک فرستادند. این مقدمهی داستان آمریکای کافکاست. کتابی هشتفصلی و البته ناتمام از دنیای سوررئال کافکا، از روزهای کارل در آمریکا. اگرچه آمریکا در داستان آمریکا ناتمام میماند ولی خواننده میتواند هر روز و هر روز زندگی سیزیفوار کارل را پیشبینی کند. کارل تنهاست و این تنهایی میچسبد به تنهایی شخصیتهای محاکمه و قصر تا به قول علیاصغر حداد، «تریلوژی تنهایی» کافکا را تشکیل دهند.
قصر (۱۹۲۲) یکی از بحثبرانگیزترین نوشتههای فرانتس کافکا است. داستان درباره شش روز یا به تعبیر ماکس برود هفت روز اقامت نقشهبردار و مساحی به نام آقای کا در یک دهکده عجیب و غریب. اثری است که آنقدر تفسیربردار است که عملا تفسیرناپذیر از آب درآمده و این ویژگی از ذهن تفسیرگریزان نویسنده ناشی شده است. قصر نمونهی کاملی از یک اثر است که هیچ تلاشی برای انتقال فرم خاصی از واقعیت نمیکند و در عوض در قالب طبیعت هزارتوی پیرنگ و تکه تکه کردن روایت، تصویری محو و مبهم از نمایشی کردن وقایع به دست میدهد.
محاکمه، نقدی شگرف بر سیستمِ قضاییِ پیچیدهای است که گرچه تا حدی کارآمد است، اما ضعفهایی نیز دارد؛ «[…] زیرا بیآنکه از او [یوزف کا.] خطایی سر زده باشد، یک روز صبح بازداشت شد.» آیا سیستمِ پیچیدهی قضا ایرادی دارد که چنین خطایی از آن سر زده؟ یا «محاکمه» تمثیلی است برای واکاویِ یک «سیستمِ» پیچیدهی دیگر، مثلاً روانِ انسان؟
علیاصغر حداد، مترجم باسابقهی ایرانی است که بهخاطر ترجمههای خوبش از زبان آلمانی شهرت دارد. اگر قرار باشد کتابهای کافکا را به فارسی خوبی بخوانید، پیشنهاد ما ترجمههای ایشان است. تسلط آقای حداد به چموخمهای آثار کافکا محدود به حیطههای زبانی نشده و شناخت ایشان از زیروبم دنیای این نویسندهی محبوب آلمانیزبان بهقدری است که اگر اهل خواندن کافکا یا دیگر نویسندگان آلمانیزبانید، خواندن گزارش نشستی که بهتازگی با حضور ایشان در کافهکتاب اکتبر مهرشهر کرج برگزار شده، برایتان خالی از لطف نیست.
اصطلاح «کافکایی» را این روزها زیاد به کار میبرند، و حتی کسانی هم که تابهحال اثری از فرانتس کافکا نخواندهاند. پیتر کوپر اصطلاحِ «کافکایی» را، در جدیدترین کتابش با همین عنوان، در دقیقترین معنایش به کار میبرد: «برگرفته [از] یا منسوب [به] آثار فرانتس کافکا». کتاب کوپر مشتمل بر چهارده داستان کوتاه کافکا، بهشکل قصهی مُصوّر (کُمیک)، است. کوپر، برای خوانندگانی که آشنایی اندکی با داستانهای اصلی کافکا دارند راهی مطمئن پیش رو میگذارد و فاکتهای متنوعی ارائه میدهد که شاید شگفتزدهتان کند و احتمالاً تعریفتان را از [مفهوم] کافکاییبودن غنی خواهد کرد.
Thanks for clicking. That felt good.
Close