رنگین کمان پشت باغ ما
رنگین کمان پشت باغ ما قصه های صلح
رنگین کمان پشت باغ ما قصه های صلح
دوستت دارم قصه های صلح
کسی یک دوچرخه گم نکرده؟ قصه های صلح
مجموعه «قصههای صلح» دعوتی است به دیدن جهان امن و آرامش کودکانه. هر کدام از قصههای این مجموعه گشودن پنجرهای است به مفهوم صلح. نوشتن و گفتن از صلح در جهانی که از هر طرف خبر جنگها و نابسامانیها مخابره میشود یک ضرورت است و این اتفاق برای کودکان از اهمیت ویژهای برخوردار است، چرا که بچهها جهان فرداها را میسازند و یادآوری این نکته که هر قدمی در راستای صلح، زمین را جای بهتری برای زیستن میکند، میتواند چراغ راه فرداهای آرامتری باشد. از طرفی نباید فراموش کرد که جنگها را آدمبزرگها به راه میاندازند. هیچ کودکی باعث برافروختن آتش جنگ نبوده است.
تاریخ طبری تازه هایی از ادبیات کهن
نخ قرمز به جای لبهایش زهرا نوری، نویسندهی افغانستانی مقیم کاشان است. او در سال ۱۳۶۹
داستان کتاب «بامنشینان»، داستانی پر از هیجان و ماجراجویی است که روی یک جمله میچرخد: «هیچ چیز ممکنی رو نادیده نگیر!» این جملهای است که چارلز بارها به سوفی میگوید و همین جمله شب و روز در سر سوفی میچرخد و باعث میشود اتفاقاتی را تجربه کند که خیلی از آدمها حتی تصورش را هم نمیتوانند بکنند.
دختری که صورتش را جا گذاشت، داستانی از جهانی با آدمها و سرزمینی دیگر است. داستانی که
حرفهایی که به هیچ کس گفته نشده، داستان زن جوانی است که در گذر از یک مرحله دشوار
دره انجیر ساختار داستانی معماگونه دارد. اما معمای اصلی در ذات اثر است، معمای کشف خود در میان
رنگین کمان پشت باغ ما قصه های صلح
دوستت دارم قصه های صلح
کسی یک دوچرخه گم نکرده؟ قصه های صلح
مجموعه «قصههای صلح» دعوتی است به دیدن جهان امن و آرامش کودکانه. هر کدام از قصههای این مجموعه گشودن پنجرهای است به مفهوم صلح. نوشتن و گفتن از صلح در جهانی که از هر طرف خبر جنگها و نابسامانیها مخابره میشود یک ضرورت است و این اتفاق برای کودکان از اهمیت ویژهای برخوردار است، چرا که بچهها جهان فرداها را میسازند و یادآوری این نکته که هر قدمی در راستای صلح، زمین را جای بهتری برای زیستن میکند، میتواند چراغ راه فرداهای آرامتری باشد. از طرفی نباید فراموش کرد که جنگها را آدمبزرگها به راه میاندازند. هیچ کودکی باعث برافروختن آتش جنگ نبوده است.
تاریخ طبری تازه هایی از ادبیات کهن
نخ قرمز به جای لبهایش زهرا نوری، نویسندهی افغانستانی مقیم کاشان است. او در سال ۱۳۶۹
داستان کتاب «بامنشینان»، داستانی پر از هیجان و ماجراجویی است که روی یک جمله میچرخد: «هیچ چیز ممکنی رو نادیده نگیر!» این جملهای است که چارلز بارها به سوفی میگوید و همین جمله شب و روز در سر سوفی میچرخد و باعث میشود اتفاقاتی را تجربه کند که خیلی از آدمها حتی تصورش را هم نمیتوانند بکنند.
دختری که صورتش را جا گذاشت، داستانی از جهانی با آدمها و سرزمینی دیگر است. داستانی که
حرفهایی که به هیچ کس گفته نشده، داستان زن جوانی است که در گذر از یک مرحله دشوار
دره انجیر ساختار داستانی معماگونه دارد. اما معمای اصلی در ذات اثر است، معمای کشف خود در میان
Thanks for clicking. That felt good.
Close