
آیا گذشتهی ما ایرانیان واقعاً گذشته است؟
مضمون وطنپرستانه و حماسیِ قصهی تمامنشدنی محمدحسن شهسواری از انسانهایی شورانگیز میشود که با وجود فرقهای شخصیتی و انگیزشی، هویت بنیادین خود را از باورهای دینی و وطنشان میگیرند و در این شالوده با هم از یک خمیرهاند. رمان ایرانشهر فرقها را نادیده نمیگیرد و با وجود اینکه دائرهالمعارفی از روحیات و عقاید زمان شروع جنگ است، بر یک نکتهی کلیدی انگشت میفشارد: همنوایی مردم در ملیت.
اگر سراسر ادبیات داستانی ایران معاصر آکنده از یأسِ شکست است، این اثر بهتمامی سرشار از کامیابی پیروزی است.