سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

برچسب: رمان ایرانی

زل آفتاب

وقتی زل آفتاب چشمانت را می‌زند

این چه سرنوشتی است که همه ما داریم. کجای داستان‌مان را باید تغییر دهیم تا همه چیز سرجای خود قرار گیرد. حقیقت کجا نهفته شده؟ آن نقطه تکینگی کجاست؟ اینها همگی سوال‌های خوبی‌ست که هیچ جواب قاطعی برای‌شان وجود ندارد و باید به ابهامات و بی‌جوابی‌شان تن داد. درست شبیه ابهاماتی که از خواندن رمانی متفاوت نظیر زل‌آفتاب وجود آدمی را پر می‌کند.

مهاجر

داستان پرمشقت مهاجرت دو نوجوان افغانستانی

فقط با یک گره رمانی است نوشته محمد میلانی که با جزئیات فراوان ماجرای سفر اسماعیل و شمایل دو نوجوان افغانستانی را از هرات به تهران روایت می‌کند. یک سفر خطرناک و پرماجرا برای دو نوجوانی که در طول سفر تجربیاتی به دست می‌آورند که آن‌ها را از دوران نوجوانی خارج می‌کند. در این یادداشت رمان با تکیه بر الگوی سفر قهرمان بررسی شده است.

قصه ناتمام مرد

مردی که کنارش می‌خوابم کیست؟

توصیف مفصل زندگی طبقه‌ی آپارتمان‌نشین مرفه تهرانی (شوهری کاسب که مغازه‌ای در یکی از پاساژهای میدان صادقیه دارد و زنی خانه‌دار در آپارتمانی در خیابان گیشا) در این رمان، بیش از آن‌که انتقادی باشد، از دید خواننده‌ی کمی دست‌تنگ‌تر، می‌تواند لذتبخش هم باشد. این که موضع نویسنده نسبت به این زندگی چیست در انتهای کتاب معلوم می‌شود.

زل آفتاب

وقتی زل آفتاب چشمانت را می‌زند

این چه سرنوشتی است که همه ما داریم. کجای داستان‌مان را باید تغییر دهیم تا همه چیز سرجای خود قرار گیرد. حقیقت کجا نهفته شده؟ آن نقطه تکینگی کجاست؟ اینها همگی سوال‌های خوبی‌ست که هیچ جواب قاطعی برای‌شان وجود ندارد و باید به ابهامات و بی‌جوابی‌شان تن داد. درست شبیه ابهاماتی که از خواندن رمانی متفاوت نظیر زل‌آفتاب وجود آدمی را پر می‌کند.

مهاجر

داستان پرمشقت مهاجرت دو نوجوان افغانستانی

فقط با یک گره رمانی است نوشته محمد میلانی که با جزئیات فراوان ماجرای سفر اسماعیل و شمایل دو نوجوان افغانستانی را از هرات به تهران روایت می‌کند. یک سفر خطرناک و پرماجرا برای دو نوجوانی که در طول سفر تجربیاتی به دست می‌آورند که آن‌ها را از دوران نوجوانی خارج می‌کند. در این یادداشت رمان با تکیه بر الگوی سفر قهرمان بررسی شده است.

قصه ناتمام مرد

مردی که کنارش می‌خوابم کیست؟

توصیف مفصل زندگی طبقه‌ی آپارتمان‌نشین مرفه تهرانی (شوهری کاسب که مغازه‌ای در یکی از پاساژهای میدان صادقیه دارد و زنی خانه‌دار در آپارتمانی در خیابان گیشا) در این رمان، بیش از آن‌که انتقادی باشد، از دید خواننده‌ی کمی دست‌تنگ‌تر، می‌تواند لذتبخش هم باشد. این که موضع نویسنده نسبت به این زندگی چیست در انتهای کتاب معلوم می‌شود.