
روایت زنانه از تجاوز
درباره تجاوز و آزار جنسی در بسیاری از داستانهای فارسی روایتهایی وجود دارد. اما روایت خود زنان از این ماجرا چگونه بوده است؟ آیا به سراغش رفتهاند و چه تصویری از این شرایط و زنانی که گرفتار چنین موضوعی شدهاند، ترسیم کردهاند؟
درباره تجاوز و آزار جنسی در بسیاری از داستانهای فارسی روایتهایی وجود دارد. اما روایت خود زنان از این ماجرا چگونه بوده است؟ آیا به سراغش رفتهاند و چه تصویری از این شرایط و زنانی که گرفتار چنین موضوعی شدهاند، ترسیم کردهاند؟
حکایت خروس را میتوان صرفاً قصهای دید درباره دو کارمند تهرانی در یک شرکت حفاری یا یک چنین چیزی در جنوب کار میکنند و یک شب را در مهمانخانهای میگذرانند و قصه در این سطح به خوبی کار میکند، هرچند اگر ماجرا این باشد بعضی بخشهایش بیش از اندازه طولانی و گاهی نامفهومند.. اما در مجموع در این سطح خروس داستانی است جذاب و قوی با دیالوگنویسی درجه یک و توصیفهایی دقیق و ساختن درست زمان و مکان (بهخصوص مکان) و زبان خاص ابراهیم گلستان که زیبا و اریژینال است و توانایی او را در به کارگیری زبان فارسی به نمایش میگذارد، اما قطعاً درک و دنبال کردن مطلب را دشوارتر میکند و گاه به خودی خود هدف میشود و نه وسیله. و البته این اتفاقی است که برای همهی «زبانهای خودویژه» میافتد.و من نمیدانم چه اندازه موجه است. قصهنویسی امروز ما به شدت درگیر این عارضه است اگر این عارضه باشد.
مادر داستان، زنی است که میخواهد با ترسهای درونی خود بجنگد. برای رسیدن به آرامش و فرار از این دلهره، به کودکش پناه میبرد، کودکی که هنوز نمیداند جنسیتش چیست یا اصلاً چقدر احتمال دارد که به این دنیا بیاید. درددل مادر با جنینی که هنوز او را ندیده است. این همان ترسهای درونی مادر است. ترس از مواجهه با واقعیت، ترس از پذیرفتن مسئولیتی مادرانه. او با فرزندنش دربارهی ترسهایش هم صحبت میکند و به او قول میدهد که یک روزی دلیل ترسهایش را پیدا کند و روی آنها بیشتر کار کند. اما «ارکیدههای من»، فقط در نگرانی و ترس یک مادر خلاصه نمیشود؛ داستان سادهای از خوشحالی یک مادر است
گاهی میتوان تاریخ را عاشقانه خواند، پر از امید و حتی فراتر از روایتهای متداول و مرسوم. این
مجموعه داستان «مترسک در چهار موقعیت» دومین مجموعه داستان عباس باباعلی است. این مجموعه شامل 9 داستان کوتاه است. چهار داستان با راوی اول شخص مرد، یک داستان با راوی غیر همجنس، یک داستان با چهار راوی اول شخص و سه داستان با راوی سوم شخص نوشته شده است. غالباً طنزی سیاه و گزنده در داستانهای باباعلی قدم میزند. تکنیکهای داستانی و زاویهی دید در این مجموعه نسبت به مجموعهی قبلی نویسنده «شاید مرا دیده باشید با…» از تنوع بیشتری برخوردار است.
شایان صفایی (یکی از شخصیتهای رمان کاتوره) در چاپخانه کار میکند. او زندگی ساده و یکنواختی دارد، با همسر جوانی که عاشق اوست و دوستانی که سالهاست در کنار یکدیگر هستند. رابطه او با برادرش پر دست انداز و با پدرش نه چندان صمیمانه است. تا روزی که دزدیده شدن کیف زنی به اسم نازلی، او را درگیر ماجراهای دیگری میکند.
این روزها رمان سالتو مهدی افروزمنش به خاطر اقتباس تصویری از آن در سریال یاغی مورد توجه بیشتر از پیش قرار گرفته است. سالتو داستان پسری نوجوان به نام سیاوش است که شناسنامه ندارد و همراه مادر بیمار و افسردهاش در «جزیره» زندگی میکند. پسری از پایین شهر که بر اثر آشنایی با گروهی از بالای شهر زندگیاش متحول میشود و وارد دنیای کشتی گرفتن میشود. سالتو سه فضا را به تصویر کشیده، فضای پایین شهر و محله جرمخیز، فضای ورزش و فضای بالای شهر و فساد. در دو فضای اول موفق بوده و در سومی ناموفق.
راوی داستان که حتی تا آخر نام او را هم نمیدانیم، گویا شاعری است که بین دو جهان در حرکت است، یا خواننده داستان فردی هستیم که بخشی از خیالات خود را جوری زندگی کرده که با زندگی واقعیاش عجین شده. رمان آمیختهای از واقعیت و البته بیشتر تخیل است. نویسنده معتقد است با پناه بردن به سبک سوررئال و یا شگفتزدگی از شرایط دشوار محدودیتها و ممنوعیتهای حاکم میگریزد و ناگزیر است از بهکار بردن فرمهای فرارایج به سوی آفرینش شگفتزایی.
در مقایسهی کتاب «ماه غمگین، ماه سرخ» با کتاب «عشقی، سیمای نجیب یک آنارشیست» با دو تصویر متضاد از «غائلهی جمهوریت» و قتل شاعری از مخالفان این «غائله» روبرو میشویم. اما این دو تصویر متضاد برای روبرت صافاریان نویسنده این یادداشت پایهای شده برای طرح یک سوال کلیتر درباره ژانر «رمان تاریخی». در این آثار، بهخصوص آنهایی که شخصیتهای واقعی را دستمایه داستانشان کردهاند، رابطه بین تخیل داستانی و تاریخ به چه صورت است؟ مرز اینها با تاریخ چطور تعیین میشود؟
درباره تجاوز و آزار جنسی در بسیاری از داستانهای فارسی روایتهایی وجود دارد. اما روایت خود زنان از این ماجرا چگونه بوده است؟ آیا به سراغش رفتهاند و چه تصویری از این شرایط و زنانی که گرفتار چنین موضوعی شدهاند، ترسیم کردهاند؟
حکایت خروس را میتوان صرفاً قصهای دید درباره دو کارمند تهرانی در یک شرکت حفاری یا یک چنین چیزی در جنوب کار میکنند و یک شب را در مهمانخانهای میگذرانند و قصه در این سطح به خوبی کار میکند، هرچند اگر ماجرا این باشد بعضی بخشهایش بیش از اندازه طولانی و گاهی نامفهومند.. اما در مجموع در این سطح خروس داستانی است جذاب و قوی با دیالوگنویسی درجه یک و توصیفهایی دقیق و ساختن درست زمان و مکان (بهخصوص مکان) و زبان خاص ابراهیم گلستان که زیبا و اریژینال است و توانایی او را در به کارگیری زبان فارسی به نمایش میگذارد، اما قطعاً درک و دنبال کردن مطلب را دشوارتر میکند و گاه به خودی خود هدف میشود و نه وسیله. و البته این اتفاقی است که برای همهی «زبانهای خودویژه» میافتد.و من نمیدانم چه اندازه موجه است. قصهنویسی امروز ما به شدت درگیر این عارضه است اگر این عارضه باشد.
مادر داستان، زنی است که میخواهد با ترسهای درونی خود بجنگد. برای رسیدن به آرامش و فرار از این دلهره، به کودکش پناه میبرد، کودکی که هنوز نمیداند جنسیتش چیست یا اصلاً چقدر احتمال دارد که به این دنیا بیاید. درددل مادر با جنینی که هنوز او را ندیده است. این همان ترسهای درونی مادر است. ترس از مواجهه با واقعیت، ترس از پذیرفتن مسئولیتی مادرانه. او با فرزندنش دربارهی ترسهایش هم صحبت میکند و به او قول میدهد که یک روزی دلیل ترسهایش را پیدا کند و روی آنها بیشتر کار کند. اما «ارکیدههای من»، فقط در نگرانی و ترس یک مادر خلاصه نمیشود؛ داستان سادهای از خوشحالی یک مادر است
گاهی میتوان تاریخ را عاشقانه خواند، پر از امید و حتی فراتر از روایتهای متداول و مرسوم. این
مجموعه داستان «مترسک در چهار موقعیت» دومین مجموعه داستان عباس باباعلی است. این مجموعه شامل 9 داستان کوتاه است. چهار داستان با راوی اول شخص مرد، یک داستان با راوی غیر همجنس، یک داستان با چهار راوی اول شخص و سه داستان با راوی سوم شخص نوشته شده است. غالباً طنزی سیاه و گزنده در داستانهای باباعلی قدم میزند. تکنیکهای داستانی و زاویهی دید در این مجموعه نسبت به مجموعهی قبلی نویسنده «شاید مرا دیده باشید با…» از تنوع بیشتری برخوردار است.
شایان صفایی (یکی از شخصیتهای رمان کاتوره) در چاپخانه کار میکند. او زندگی ساده و یکنواختی دارد، با همسر جوانی که عاشق اوست و دوستانی که سالهاست در کنار یکدیگر هستند. رابطه او با برادرش پر دست انداز و با پدرش نه چندان صمیمانه است. تا روزی که دزدیده شدن کیف زنی به اسم نازلی، او را درگیر ماجراهای دیگری میکند.
این روزها رمان سالتو مهدی افروزمنش به خاطر اقتباس تصویری از آن در سریال یاغی مورد توجه بیشتر از پیش قرار گرفته است. سالتو داستان پسری نوجوان به نام سیاوش است که شناسنامه ندارد و همراه مادر بیمار و افسردهاش در «جزیره» زندگی میکند. پسری از پایین شهر که بر اثر آشنایی با گروهی از بالای شهر زندگیاش متحول میشود و وارد دنیای کشتی گرفتن میشود. سالتو سه فضا را به تصویر کشیده، فضای پایین شهر و محله جرمخیز، فضای ورزش و فضای بالای شهر و فساد. در دو فضای اول موفق بوده و در سومی ناموفق.
راوی داستان که حتی تا آخر نام او را هم نمیدانیم، گویا شاعری است که بین دو جهان در حرکت است، یا خواننده داستان فردی هستیم که بخشی از خیالات خود را جوری زندگی کرده که با زندگی واقعیاش عجین شده. رمان آمیختهای از واقعیت و البته بیشتر تخیل است. نویسنده معتقد است با پناه بردن به سبک سوررئال و یا شگفتزدگی از شرایط دشوار محدودیتها و ممنوعیتهای حاکم میگریزد و ناگزیر است از بهکار بردن فرمهای فرارایج به سوی آفرینش شگفتزایی.
در مقایسهی کتاب «ماه غمگین، ماه سرخ» با کتاب «عشقی، سیمای نجیب یک آنارشیست» با دو تصویر متضاد از «غائلهی جمهوریت» و قتل شاعری از مخالفان این «غائله» روبرو میشویم. اما این دو تصویر متضاد برای روبرت صافاریان نویسنده این یادداشت پایهای شده برای طرح یک سوال کلیتر درباره ژانر «رمان تاریخی». در این آثار، بهخصوص آنهایی که شخصیتهای واقعی را دستمایه داستانشان کردهاند، رابطه بین تخیل داستانی و تاریخ به چه صورت است؟ مرز اینها با تاریخ چطور تعیین میشود؟
Thanks for clicking. That felt good.
Close