
عشق در هفت داستان از ادبیات معاصر ایران
با مرور داش آکل، چشمهایش، سووشون، شب یک شب دو، آتش بدون دود، درخت گلابی و شرق بنفشه و نیز تجمیع مضامین مشترک این داستانها با اندکی اغماض، به نظر میرسد تازه در دههی هفتاد است که با نگاهی نسبتاً تازهتر از عشق مواجه میشویم. عشقی که تا حدودی از سیطرهی مبارزه به معنای سیاسیاش بیرون آمده است و صورت جسمانی، فردی و شخصی به خود گرفته است. اما حتی این عشق جدید هم نگاهی خوشبین و کامیاب ندارد…