سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

برچسب: حمیدرضا صدر

مواجهه با بیماری

پنج کتاب در رابطه با مواجهه نویسنده با بیماری

«خبر ندارید که یک تومور کوچک از سال‌ها پیش سرخوشانه در بدن‌تان پرسه زده و همین روزهاست که خدمت‌تان برسد. در روزهای سرخوشی و سربه‌سر گذاشتن با شوخی و خنده گرفتار شده‌ای.» این‌ها را حمیدرضا صدر نوشته. در کتابش «از قیطریه تا اورنج کانتی» که پس از مرگش به چاپ رسید. او تنها کسی نیست که درباره سرطانش کتاب نوشت. راضیه مهدی‌زاده در این یادداشت به گوشه‌هایی از دنیا (ایتالیا، آمریکا، فرانسه و ایران) سرزده‌ تا کتاب‌هایی را که درباره‌ی بیماری و گاه در دوره‌ی بیماری نوشته شده نگاه بیندازد. این کتاب‌ها یا توسط خود نویسنده و درباره مواجهه‌اش با سرطان نوشته شده یا توسط فرزندان نویسندگان، درحالِ تماشای رنجِ آن عزیزترین دیگری.

از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر

چرا حمیدرضا صدر درباره‌ی هوشنگ گلمکانی چیزی ننوشت؟

وقتی خاطره‌نویس «از میان انبوه ماده خامی که زندگی در برابرش نهاده بر آدم‌ها، مکان‌ها و رویدادهای خاصی تاکید می‌کند»، چه می‌کند؟ در واقع آن‌ها را برمی‌گزیند و درباره‌شان می‌نویسد. با باقی آدم‌ها و مکان‌ها و رویدادها و دوره‌های زندگی چه می‌کند؟ بسیاری از آن‌ها را حذف می‌کند. پرسش مهم این است که با چه معیار یا معیارهایی این کار را می‌کند؟ نویسنده یادداشت کتاب «از قیطریه تا اورنج کانتی» را مثل یک نمونه تحقیقی از این حیث مورد بررسی قرار می‌دهد.

از قیطریه تا اورنج کانتی

پاسخ حمیدرضا صدر به «بودن»

حمیدرضا صدر لحظه‌ها را به غنیمت می‌بُرد و آن‌ها را بسط می‌داد و فکر می‌کنم راجع به همه چیز همین‌طور می‌اندیشید. نگرشش به هستی و بودن هم همین‌گونه بود. امروز هستی و فردا نه!… شاید برای همین این‌همه ساده بود و همان‌گونه که در واپسین اثرش اشاره کردیم، می‌نویسد که به خود بی‌اعتناست. راوی دَم بود و با دیگران در خوشی این دم‌های گذرنده سهیم می‌شد. کتاب از قیطریه تا اورنج‌‌کانتی هم مملو از چنین آناتی است.

تو در قاهره خواهی مرد

داستان از نوروز ۱۳۴۴ آغاز می‌شود، همان  لحظه‌ای که محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر مورد سوءقصد قرار می‌گیرد. حالا قرار است ما درباره همین ترس از مردن بخوانیم، ترسی که درست جلوی همه مردم برسرش آوار می‌شود.

حمیدرضا صدر بازیکن

یک طرف بازیکن، یک طرف عاشق سینه‌چاک

پیراهن‌های همیشه مجموعه‌ای است از هفتادویک جستار که در قالب خاطره نوشته شده است؛ خاطراتِ حمیدرضا صدر از بازیکنانِ تأثیرگذار و مهمِ تاریخِ فوتبال؛ خاطراتی که نویسنده در آن‌ها ادعا و بنای تحلیل کردن ندارد. بازیکنانی که در پیراهن‌های همیشه درباره‌شان می‌خوانیم، یا تیم ملی کشورشان را به قله‌ی افتخار رسانده‌اند یا در باشگاهی خارجی آن‌قدر تأثیرگذار بوده‌اند که طرفداران باشگاه او را از خودشان می‌دانستند؛ از ریکاردو زامورا تا فرانتس بکن لائر، از پله تا مارادونا و از کریستیانو رونالدو تا لیونل مسی. خاطراتی به قلم عاشقی سینه‌چاک و با زبانی پرشور و شاعرانه.

 

مواجهه با بیماری

پنج کتاب در رابطه با مواجهه نویسنده با بیماری

«خبر ندارید که یک تومور کوچک از سال‌ها پیش سرخوشانه در بدن‌تان پرسه زده و همین روزهاست که خدمت‌تان برسد. در روزهای سرخوشی و سربه‌سر گذاشتن با شوخی و خنده گرفتار شده‌ای.» این‌ها را حمیدرضا صدر نوشته. در کتابش «از قیطریه تا اورنج کانتی» که پس از مرگش به چاپ رسید. او تنها کسی نیست که درباره سرطانش کتاب نوشت. راضیه مهدی‌زاده در این یادداشت به گوشه‌هایی از دنیا (ایتالیا، آمریکا، فرانسه و ایران) سرزده‌ تا کتاب‌هایی را که درباره‌ی بیماری و گاه در دوره‌ی بیماری نوشته شده نگاه بیندازد. این کتاب‌ها یا توسط خود نویسنده و درباره مواجهه‌اش با سرطان نوشته شده یا توسط فرزندان نویسندگان، درحالِ تماشای رنجِ آن عزیزترین دیگری.

از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر

چرا حمیدرضا صدر درباره‌ی هوشنگ گلمکانی چیزی ننوشت؟

وقتی خاطره‌نویس «از میان انبوه ماده خامی که زندگی در برابرش نهاده بر آدم‌ها، مکان‌ها و رویدادهای خاصی تاکید می‌کند»، چه می‌کند؟ در واقع آن‌ها را برمی‌گزیند و درباره‌شان می‌نویسد. با باقی آدم‌ها و مکان‌ها و رویدادها و دوره‌های زندگی چه می‌کند؟ بسیاری از آن‌ها را حذف می‌کند. پرسش مهم این است که با چه معیار یا معیارهایی این کار را می‌کند؟ نویسنده یادداشت کتاب «از قیطریه تا اورنج کانتی» را مثل یک نمونه تحقیقی از این حیث مورد بررسی قرار می‌دهد.

از قیطریه تا اورنج کانتی

پاسخ حمیدرضا صدر به «بودن»

حمیدرضا صدر لحظه‌ها را به غنیمت می‌بُرد و آن‌ها را بسط می‌داد و فکر می‌کنم راجع به همه چیز همین‌طور می‌اندیشید. نگرشش به هستی و بودن هم همین‌گونه بود. امروز هستی و فردا نه!… شاید برای همین این‌همه ساده بود و همان‌گونه که در واپسین اثرش اشاره کردیم، می‌نویسد که به خود بی‌اعتناست. راوی دَم بود و با دیگران در خوشی این دم‌های گذرنده سهیم می‌شد. کتاب از قیطریه تا اورنج‌‌کانتی هم مملو از چنین آناتی است.

تو در قاهره خواهی مرد

داستان از نوروز ۱۳۴۴ آغاز می‌شود، همان  لحظه‌ای که محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر مورد سوءقصد قرار می‌گیرد. حالا قرار است ما درباره همین ترس از مردن بخوانیم، ترسی که درست جلوی همه مردم برسرش آوار می‌شود.

حمیدرضا صدر بازیکن

یک طرف بازیکن، یک طرف عاشق سینه‌چاک

پیراهن‌های همیشه مجموعه‌ای است از هفتادویک جستار که در قالب خاطره نوشته شده است؛ خاطراتِ حمیدرضا صدر از بازیکنانِ تأثیرگذار و مهمِ تاریخِ فوتبال؛ خاطراتی که نویسنده در آن‌ها ادعا و بنای تحلیل کردن ندارد. بازیکنانی که در پیراهن‌های همیشه درباره‌شان می‌خوانیم، یا تیم ملی کشورشان را به قله‌ی افتخار رسانده‌اند یا در باشگاهی خارجی آن‌قدر تأثیرگذار بوده‌اند که طرفداران باشگاه او را از خودشان می‌دانستند؛ از ریکاردو زامورا تا فرانتس بکن لائر، از پله تا مارادونا و از کریستیانو رونالدو تا لیونل مسی. خاطراتی به قلم عاشقی سینه‌چاک و با زبانی پرشور و شاعرانه.