
دهه هشتاد؛ داستان کوتاه ایرانی (جلد سوم)
دهه هشتاد؛ داستان کوتاه ایرانی (جلد سوم)
دهه هشتاد؛ داستان کوتاه ایرانی (جلد سوم)
احمد محمود در مصاحبههایش از علاقهی خود به سینما گفته و اینکه دوست داشته است فیلمساز بشود اما نشده و به مسیر ادبیات افتاده است. شاید به همین دلیل برخی از نویسندگان و صاحبنظران در داستانهای او و به طور خاص در مشهورترین رمانش همسایهها در پی فنون سینمایی گشتهاند و در تعریف سبک ادبی او از شگردهای «مونتاژ» و «فلش بک» نام بردهاند. اما آیا واقعاً چنین است؟
هشتاد سال داستان فارسی
کتاب چندجلدی «صد سال داستاننویسی ایران» مسلماً اثری ارزشمند و حاصل زحمات طولانیمدت نویسندهی آن حسن میرعابدینی است. اندیشهی نوشتن این کتاب چگونه شکل گرفت؟ نویسنده با چه دیدگاهی به بررسی آثار داستاننویسان ایرانی پرداخته است؟ فرق نگارش تاریخ ادبیات با نقد ادبی چیست؟ این پرسشها را با حسن میرعابدینی در میان گذاشتیم. آنچه در پی میخوانید پاسخ او به پرسشهای «وینش» است.
پویش «صد سال شمسی، ده داستان فارسی» و نظرخواهی دربارهی آثار برتر ادبیات داستانی سدهی چهاردهم شمسی که هم اکنون در جریان است، در اصل هدفش این بود که به بهانهی پایان این سده، نگاهی بکنیم به آنچه بر ادبیات داستانی ما در این صد سال گذشته است و برخی از آثار کمتر شناخته شده یا ناشناختهی این حوزه را به علاقهمندان تازهقدمتر این عرصه معرفی کنیم.
صد سال داستاننویسی ایران بیتردید کاری ارزشمند و سترگ و محصول پژوهشی روشمند و دقیق است. اما نویسنده با چه دیدگاهی به ارزیابی آثار ادبی چندین دهه از ادبیات داستانی فارسی پرداخته است. دیگر اینکه تفاوت نقد ادبی با تاریخ ادبیات چیست و حسن میرعابدینی در این کتاب در کجای این دو رویکرد ایستاده است.
جلد دوم کتاب صدسال ادبیات داستان نویسی ایران دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی را توصیف میکند؛ دههای که هم در آن رمانهای شاخص فارسی آفریده شدند و هم داستان نویسان مدرنیست پا به میدان گذاشتند. بررسی این دو دهه نکات بسیاری در مسیر جریان داستاننویسی ایران را روشن میکند.
دهه هشتاد؛ داستان کوتاه ایرانی (جلد سوم)
احمد محمود در مصاحبههایش از علاقهی خود به سینما گفته و اینکه دوست داشته است فیلمساز بشود اما نشده و به مسیر ادبیات افتاده است. شاید به همین دلیل برخی از نویسندگان و صاحبنظران در داستانهای او و به طور خاص در مشهورترین رمانش همسایهها در پی فنون سینمایی گشتهاند و در تعریف سبک ادبی او از شگردهای «مونتاژ» و «فلش بک» نام بردهاند. اما آیا واقعاً چنین است؟
هشتاد سال داستان فارسی
کتاب چندجلدی «صد سال داستاننویسی ایران» مسلماً اثری ارزشمند و حاصل زحمات طولانیمدت نویسندهی آن حسن میرعابدینی است. اندیشهی نوشتن این کتاب چگونه شکل گرفت؟ نویسنده با چه دیدگاهی به بررسی آثار داستاننویسان ایرانی پرداخته است؟ فرق نگارش تاریخ ادبیات با نقد ادبی چیست؟ این پرسشها را با حسن میرعابدینی در میان گذاشتیم. آنچه در پی میخوانید پاسخ او به پرسشهای «وینش» است.
پویش «صد سال شمسی، ده داستان فارسی» و نظرخواهی دربارهی آثار برتر ادبیات داستانی سدهی چهاردهم شمسی که هم اکنون در جریان است، در اصل هدفش این بود که به بهانهی پایان این سده، نگاهی بکنیم به آنچه بر ادبیات داستانی ما در این صد سال گذشته است و برخی از آثار کمتر شناخته شده یا ناشناختهی این حوزه را به علاقهمندان تازهقدمتر این عرصه معرفی کنیم.
صد سال داستاننویسی ایران بیتردید کاری ارزشمند و سترگ و محصول پژوهشی روشمند و دقیق است. اما نویسنده با چه دیدگاهی به ارزیابی آثار ادبی چندین دهه از ادبیات داستانی فارسی پرداخته است. دیگر اینکه تفاوت نقد ادبی با تاریخ ادبیات چیست و حسن میرعابدینی در این کتاب در کجای این دو رویکرد ایستاده است.
جلد دوم کتاب صدسال ادبیات داستان نویسی ایران دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی را توصیف میکند؛ دههای که هم در آن رمانهای شاخص فارسی آفریده شدند و هم داستان نویسان مدرنیست پا به میدان گذاشتند. بررسی این دو دهه نکات بسیاری در مسیر جریان داستاننویسی ایران را روشن میکند.
Thanks for clicking. That felt good.
Close