سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

برچسب: جنگ

بالکان اکسپرس

بالکان اکسپرس

برای ما اسلاونکا دراکولیچ، نویسنده کتاب بالکان اکسپرس آشناست. این  نویسنده و روزنامه‌نگار زن اهل کرواسی، در نوشته‌هایش تجربیات

جنگ تمام شب دویدم خطوط نقره‌

در جستجوی خطوط نقره‌ای

کتاب تمام شب دویدم روایت از دست دادن‌ها و به دست آوردن‌هاست. خط اصلی داستان نشان دادن مشکلات اساسی مهاجرت جنگ‌زده‌ها چه حین مهاجرت چه بعد از رسیدن به مقصد است. کتاب به خوبی در کنار نشان دادن چهره‌ی زشت جنگ به همدلی برای ساختن دنیای بهتر اشاره می‌کند.

پکس یعنی صلح خانواده

خانواده‌ای بدون هیچ شباهت

روباه ایستادن ماشین را حس کرد و بعد بوی چیزی سبز که تا به حال ندیده بود، بوهای تازه و متفاوت در کنار بوی بدقولی و خیانت آدم‌ها که در این جای جدید یعنی جنگل رهایش کردند و رفتند. از پدر پسرک چنین کاری عجیب نبود اما پسرک چرا رهایش کرده بود؟ آن آبی که از چشم‌هایش راه افتاده و صورتش را خیس کرده بود، نشانه‌ی پشیمانی بود؟ روباه که از چند ماهگی با پسرک بزرگ شده بود، حالا باید تنهایی در این جای بزرگ و ترسناک چه کار می‌کرد؟ روباه البته خبر نداشت که اندوه پسرک از رها کردن او کم از حس روباه نداشت. به زودی اتفاق‌های تازه‌ای قرار بود بیفتد، جنگ در راه بود و خانواده‌هایی که تکه‌پاره می‌شدند و خانواده‌های تازه‌ای که شکل می‌گرفتند، بدون هیچ شباهتی.

کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم اروپای شرقی

جستارهایی از اروپای شرقی

اسلاونکا دراکولیچ روزنامه‌نگار کرواتی‌الاصل در کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم از دریچه یک مساله ساده یعنی شیوه رخت شستن زنان در اروپای شرقی و خانواده و کشورش به مسائل کلی نقب می‌زند. به اینکه کمونیسم در زندگی روزمره مردم اروپای شرقی چه معنایی داشت و چطور هر زنی در شرایط کمبود ارزاق و نیازهای عمومی گلیم خانواده‌اش را از آب بیرون می‌کشید و اینکه چگونه عادت‌های تاریخی به عمق جان نفوذ می‌کنند تا جایی که نویسنده‌ی غرب‌دیده هنوز در خانه‌اش تخت رختشویی‌اش را نگه می‌دارد چون به هیچ کس و هیچ دولتی امیدی نیست. بله کمونیسم رفته اما تاثیرش در زندگی مردم اروپای شرقی باقی است. حتی از رخت شستن مردم می‌توان این را دید.

راز جنگل هزاردستان تاب‌

تاب‌آوری با ادبیات

قصه‌ای که لوسی استرینج در «راز جنگل هزارداستان» برایمان تعریف می‌کند، در چارچوب‌ معمولِ رمان‌های واقع‌گرا اتفاق می‌افتد و او داستانی قدیمی و تاریخی را به شیوه‌ای جذاب روایت می‌کند. جنگ جهانی دوم و اثرهای عمیق آن بر روح و روانِ بازماندگان و تأثیری که بر گسترش و رشد علم روان‌شناسی گذاشت، دغدغه‌ای اصلی اوست تا بگوید صلح صرفاً به معنای عدم وجود جنگ نیست و قضیه پیچیده‌تر از این است.

هرس جنگ

جنگ که تمام شد…

«جنگ که تمام شد…» این جمله را می‌توان ابتدای هر پارگراف هرس گذاشت. نسیم مرعشی از جنگی می‌گوید که تا عمق جان آدم‌های خوزستان نفوذ کرده است. نفوذی آنچنان خردکننده که دیگر بعد از جنگ هیچ به روال معمول خود برنگشت. زندگی که بعد از جنگ زندگی نیست، درست مثل خرمشهر و آبادانی که از رونق افتادند و شب‌های‌شان خالی از ستاره شد. اما این تنها درد نویسنده نیست. این بک‌گراندی است که نویسنده انتخاب کرده است تا درد بزرگتری را به تصویر بکشد.

بالکان اکسپرس

بالکان اکسپرس

برای ما اسلاونکا دراکولیچ، نویسنده کتاب بالکان اکسپرس آشناست. این  نویسنده و روزنامه‌نگار زن اهل کرواسی، در نوشته‌هایش تجربیات

جنگ تمام شب دویدم خطوط نقره‌

در جستجوی خطوط نقره‌ای

کتاب تمام شب دویدم روایت از دست دادن‌ها و به دست آوردن‌هاست. خط اصلی داستان نشان دادن مشکلات اساسی مهاجرت جنگ‌زده‌ها چه حین مهاجرت چه بعد از رسیدن به مقصد است. کتاب به خوبی در کنار نشان دادن چهره‌ی زشت جنگ به همدلی برای ساختن دنیای بهتر اشاره می‌کند.

پکس یعنی صلح خانواده

خانواده‌ای بدون هیچ شباهت

روباه ایستادن ماشین را حس کرد و بعد بوی چیزی سبز که تا به حال ندیده بود، بوهای تازه و متفاوت در کنار بوی بدقولی و خیانت آدم‌ها که در این جای جدید یعنی جنگل رهایش کردند و رفتند. از پدر پسرک چنین کاری عجیب نبود اما پسرک چرا رهایش کرده بود؟ آن آبی که از چشم‌هایش راه افتاده و صورتش را خیس کرده بود، نشانه‌ی پشیمانی بود؟ روباه که از چند ماهگی با پسرک بزرگ شده بود، حالا باید تنهایی در این جای بزرگ و ترسناک چه کار می‌کرد؟ روباه البته خبر نداشت که اندوه پسرک از رها کردن او کم از حس روباه نداشت. به زودی اتفاق‌های تازه‌ای قرار بود بیفتد، جنگ در راه بود و خانواده‌هایی که تکه‌پاره می‌شدند و خانواده‌های تازه‌ای که شکل می‌گرفتند، بدون هیچ شباهتی.

کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم اروپای شرقی

جستارهایی از اروپای شرقی

اسلاونکا دراکولیچ روزنامه‌نگار کرواتی‌الاصل در کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم از دریچه یک مساله ساده یعنی شیوه رخت شستن زنان در اروپای شرقی و خانواده و کشورش به مسائل کلی نقب می‌زند. به اینکه کمونیسم در زندگی روزمره مردم اروپای شرقی چه معنایی داشت و چطور هر زنی در شرایط کمبود ارزاق و نیازهای عمومی گلیم خانواده‌اش را از آب بیرون می‌کشید و اینکه چگونه عادت‌های تاریخی به عمق جان نفوذ می‌کنند تا جایی که نویسنده‌ی غرب‌دیده هنوز در خانه‌اش تخت رختشویی‌اش را نگه می‌دارد چون به هیچ کس و هیچ دولتی امیدی نیست. بله کمونیسم رفته اما تاثیرش در زندگی مردم اروپای شرقی باقی است. حتی از رخت شستن مردم می‌توان این را دید.

راز جنگل هزاردستان تاب‌

تاب‌آوری با ادبیات

قصه‌ای که لوسی استرینج در «راز جنگل هزارداستان» برایمان تعریف می‌کند، در چارچوب‌ معمولِ رمان‌های واقع‌گرا اتفاق می‌افتد و او داستانی قدیمی و تاریخی را به شیوه‌ای جذاب روایت می‌کند. جنگ جهانی دوم و اثرهای عمیق آن بر روح و روانِ بازماندگان و تأثیری که بر گسترش و رشد علم روان‌شناسی گذاشت، دغدغه‌ای اصلی اوست تا بگوید صلح صرفاً به معنای عدم وجود جنگ نیست و قضیه پیچیده‌تر از این است.

هرس جنگ

جنگ که تمام شد…

«جنگ که تمام شد…» این جمله را می‌توان ابتدای هر پارگراف هرس گذاشت. نسیم مرعشی از جنگی می‌گوید که تا عمق جان آدم‌های خوزستان نفوذ کرده است. نفوذی آنچنان خردکننده که دیگر بعد از جنگ هیچ به روال معمول خود برنگشت. زندگی که بعد از جنگ زندگی نیست، درست مثل خرمشهر و آبادانی که از رونق افتادند و شب‌های‌شان خالی از ستاره شد. اما این تنها درد نویسنده نیست. این بک‌گراندی است که نویسنده انتخاب کرده است تا درد بزرگتری را به تصویر بکشد.