
#بدون_فیلتر؛ اینستاگرام چگونه اینستاگرام شد
#بدون_فیلتر؛ اینستاگرام چگونه اینستاگرام شد
#بدون_فیلتر؛ اینستاگرام چگونه اینستاگرام شد
پیشرفتهای تکنولوژی دیگر آنچنان که باید و شاید، انسانها را شگفتزده نمیکند. به عنوان نمونه، اگر بخواهیم با شما از جهانی موازی سخن بگوییم که مردم در آن حضور دارند، کار میکنند، درس میخوانند، و زندگی و حتی خرید میکنند، احتمالاً متعجب نخواهید شد. همهی ما تا حدی این موضوعات را تجربه کردهایم. اما متاورس، اسمی تازه است که میتواند تمامی مناسبات فعلی حاکم بر جهان اینترنت را تغییر دهد. در این مقاله، از مفهوم متاورس سخن خواهیم گفت و کتابهایی را معرفی خواهیم کرد که در مسیر شناخت این فراجهان نوظهور به شما کمک میکنند.
حرف اصلی کتاب همه دروغ میگویند این است که مردم معمولاً در مورد احساسات و افکارشان دروغ میگویند، ولی پیمایش دادههای دیجیتالی میتواند آنها را لو بدهد. آنچه مردم در نظرسنجیها و پرسشنامهها پاسخ میدهند همیشه همان چیزی نیست که واقعاً در موردش فکر میکنند یا عمل میکنند، زیرا آنها همواره به خاطر ترس از قضاوت شدن ترجیح میدهند واقعیت را پنهان کنند. حالا مساله این است که چطور میشود از طریق دادههای اینترنتی و دیگر منابع آنلاین به عمق باورها و علایق مردم دست یافت؟ نویسنده کتاب همه دروغ میگویند به ردیابی عمق روان بشر در جستوجوگرهای گوگل و انواع دادههای کامپیوتری باور دارد.
بلکبری هملت
در حال حاضر در عصری زندگی میکنیم که همه چیز، از روابط انسانی گرفته تا کسبوکارها، تحت سیطرهی دنیای صفرویک درآمدهست. اما نگرانیای که بیش از همه وجود دارد؛ مرگ کتابخوانی به خاطر ظهور اینترنت، خصوصا در بین نسل جوان است. فرانک فوردی اما در کتاب خود سعی کرده با بررسی سیر تاریخی «خواندن» به جواب این پرسش برسد که آیا مقصر اصلی واقعا اینترنت و شبکههای اجتماعیست؟
عادات خواندن ما با ظهور وسایل الکترونیکی تغییر کرده، همواره لیستهایی وجود دارند که به ما میگویند چه کتابهایی را باید بخوانیم اما به عقیدهی آلن جیکوب، استاد ادبیات انگلیسی و نویسندهی کتاب، اولین قدم برای خواننده شدن این است که لیستها و باید و نبایدها را به کلی دور ریخت و بر اساس هوس کتاب خواند. او به دانشجویانش همیشه توصیه میکند: «هر چه هوس میکنی بخوان.»
در همه دروغ می گویند، استیونز بسیار صمیمی و بیتکلف شروع به گفتن داستانهای جذابی از قدرت کلانداده در امور مختلف میکند. شیوهی روایتش به گونهایست که انگار با او به کافیشاپ رفتهایم و او هم با هیجان زیادی، در خلال خوردن کیک و چایی برایمان در مورد اینکه با کلانداده چه کارهایی شده و چه کارهایی میتوان در آینده کرد؛ صحبت میکند. همانقدر روان مثل یک مکالمه دوستانه و خب البته همانقدر شامل پراکندهگویی و از این شاخه به آن شاخه پریدن و حتی تکراری گفتن. اما نه آنقدر که سررشته صحبت از دستش در رود.
آیا فضای مجازی کیفیت زندگی و سلامت و بهداشت روانی انسان را ارتقا داده است؟ پاسخ به این سوال مشکل است. امکانات مجازی و دسترسیهای آنلاین گرچه فرصتهای جدیدی را در حوزههای مختلف ایجاد کردهاند اما وابستگی مفرط و روزافزون به آنها گاهی احساسی از فلجشدگی به ما میبخشد؛ نوعی از ناتوانی که کارکردی مانند اعتیاد به موادمخدر دارد. «آدام آلتر» استاد روانشناسی و بازاریابی دانشگاه نیویورک در کتاب خود سازوکار این نوع اعتیاد رفتاری را شرح میدهد.
#بدون_فیلتر؛ اینستاگرام چگونه اینستاگرام شد
پیشرفتهای تکنولوژی دیگر آنچنان که باید و شاید، انسانها را شگفتزده نمیکند. به عنوان نمونه، اگر بخواهیم با شما از جهانی موازی سخن بگوییم که مردم در آن حضور دارند، کار میکنند، درس میخوانند، و زندگی و حتی خرید میکنند، احتمالاً متعجب نخواهید شد. همهی ما تا حدی این موضوعات را تجربه کردهایم. اما متاورس، اسمی تازه است که میتواند تمامی مناسبات فعلی حاکم بر جهان اینترنت را تغییر دهد. در این مقاله، از مفهوم متاورس سخن خواهیم گفت و کتابهایی را معرفی خواهیم کرد که در مسیر شناخت این فراجهان نوظهور به شما کمک میکنند.
حرف اصلی کتاب همه دروغ میگویند این است که مردم معمولاً در مورد احساسات و افکارشان دروغ میگویند، ولی پیمایش دادههای دیجیتالی میتواند آنها را لو بدهد. آنچه مردم در نظرسنجیها و پرسشنامهها پاسخ میدهند همیشه همان چیزی نیست که واقعاً در موردش فکر میکنند یا عمل میکنند، زیرا آنها همواره به خاطر ترس از قضاوت شدن ترجیح میدهند واقعیت را پنهان کنند. حالا مساله این است که چطور میشود از طریق دادههای اینترنتی و دیگر منابع آنلاین به عمق باورها و علایق مردم دست یافت؟ نویسنده کتاب همه دروغ میگویند به ردیابی عمق روان بشر در جستوجوگرهای گوگل و انواع دادههای کامپیوتری باور دارد.
بلکبری هملت
در حال حاضر در عصری زندگی میکنیم که همه چیز، از روابط انسانی گرفته تا کسبوکارها، تحت سیطرهی دنیای صفرویک درآمدهست. اما نگرانیای که بیش از همه وجود دارد؛ مرگ کتابخوانی به خاطر ظهور اینترنت، خصوصا در بین نسل جوان است. فرانک فوردی اما در کتاب خود سعی کرده با بررسی سیر تاریخی «خواندن» به جواب این پرسش برسد که آیا مقصر اصلی واقعا اینترنت و شبکههای اجتماعیست؟
عادات خواندن ما با ظهور وسایل الکترونیکی تغییر کرده، همواره لیستهایی وجود دارند که به ما میگویند چه کتابهایی را باید بخوانیم اما به عقیدهی آلن جیکوب، استاد ادبیات انگلیسی و نویسندهی کتاب، اولین قدم برای خواننده شدن این است که لیستها و باید و نبایدها را به کلی دور ریخت و بر اساس هوس کتاب خواند. او به دانشجویانش همیشه توصیه میکند: «هر چه هوس میکنی بخوان.»
در همه دروغ می گویند، استیونز بسیار صمیمی و بیتکلف شروع به گفتن داستانهای جذابی از قدرت کلانداده در امور مختلف میکند. شیوهی روایتش به گونهایست که انگار با او به کافیشاپ رفتهایم و او هم با هیجان زیادی، در خلال خوردن کیک و چایی برایمان در مورد اینکه با کلانداده چه کارهایی شده و چه کارهایی میتوان در آینده کرد؛ صحبت میکند. همانقدر روان مثل یک مکالمه دوستانه و خب البته همانقدر شامل پراکندهگویی و از این شاخه به آن شاخه پریدن و حتی تکراری گفتن. اما نه آنقدر که سررشته صحبت از دستش در رود.
آیا فضای مجازی کیفیت زندگی و سلامت و بهداشت روانی انسان را ارتقا داده است؟ پاسخ به این سوال مشکل است. امکانات مجازی و دسترسیهای آنلاین گرچه فرصتهای جدیدی را در حوزههای مختلف ایجاد کردهاند اما وابستگی مفرط و روزافزون به آنها گاهی احساسی از فلجشدگی به ما میبخشد؛ نوعی از ناتوانی که کارکردی مانند اعتیاد به موادمخدر دارد. «آدام آلتر» استاد روانشناسی و بازاریابی دانشگاه نیویورک در کتاب خود سازوکار این نوع اعتیاد رفتاری را شرح میدهد.
Thanks for clicking. That felt good.
Close