بیآتشی
مردی که در ابتدای داستان گویا برای چک کردن یک ضربه به سرش به ملاقات پزشک آمده است ناگهان وارد فضایی وهم انگیز میشود. او در گذر از ساختمانی با افرادی عجیب برخورد میکند و به نظر میرسد که کم کم دچار نوعی فراموشی میشود. او بعدتر در میان شهری است که همه آشناست و هم غریبه.