


جامعه نگاری عهد قاجار
جامعه نگاری عهد قاجار کتاب مفرحی است. از آن دست کتابها که میشود از اول تا به آخر خواند – یا به سیاق تفال از هرکجایش شروع به خواندن کرد. «مُرقع» ی است از این نقل قول و آن سند و منِ خوانندهی عامِ عوام را خوش می آید اما کاش کتاب کدیور مقدمه نمیداشت یا مقدمهی فروتنانهتری میداشت. وقتی نویسنده خود آگاه است که کتابش گوشههایی از حیات سیاسی و اجتماعی تاریخ قاجار را بهگونهای بینظمونسق و ناروشمند کنار هم قرار داده است، چرا اسم کتاب را گذاشته است جامعهنگاری؟

یادداشت برای رمان پیرانزی
آلگرداس گریماس، نشانهشناس و پژوهشگر فرانسوی در تکمیل و پیشبرد آرای محققان پیشینِ روایتشناسی، به خصوص ولادیمیر پراپ، برای مرحله گذار قهرمان به سمت انجام عمل قهرمانانه از مراحل میانی قصه، حد فاصلی برای جهان واقعی و جهان فراواقعی درنظر میگیرد و انجام عمل قهرمانانه توسط قهرمان را در فضای فراواقعی متصور میشود و نظریه خود را بر ساختار داستانهای شفاهی پایبند میکند؛ درگاه خانه یا هزار توی داستان پیرانزی با تالارهای متعدد و اقیانوسی زیر آن و دهلیزها و مجسمهها، حکم این مرز میان جهان واقعی و جهان فراواقعی را دارد.


مسافر مونیخ تهران
مسافر مونیخ-تهران، نوشتهای درباره کتابی است شامل خاطرههای دو سفر مهدی حجوانی به آلمان در دهه 80 شمسی. نوشتهها ترکیبی از سفرنامه و قصهی برداشتهایش از مکان و تجربههای اوست. هر دو سفر به دلیل فرصت مطالعاتی پیشآمده برای نویسنده کتاب روی میدهد؛ او وارد بزرگترین کتابخانه بین الملی ویژهی کودک و نوجوان جهان در شهر مونیخ میشود.

شرقی، رنج مشترک؛ یادداشتی بر آخرین انار دنیا
همیشه چیزی مشترک بین نویسندگان شرقی، کسانی که در هیاهوی گریزناپذیر خاورمیانه زیستهاند، وجود دارد. چیزی دعوتکننده که ما را به همدلی و التیام زخمهای مشترک فرا میخواند. آخرین انار دنیا، نوشتهی نویسندهی کرد بختیار علی نیز از این قاعده مستثنا نیست. بهویژه وقتی در لابهلای سطرهای کتابش با مفاهیمی چون بیسرزمینی، زشتی جنگ و عشق روبهرو میشویم.

دورترک بهتر از اینها نیست
بیابان تاتارها از آن دست رمانهای در جستجوی معنای اگزیستانسیالیستی است که قهرمانانش همواره در مسیری بین ارادهی آزاد و پوچگرایی سرگردانند و دائما در تصورات امیدوارانه و ناامیدانهی خود تاب میخورند. بنابراین اگر به دنبال کتابی سرزنده هستید که شما را حسابی بربیانگیزد، به نظرم اصلا سراغ بیابان تاتارها نروید چون اساسا قرار نیست که ما از تماشای صحرای بیآب و علف تاتارها و زندگی در دژ باستیانی با آن دیوارهای دلگیر زردرنگ لذت ببریم. به عبارتی دیگر، این داستان کسالتبار است چون دینو بوتزاتی میخواهد چنین باشد.

و من به تبعید رفتم…
دورفمن در شکستن طلسم وحشت با روایتی چندلایه، روند محاکمه قضایی ژنرال پینوشه در لندن را از لحظه اعلام خبر دستگیری غیرمنتظرهاش در سال ۱۹۹۸ پیگیری میکند. این پیگیری در نهایت فراتر از یک گزارش ژورنالیستی میرود.


چرا گاوخونی رمان مهمی است؟
چه چیز در این صد صفحه رمان که هیچ کجایش لحن پر سوز و گداز ندارد اینقدر غمآور و گریهآور است؟ فکر میکنم اگر کسی بتواند جواب این سوال را بدهد راز ماندگاری گاوخونی را هم پیدا کرده است. گاوخونی به دلایل شخصی برای من رمان مهمی است و چند نفر دیگر را هم میشناسم که به دلایل شخصی گاوخونی را دوست دارند. گاوخونی «هامونِ» رمانِ فارسی است (و کاش میشد گفت هامون، گاوخونیِ فیلمِ فارسی است)؛ اگر نقصی هم داشته باشد به بزرگیاش میبخشی.