


سایه به روایت تصویر
زندگی سایه را در 13 عکس روایت کردهایم. شاعری با یک زندگی پر فراز و نشیب. در طول آن با بزرگانی چون شهریار و مرتضی کیوان و کسرایی و شاملو و مشیری نشست و برخاست داشت، هوادار یک حزب سیاسی عمده شد، تاثیر بزرگی در موسیقی کشور از طریق سرپرستی برنامه گلها گذاشت، زندان افتاد، مهاجرت کرد.. و در طول تمام این زندگی، زندگی واقعی او شعر گفتن بود.

ياد سايه، كار شمن
شاعر همواره نسبتی با شمن دارد. شمنها حكيم، طبيب و جادوگر بودند كه ميان مردمان قبيله خويش و عالم غيب وساطت میكردند. شمن از ديگرسو خبر میداد و تاريكی ذهن عشيره را به روشنايی تبديل میكرد. شاعر نيز با وام گرفتن واژگان از ناكجايی مرموز توجه انسان را به چيزی جلب میكند كه دغدغه ابدی اوست: مرگ و نسبتش با زندگی. هر شعری، اگر كه واقعاً شعر باشد، در شاعرانگی كلماتش سرانجام به سراغ مرگ میرود تا آن را برای انسان تحملپذير سازد و در اين مسير عشق قویترين سلاح او است. پس شعر در نهايت مواجهه عشق است با مرگ. اهالی فقدان اما مرگ را پيش از وقوعش چشيدهاند و بلا در ميان بیخبری ديگران بر آنان نازل شده است.

فریاد در کویر
آزاد ماتیان معتقد است: «به قول حضرت سلیمان حکیم در عهد عتیق، شعر سرودن به زبان ملی در دیاسپورا به فریاد کشیدن در کویر میماند.» ماتیان که شاعری از اقلیت ارامنه ایران است در تمام دفاتری که با محوریتهای موضوعی منتشر کرده، بخشی از موقعیت خودش را در جهان به نمایش میگذارد. موقعیتش به عنوان یک شاعر، موقعیتش به عنوان یک عاشق، یک تبعیدی، یک شاخهی تنها در میان باد.

شاگرد بیقرار ادبیات
این یادداشتی است در سوگ رضا براهنی. براهنی به تنهایی یک مکتب ادبی است، یک جریان روشنفکری که گاهوبیگاه به حاشیه میرود اما خاموش نمیشود و از حرکت نمیایستد. فکر میکنم براهنی بیش از همه چیز دنبال کشف بوده است. دنبال کشف قلههای دور و بلند ادبیات. دنبال کشف بوده تا آماده شود برای فتح. آماده شود برای خودنمایی و خودش را با مشقت برساند به آن بالا. پرچمش را بر ستیغ قله بکوبد، به این زیریها دست تکان دهد و متکبرانه سُر بخورد پایین.

و مرگ آیینهای شد
یادداشتی برای مرگ شاعر جوان فراز بهزادی. فراز بهزادی متولد سال 1360در استان بوشهر که شاعر، مدرس و منتقد ادبی بود و در بیستم اسفند 1400 بر اثر ایست قلبی درگذشت. اگر چه بهزادی به لحاظ کمی تنها دو مجموعه شعر «بگو در ماه خاکم کنند» و «عصر گرد و خاکسپاری من» را به ترتیب در سالهای 1381 و 1396 منتشر کرد با این وجود میتوان در تاریخ ادبیات جایگاهی اگر چه به قدر نام نصیبش کرد. در حالی که بسیاری دیگر با وجود تعدد آثار چیزی به شعر اضافه نکردهاند. بازی با کلمات، نزدیک کردن شعر به دغدغههای انسان امروز، استفاده از مفاهیم فلسفی و واژگان امروزی از ویژگیهای مهم شعر اوست.



این قطار هیچ وقت به من نمیرسد
مارین سورسکو شاعر، نمایشنامهنویس و نقاش فقید رومانیایی یکی از آن دست هنرمندانی است که شعرش نمایندهی فراز و نشیبهای زندگی مردم سرزمینش است. او از اندوهی حرف میزند که منحصر به خودش نیست. بلکه حاصل زیستن در رومانی است. حاصل شرایط پس از جنگ و تاریکی کشورهای شرق اروپا. سورسکو ساده و بی پیرایه حرف میزند. اما سادگیاش هدفمند است. سهل و ممتنعی است که به مدد تمثیل و کنایه و آیرونی قوت یافته و زبان او را منحصر به فرد کرده است.
