یک روز مناسب برای شنای قورباغه مجموعه ۹ داستان کوتاه، نوشتهی رضا زنگیآبادی است.
داستانهای این کتاب از هم مجزا هستند و از نظر موضوع و شيوه روايت متفاوت هستند، اما در همهی آنها موضوع تنهایی و خشونت جاری در زندگی روزمره، به چشم میخورد. بيشتر داستانهای این مجموعه، پايان ترسناکی دارند: مرگ، قتل يا خودکشی پایان زندگی شخصیتهای داستان است.
عنوان داستانهای این مجموعه عبارتند از:
- مليحه چتر نداشت
- ریاها دورند
- خواب خوش اسبها
- پیچهای خطرناک
- میومیوهای غمانگیز پیشی برای نوشین
- يک روز مناسب برای شنای قورباغه
- رشد حيرت انگيز گلها در هوای آزاد
- مرگ موقت مادربزرگ
در داستانهای زنگیآبادی، مکانها هویت دارند. او از امامزاده صالح و پارک وی گفته و به مکانهای خاص اشاره کرده است. در داستان «يک روز مناسب برای شنای قورباغه»، که عنوان کتاب نيز از آن گرفته شده، خانوادهای اصیل و ثروتمند به صورتی غیرمنتظره درگیر دردسری عجیب میشود. پدر خانواده به آلزایمر مبتلا میشود و به طرزی بیمارگونه میخواهد به گدایی در مراکز عمومی و پر رفت و آمد شهر بپردازد و این مساله موقعيت، اعتبار و به مرور زمان، تعادل روانی خانواده را به هم میریزد. بیماری پدر، همزمان با پیدا شدن خواستگار برای دختر عزیزکردهاش آغاز میشود و وضعیت خانواده را آشفته میکند.
نشر پیدایش این مجموعه داستان را برای رده سنی بزرگسال منتشر کرده است. بعضی داستانهای این مجموعه، پیش از این در نشریات منتشر شده بود.
گزیدهای از کتاب یک روز مناسب برای شنای قورباغه
طعم تلخی توی دهانم حس میکنم… مرد ساعت چهار صبح اين پاکت را به دستم داده و رفته بود. توی ايستگاه اتوبوس آنقدر زيتونها را شمردم تا آفتاب درآمد. دانهای توی دهانم میاندازم و آن را دور دهانم میچرخانم. نمیخواهم له شود؛ از مزه آن بدم می آيد. من درخت زيتون نديدهام اما حالا فکرم مثل باد لابه لای درختان زيتون میچرخد… دانه زيتون را تف میکنم انگار همه فکر و خيالهای توی کله ام را تف کرده باشم.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.