ماهپیشونی از مجموعه قصهای نو از افسانه برای کودکان منتشر شده است. هر کدام از داستانهای قصهای نو از افسانه، نگاهی تازه و دوباره به قصههایی دارد که آنها را بسیار شنیدهاید؛ اما این بار محمدرضا یوسفی، نویسنده کهنهکار و شناختهشده ادبیات کودک و نوجوان، این قصهها را با ماجراهایی تازه و شگفتانگیز برای گروه سنی ب و ج بازآفرینی کرده است. این مجموعه فرصت مناسبی را برای کودکان و نوجوانان فراهم کرده است تا با داستانها و افسانههای شیرین فارسی بیشتر آشنا بشوند.
محمدرضا یوسفی نویسنده و نظریهپرداز حوزه ادبیات کودک و نوجوان است که تاکنون بیش از دویست اثر داستانی برای کودکان و نوجوانان منتشر کرده. او در سال ۲۰۰۰ نامزد جایزهی هانس کریستین آندرسن، جایزه جهانی ادبیات کودک شده و همچنین لوح افتخار IBBY را دریافت کرده است.
قصهی ماه پیشونی با بیانی شیوا و روان روایت میشود و تصویرگریهای ساده و جذاب «سارا خرامان» نیز در صفحات مختلفی از کتاب، خواندن آن را برای کودکان لذتبخش میکند.
گزیدهای از کتاب ماهپیشونی
از آن شب، ماه از آسمان قهر کرد و دیگر کسی آن را ندید. همه جا تاریک شد و حتی رودها راه خود را در سیاهی گم کردند. پرنده ای که شب ها آواز می خواند در دل تاریکی به خواب رفت و کسی آواز او را نشنید. مسافرها راه را گم کردند و دیگر صدای زنگوله کاروان ها به گوش نیامد. پلنگ دره که شب ها به قله بلندترین کوه می رفت و به سوی ماه می پرید و با آن بازی می کرد از ته دره بالا نیامد. گل شب بو که کوچه های شهر با آن رنگ فصل بهار را به خود می گرفت خشک شد.
پیرزنان و پیرمردان با فانوس هایی که در دست داشتند به سوی باغ ها و کشتزارها و زمین های پر از بوته های خار رفتند و به هر چاهی رسیدند فانوسی را بالای آن گرفتند. ماه را صدا زدند و به تاریکی چاه چشم دوختند. شهر و اطراف آن پر از چاه هایی بود که آب را از دامنه کوهستان به روستا ها و شهر می رساند. اگر ماه در یکی از چاه ها بود، آن چاه مقدس می شد و هر که می رفت و آرزویش را در آن می گفت به آرزویش می رسید و خوشبخت می شد.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.