تلاش بیفرجام اولین جلد از مجموعه ظهور فرانکنشتاین نوشته کنت آپل است. مجموعه دوجلدی ظهور فرانکنشتاین با ترجمه محمدرضا ملکی برای گروه سنی جوان منتشر شده است.
ظهور فرانکنشتاین پیش درآمدی بر داستان معروف فرانکنشتاین محسوب میشود. در این مجموعه، ویکتور فرانکنشتاین سفری تاریک را شروع میکند که زندگیش را تا ابد تغییر میدهد. سختیهایی غیرقابل باور، کیمیاگریهای خطرناک و یک مثلث عشقی تلخ و شیرین در انتظار او و پویش او برای نجات برادرش است.
ویکتور و کونارد برادران دوقلوی فرانکنشتاین هستند. این دو برادر دوقلو که شباهت بسیار زیادی به یکدیگر دارند زندگی خوبی دارند و دست به ماجراجوییهای فراوانی میزنند… تا یک روز ماجراجوییهایشان ناگهان رویی واقعی به خود میگیرد.
آنها کتابخانهی تاریک را پیدا میکنند و درون آن کتابهای ممنوعهی کیمیاگری و دستورالعملهای باستانیای مییابند. پدرشان هنگامی که با خبر میشود، آنها را از ورود دوباره به آن اتاق منع میکند اما وقتی که کنارد به شدت مریض میشود، ویکتور مخفیانه به کتابخانه تاریک باز میگردد و دستورالعمل اکسیر زندگی را پیدا میکند. ویکتور به همراه دختر عمویش الیزابت و دوست صمیمیش هنری سریعا دست به کار میشوند تا مردی را که زمانی به کیمیاگری شناخته شده بود را پیدا کنند تا در ساخت اکسیر به آنها یاری برساند.
این سه دوست که برای نجات دادن کونارد مصمم هستند از بلندترین درختها بالا میروند، به عمق عمیقترین دریاچهها میروند و دست به فداکاریهای غیرقابل تصوری میزنند. علاوه بر تمام این موارد، تهدیدی پنهان نظم جهان را در خطر قرار داده…
گزیدهای از کتاب تلاش بیفرجام
در حالی که شمشیرم را بلند میکردم، نفسزنان گفتم: «گارد بگیر!»
من و کانراد اپاخر مسابقه بودیم و امتیازهایمان برابر بود. کسی که امتیاز بعدی را میگرفت برنده میشد. در اسلحهخانهی قلعه، سینیور رایندالدی استاد شمشیربازیمان ما را نظارت میکرد، همینطور هنری و الیزابت که لباسهای مخصوص پوشیده و در کنار ایستاده بودند تا نوبت مسابقهی خودشان برسد.
من حمله را آغاز کردم و با یک یورش بد جلو رفتم که البته کانراد خیلی راحت آن را دفع کرد. حسابی خسته بودم و حرکاتم داشت بیرمق میشد.
کانراد گفت: «تو میتوانی بهتر از اینها بازی کنی برادر کوچولو.»
نمیتوانستم صورتش را از پشت ماسک ببینم، ولی مطمئن بودم مثل صورت من خیس عرق نیست.
از همان اولین باری که کانراد شمشیر به دست گرفت، گویی برای این کار زاده شده بود. ولی من اینطور نبودم.
محمدرضا ملکی –
در صفحات اولیه که گذاشته اید، صفحه 12 مربوط به کتاب نیت پلید است و اشتباها اینجا گذاشته شده.
پیدایش –
ممنون از دقت و اطلاعرسانی شما. حتما اصلاح میشود.