باغ مخفی داستان معروفی اثر فرنسس هاجسن برنت، نویسندهی انگلیسی است که تاکنون اقتباسهای زیادی از این کتاب ساخته شده است.
در را باز کنید و همراه مری وارد باغ شوید… مری لنکس، پس از آنکه پدر و مادرش را از دست میدهد، با کشتی به خلنگزارهای یورکشایر میآید. او در عمارت دلگیر عمویش زندگی میکند و حسابی تنهاست. اما یک روز در زمینهای عمارت، باغ مخفی را کشف میکند؛ اما عمویش اجازه نمیدهد کسی وارد باغ شود. مری توی باغچهای کلیدی قدیمی را پیدا میکند، و بهطور جادویی راه در باغ مخفی را مییابد. آرام کلید را میچرخاند و وارد جهانی میشود که پیش از آن تصورش را هم نمیکرد…
نشر پیدایش باغ مخفی را با ترجمه آرزو احمی برای مخاطب نوجوان، از مجموعهی کلاسیکهای خواندنی منتشر کرده است. منظور از کلاسیک، آثار روایی، اعم از رمان، مجموعهی داستان از هر ژانر، یا حتی شاید زندگینامه و سفرنامه است که بر ادبیات، اندیشه یا جامعهی زمان خود یا پس از آن تاثیری لایق توجه گذاشتهاند، یا به رغم گذر اعصار، همچنان وجهه سرگرمکنندهی خود را برای مخاطب جوان قرن ۲۱ حفظ کردهاند.
گزیدهای از کتاب باغ مخفی
در این سفر طولانی همسر یکی از افسرها مراقب مری بود. او بچههایش را به انگلستان میبرد تا آنها را به مدرسهی شبانهروزی بسپارد. حواس زن بیشتر به پسر و دختر خودش بود و وقتی به لندن رسید با کمال میل بچه را به زنی که آقای آرچیبالد کرَوِن فرستاده بود سپرد. آن زن، مدیرهی عمارت میسلت ویت و نامش خانم مِدلاک بود. زنی خوشبنیه با گونههای سرخ و چشمهای سیاه درخشان. لباس بنفش تند و شنل ساتن سیاهی با حاشیهی توری سیاه به تن و کلاه سیاهی با گلهای مخمل بنفش به سر داشت که هر وقت سرش را تکان میداد گلهایش تکان میخوردند. مری اصلاً از او خوشش نیامد، اما از آنجا که به ندرت از کسی خوشش میآمد، به نظرش چیز مهمی نبود. گذشته از آن کاملاً معلوم بود که خانم مِدلاک هم نظر خوشی نسبت به او ندارد.
نظر خوانندگان
هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.