اینهارا به هیچ کس نگفته بودم

من، سایه، همه چیز را فروختم.

یک آگهی دادم و پلک زدم و همه چیز صاحب جدید پیدا کرد…

64000 تومان 57600 تومان

28 عدد در انبار

شناسه محصول: 440800 دسته: برچسب:

اینها را به هیچ‌کس نگفته بودم، اثر فرزانه سکوتی از مجموعه رمان بزرگسال پیدایش، منتشر شده است. مخاطبان پیدایش،‌ سکوتی را با کتاب «دیدار با افلاطون در کافه ویونا» می‌شناسند.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم

در را باز می کنم. همه‌جای خانه سفید است. نور ظهر که از پنجره‌های بی‌پرده تو آمده چشمم را می‌زند.
می‌ایستم تا به نور عادت کنم. خانه خالی است. من، سایه، همه چیز را فروختم. یک آگهی دادم و پلک زدم و همه چیز صاحب جدید پیدا کرد. منتظرم. بنگاهی رفته سفر و ساکنان تازه این خانه تا یک ساعت دیگر می‌آیند کلید را تحویل بگیرند. دیروز باید می‌آمدند اما زنگ زدند که شلوغ است و ترافیک و ماشین پنچر شده و… امروز می‌آیند. عجله‌ای نیست. تنهایی و سکوت این خانه را لازم دارم.
از توی هود صدای پای پرنده می‌آید.اولین بار که این صدا را شنیدم فکرد کردم خانه موش دارد. بعد فهمیدم پرنده توی سوراخ هواکش هود لانه ساخته. هود را روشن نمی‌کردم تا پرنده و جوجه‌هایش نترسند. به خودم می‌گفتم کمی بوی پیاز سرخ کرده توی خانه بپیچد که بد نیست.یعنی اینجا آدم‌ها زندگی می‌کنند. نفس می‌کشند…

گروه سنی :

بزرگسال

قطع :

پالتویی

نوع جلد :

شومیز

سال چاپ :

1400

تعداد صفحه :

160

شابک :

9786222440800

نویسنده

فرزانه سکوتی

ناشر

انتشارات پیدایش

از مجموعه‌‌ی

رمان بزرگسال

نظر خوانندگان

هنوز هیچ نظری درباره این کتاب ثبت نشده است.

اولین خواننده‌ای باشید که در رابطه با این اثر نظر می‌دهید “اینهارا به هیچ کس نگفته بودم”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادهای شگفت انگیز