کافه های روشنفکری
نویسنده: احمد راسخی لنگرودی
ناشر: مروارید
نوبت چاپ: ۳
سال چاپ: ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۱۹۷
شابک: ۹۷۸۶۲۲۳۲۴۱۲۸۴
لیست مقالاتی که از این کتاب استفاده کرده اند
کافه های روشنفکری
روشنفکران ایرانی از آغاز کافهها را به عنوان پاتوق فرهنگی خود انتخاب کردند. تاریخچه این موضوع در کتاب کافه های روشنفکری بررسی شده است.
نویسنده مقدمه کتاب را با بیان نخستین خاطره خود از مواجه با این پاتوقها آغاز میکند، خاطرهای از حضور در کافه نادری در اواخر دهه چهل شمسی، دورانی که اوج کافه های روشنفکری ایران بود.
کتاب در سه فصل این تاریخچه را بررسی میکند.
فصل اول با عنوان گمشدههای عصر ما با تعریف پاتوق آغاز میشود که به معنی محل تجمع است و از زبان ترکی گرفته شده. در این فصل با توضیحاتی درباره اهمیت پاتوقها که امکان تجربه نوعی از زیست و تبادل نظر و دیدن دیگری را فراهم میکند در بررسی پیشینه پاتوقها در ایران از نوشتهها و خاطرات تاریخی مثال میآورد و درباره قهوهخانهها میگوید.
قهوهخانهها به عنوان یکی از مشخصترین پاتوقهای ایرانی که سالها محل گردآمدن مردم و فعالیتهای فرهنگی مثل شاهنامهخوانی و پردهخوانی بودهاند هنوز در خاطره جمعی نسلی از ما باقی هستند.
اما پس از آن کمکم کافهها به میان آمدند و طبق اطلاعات مندرج در کتاب با اینکه به طور دقیق مشخص نیست که اولین کافه چه زمانی و در کجا راهاندازی شد اما کافه لقانطه براساس ثبت جعفر شهری قدیمیترین کافه است.
در این قسمت ویژگیهای پاتوقهای فرهنگی شرح داده میشود، اینکه چه اتفاقاتی در آن رخ میدهد و چطور جریانها و گفتوگوهای فرهنگی از دل آن بیرون میآیند.
نمونه دیگری از این پاتوقهای فرهنگی کتابفروشیها هستند که در این فصل به این نمونهها نیز اشاره میشود؛ کتابفروشیهایی همچون نیل و طهوری یا بعدها کتابفروشی زمینه متعلق به مرحوم کریم امامی و همسرشان گلی امامی که ایجادگر پیوند سهگانه کتاب، نویسنده و خواننده بودند.
فصل دوم کتاب عنوان آرمانشهر روشنفکران را دارد و به توضیح این ماجرا میپردازد که سنت کافهنشینی روشنفکری از دل کافههای پاریسی همچون کافه دوفلور و کافه دومگو به ایران آمد. آنگاه به معروفترین پاتوقهای خانگی و کافهای میپردازد، روشنفکران بانی و ساکن هرکدام و دیدگاهها و اتفاقات آن پاتوقها.
در این بخش خاطرات و اطلاعات جالبی از پاتوقهای فرهنگی روشنفکران از مطب دکتر ساعدی گرفته تا کافه نادری و فردوس و گل رضائیه را میتوانید بخوانید.
همچنین به دستاوردهای ادبی این پاتوقها و نقشی که در جریانهای فرهنگی ایران داشتند اشاره شده است؛ از گروه ادبی ربعه تا تشکل صنفی کانون نویسندگان نتایجی هستند که نویسنده آنها را برآمده از فضای کافهها و پاتوقهای فرهنگی میداند.
در انتهای این فصل نویسنده از دیدار دوبارهاش در دهه نود با کافه نادری میگوید که در حضور یکی از بازماندگان آن روزها برخی از خاطرات را مرور میکند.
با وقوع انقلاب سنت کافهنشینی روشنفکری فرو نشست و کمکم شکل دیگری از همنشینی کافه و فرهنگ پدید آمد به اسم کافه کتاب که در سومین فصل کتاب کافه های روشنفکری با عنوان عطر کاغذ و قهوه به آن پرداخته شده.
موضع نویسنده در این بخش بیشتر انتقادی است. او ضمن برشمردن مزایایی که اینگونه فضاها میتوانند برای نزدیکی غذاهای ذهن و خوراک جسم داشته باشند، اشاره میکند که کافه کتابها نتوانستهاند فضایی برای همنشینی و گردآمدن اهالی اندیشه و قلم شوند. حتی در سادهترین حالت افرادی که در این فضاها به خورد و خوراک مشغولند اکثرا توجهی به کتابهای داخل کافه ندارند و بیشتر کافهبازند تا کتابباز.
نویسنده البته به برگزاری جلسات و برنامههای فرهنگی در برخی از این کافه کتابها اشاره دارد اما چنین رویدادهایی هم باعث نشده که این مراکز شکل پاتوق به خود بگیرند.
کتاب کافه های روشنفکری در فصلهای مختلف عکسهایی هم از کافهها و پاتوقهای معروف دارد و در پایان نیز منابع مورد استفاده خود را ذکر کرده است.
احمد راسخی لنگرودی، نویسنده کتاب، متولد سال 1337 است و دانشآموخته رشته فلسفه غرب. او هم سابقه معلمی دارد و هم سابقه کار مطبوعاتی در نشریات.
راسخی بیش از 20 عنوان کتاب در حوزههای فلسفی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی به چاپ رسانده است؛ آثاری چون: یادداشتهای یک کتابباز، سارتر در ایران، موج نفت و شریعتی از شک تا یقین.
بخشی از کتاب
شهرت کافه نادری در آن زمان برای خود بی علت نبود. شاید بتوان گفت، جنانکه نیز گفتهاند، این کافه از زمانی به شهرت رسید که مدیرش اعلام کرد: «از شخصیتهای فرهنگی مشهوری که به اینجا میآیند، پول نمیگیرم تا دیگران برای دیدن آنها بیایند. انگار فهمیده باشند که کافه به قهوهاش نیست و با آدمها و فضایش معنا پیدا میکند.» این کافه نام خود را از خیابانی گرفته که در آن واقع شده است.
در دهه پنجاه بخشی از این یادگار کافههای روشنفکری به دلایل نامعلومی طعمه حریق شد، اما این به منزله پایان کار این پاتوق تاریخی نبود، نمیخواست به سرنوشت سایر کافهها گرفتار آید. دوباره به شکلی مدرن بازسازی شد و فعالیت خود را به عنوان هتل و کافهای تاریخی از سر گرفت.
تاریخچه این کافه دقیقا به سال 1306 بازمیگردد. در این سال یک مهاجر ارمنی با نام خاچیک مادیکیانس کافه نادری را، درست روبهروی سفارت بریتانیا در خیابان نادری دایر کرد. معماری این کافه اقتباسی است از معماری اروپایی و ویژگیهای معماری آلمانی در آن به وضوح دیده میشود؛ با سقفی بلند و کاغذدیواریهای قدیمی و صندلیهای چوبی لهستانی، و نیز پنجرههای بلند چوبی رو به حیاط.
این کافه تاریخی در دهه سی و چهل یکی از پاتوقهای اصلی روشنفکران قلم به دست محسوب میشد؛ به طوری که هر یک از این افراد صندلی مخصوص خود را در این کافه داشت. تا آنجا که حتی در نبود آنها به نشانه ادب و احترام کسی بر صندلی آنها نمینشست.
Thanks for clicking. That felt good.
Close