سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

مرثیه ای برای آرژانتین (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ95)

نویسنده: پاتریسیو پرون

ناشر: نگاه

شابک: ۹۷۸۶۰۰۳۷۶۳۳۸۸


اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید
مرثیه ای برای آرژانتین

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

تهیه این کتاب

در ایران اثر «روح پدرم در باران صعود می‌کند» با عنوان دیگری نیز منتشر شده است: مرثیه‌ای برای آرژانتین. کتاب روایت زندگی در دوران دیکتاتوری یک دختر جوان بی نام و نشان است که پس از زندانی شدن پرشان در دوران «جنگ کثیف» در آرژانتین مجبور می‌شود همراه مادر و برادرش به فرانسه برود. اما در وطنش جنگی برپاست که ژنرال‌ها برای بقای خود در مقابل مردم آرژانتین آغاز کرده بودند. جنگی خانه به خانه که سبب شد تا برخی به جای زندگی در وطن به خاک دیگری پناه ببرند.

مرثیه‌ای برای آرژانتین داستان تلخ مهاجرت و تبعيد است، داستان تکه تکه شدن یک خانواده و روایت شکنجه‌های وحشتناک زندانیانی است که اکثرا بی‌گناهند. داستان مدت‌ها پس از سقوط حاکمان و دیکتاتوران آرژانتین آغاز می‌شود، خبرنگاری درصدد است روایت زندگی یک فرد عادی را در آن سال‌های سیاه ۱۹۸۱-۱۹۷۵ روایت کند سال‌هایی که افراد بی‌دلیل متهم، ربوده، زندانی و ناپدید می‌شدند. سال‌هایی که مادران میدان مایو با روسری‌های سفیدشان به عنوان عزاداران به دنبال فرزندانشان بودند.

 

روح پدرم در باران

 

 

یک دختر نوجوان پس از سال‌ها به دیدن پدر از زندان آزاد شده‌اش آماده تا با یکدیگر این بار فرای نامه‌ها آشنا شوند. او شنونده و در عین حال تجربه کننده شرایط ستم بی‌منطق و محدودیت‌های سیاسی و گرفتاری‌های روزمره است. کتاب روایت آینه‌ای است در برابر کسانی که معتقدند اگر سیاسی نباشی می‌توانی جان به در ببری اما دیکتاتوری این طور فکر نمی‌کند و داستان روایتگر شکنجه‌های زندانیانی است که تنها چند متر دورتر از ورزشگاهی که المپیک در آن برگزار می‌شود درحال فریاد زدن هستند.

مرثیه‌ای برای آرژانتین بازگو کننده بی‌تاثیر بودن قدرت‌های جهانی دربرابر ظلم و ستم نظامیان آرژانتین است. خواننده را با پرسش‌ها و چالش‌های پدر درگیر می‌کند و شاید تا مدت‌ها نتواند جوابی برای سوال‌های اخلاقی و پیوست‌های فردی و حقایق انسانی داشته باشد.


درباره نویسنده 


پاتریسیو پرون نهم دسامبر ۱۹۷۵ به دنیا آمد، یک سال قبل از شکل‌گیری جنگ کثیف. او در حالی که 35 سال داشت به عنوان یکی از نویسندگان برتر اسپانیایی انتخاب شد. آثار او در جهان شناخته شده است و به زبان‌های مختلف انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی ترجمه شده است.

 

پاتریک پرون


بخشی از کتاب


* زنی که از دریچه باز هواپیما ظاهر شده بود فریاد می‌زد ژانی! ژانی!
به نظر می‌رسید هواپیما هر لحظه آماده پرواز است.
هنگامی که مرد درست در آن لحظه داشت به دستِ زن که دراز شده بود می‌رسید، هواپیما پرواز کرد و مرد دیگری با خشونت، زن را به کناری زد و حتی به مردی که «ژانی» می‌گفتند «قبل از اینکه هواپیما کاملاً در طوفان برف ناپدید شود» یک یا دو بار شلیک کرد.
برادرم درست قبل از اینکه شخصی که اسمش «ژانی» بود روی زمین پوشیده از برف بیفتد گفت این پیک قیصر است. تصویر مرد در حالی که نفس نفس می‌زد؛ به آهستگی روی پرده به سیاهی رفت و ناپدید شد و روی پرده کلمه پایان ظاهر شد. من جواب دادم در دوره قیصر هواپیمایی وجود نداشت، امّا برادرم نگاهی به من انداخت که انگار چیزی نمی‌دانم.


* باز هم نمی‌دانستم از زمانی که از اینجا رفته‌ام تا این لحظه واقعاً چه چیزی عوض شده است. درحالی که بدون کنجکاوی و با کمی ترس و بیم زیر نوری که از خارج می‌تابید به کتاب‌ها نگاه می‌کردم به نتیجه‌ای نرسیدم. کمی دیگر در آنجا توقف کردم، روی کف سرد اتاق نشیمن ایستاده بودم و به آن کتاب‌ها می‌نگریستم. صدای اتوبوسِ در حال عبوری را شنیدم و سپس اتومبیل‌های اولین کسانی را که برای کار می‌رفتند، فکر می‌کردم شهر به زودی دوباره به حرکت درمی‌آید، نمی‌خواستم آنجا بمانم تا آن را ببینم. به اتاقم رفتم و دو قرص دیگر خوردم، در تخت دراز کشیده و منتظر ماندم تا اثر کند؛ امّا، مثل همیشه، واقعاً توجهی به مدت زمان آن نداشتم، زیرا اوّل پاهایم کرخت می‌شد و سپس دیگر نمی‌توانستم دست‌هایم را حرکت دهم و فقط قادر بودم درباره چیزهایی فکر کنم که آرام آرام به شکل قطعات درمی‌آمد و تنها راهی بود که خواب را به ارمغان می‌آورد. قبل از خواب رفتن به خود گفتم باید فهرست همه چیزهایی را که دیده‌ام بردارم، که باید از همه اشیایی که در خانه والدینم دیده بودم صورت‌برداری کنم تا آنها را دوباره فراموش نکنم، و سپس به خواب رفتم.

 

نویسنده معرفی: گیسو فغفوری

 

نویسنده معرفی: گیسو فغفوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *