سایت معرفی و نقد کتاب وینش
سایت معرفی و نقد کتاب وینش

اشتراک گذاری این مقاله در فیسبوک اشتراک گذاری این مقاله در توئیتر اشتراک گذاری این مقاله در تلگرام اشتراک گذاری این مقاله در واتس اپ اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین اشتراک گذاری این مقاله در لینکدین

زنده‌باد حسودها، بدجنس‌ها و بی‌معرفت‌ها

نویسنده: مرجان فولادوند

ناشر: پرتقال

نوبت چاپ: ۳

سال چاپ: ۱۴۰۲

تعداد صفحات: ۱۴۸

شابک: ۹۷۸۶۲۲۲۷۴۱۱۵۰

زنده‌باد حسودها، بدجنس‌ها و بی‌معرفت‌ها

اولین نفری باشید که به این کتاب امتیاز می‌دهید

تهیه این کتاب

 

 

معرفی کتاب «زنده باد حسودها، بدجنس‌ها و بی‌معرفت‌ها»

 

درباره‌ی کتاب

 

کتاب «زنده باد حسودها، بدجنس‌ها و بی‌معرفت‌ها» نوشته‌ی مرجان فولادوند و با تصویرگری نرگس هاشمی در سال 1400 توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسید. این کتابِ ناداستان، شامل سی جستار کوتاه درباره‌ی زندگی است که بهتر است آدم در نوجوانی بداند تا در نود سالگی!

 

 

درباره‌ی نویسنده

 

مرجان فولادوند ادبیات فارسی را تا مقطع دکترا خوانده و پژوهشگر اساطیر ایران است. او در سال 1349 در جهرم متولد شد و نوشتن را از نوجوانی در کتابخانه‌ی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شروع کرد و به‌عنوان خبرنگار و روزنامه‌نگار با مطبوعات همکاری داشته است. کتاب «آرش، حکایت تیرانداختن مرد قصه‌گو» از این نویسنده برنده‌ی دیپلم افتخار دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) و برگزیده‌ی بهترین بازآفرینی متون کلاسیک در چهل سال اخیر از سوی دانشگاه شیراز شد.

خانم فولادوند عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان است و در سال 1401 به‌عنوان عضو هیئت‌مدیره انتخاب شد.

 

 

درباره‌ی یادداشت‌های کتاب

 

این کتاب شامل سی یادداشت یا جستار کوتاه است که هرکدام به یک موضوع خاص می‌پردازد. هر فصل موضوعی جداگانه دارد و می‌توانیم از هرجای کتاب که می خواهیم شروع به خواندن کنیم ولی اگر از اول شروع کنیم و ادامه دهیم، انسجام بیشتری را احساس می‌کنیم. یکی از جذابیت‌های این یادداشت‌ها این است که مستقیماً با خواننده سخن می‌گوید. زبانی صادق و روشن دارد: در آغاز کتاب خود نویسنده می‌گوید قصدش سرگرم‌کردن خواننده نبوده و می‌خواسته برای مدتی کوتاه خواننده را به فکر فروبرد.

 

 

موضوعاتی که در کتاب مطرح می‌شود از این قبیل است:

 

  • آدم‌های واقعی بی‌عیب‌ونقص نیستند و ما می‌توانیم با کاستی‌هایمان رو‌به‌رو شویم.
  • ما در سیاره‌ی «آخ جون همه‌چیز روبه‌راهه» زندگی نمی‌کنیم، برای رو‌به‌راه‌کردن اوضاع باید کلی زحمت بکشیم.
  • فارغ از اینکه چه کسی چه فکری راجع به تو می‌کند، خودت را تماشا کن و ببین واقعاً چه جور آدمی هستی یا دلت می‌خواهد چه جور آدمی باشی.
  • لطفاً روزی سه بار به چیزهای غیرممکن فکر کن، این برای همه‌ی دنیا اهمیت دارد. اگر کسانی که به غیرممکن‌ها فکر می‌کردند نبودند ما الان اینجا نبودیم.
  • گاهی چشم‌هایت را ببند و خودت را جای آدم‌ها بگذار. آن وقت می‌فهمی که فهمیدن مهم‌ترین دلیل مهربانی است.

 

موضوعاتی مانند اهمیت دوستی، انجام‌دادن کارهایی که کمتر دوستشان داریم، توجه‌کردن به درون آدم‌ها، اینکه مهربانی بدون دانایی کار خطرناکی است، مراقبت از زمین و حیوانات، درک‌کردن پدر و مادرهایمان و … در آخرین یادداشت می‌خوانیم که بالاخره روزی فیل‌ها پرواز می‌کنند و غصه مثل پر از روی دل مردم بلند می‌شود. یک وقت فکر نکنید این یادداشت‌ها نصیحت‌گونه هستند! اصلاً! نویسنده همراه خواننده و کنار او ایستاده است.

 

 

این کتاب چه تفاوتی با کتاب‌های دیگر نوجوان دارد؟

 

این کتاب از معدود کتاب‌هایی است که ناداستان است و به سبک جستار برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.

 

 

این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌دهم؟

 

این کتاب را به تمام کودکان و نوجوانانی که دوست دارند کتابی متفاوت بخوانند پیشنهاد می‌کنم. اگر از خواندن کتاب‌های داستانی خسته شده‌اید یا می‌خواهید در کنار یک کتاب داستانی، کتابی ناداستان هم بخوانید که خسته‌کننده نباشد و باب فکرکردن و گفت‌وگو را باز کند، این کتاب را پیشنهاد می‌کنم.

 

 

بخشی از کتاب را باهم بخوانیم:

 

ما آدم‌ها خیلی فرق داریم، نه؟ مثلاً با همین دو تا دست عین هم، دو تا آدم کارهای خیلی متفاوتی انجام می‌دهند. مثلاً یک جایی از کشور سیل یا زلزله می‌آید؛ یکی وقتی خبر را می شنود، همان وقت، حتی اگر نصفه‌شب باشد، هر‌چه وسایل زخم‌بندی و آب و غذا که می‌تواند برمی‌دارد و راه می‌افتد تا زودتر به محل حادثه برسد. به شهری که هیچ آشنا و فامیلی هم ندارد!

دست‌های او آدم‌ها را گرم می‌کند.

یکی سعی می‌کند با نوشتن گزارش، خبر را به گوش دیگران برساند تا مردم بدانند حادثه‌دیدگان به چه چیزهایی احتیاج دارند.

دست‌های او آدم‌ها را آگاه می‌کند.

یکی دوربینش را برمی‌دارد و سعی می‌کند با عکس‌گرفتن به دیگران نشان دهد که چه اتفاقی افتاده.

دست‌های او مردم را به هم نزدیک‌تر می‌کند.

یکی حواسش به دل مردم است. ساز، کتاب یا وسایل گریمش را برمی‌دارد تا با موسیقی و کتاب و نمایش، غم آن‌ها را کم کند.

دست‌های او آدم‌ها را شاد می‌کند.

من نمی‌دانم شما می‌خواهید با دست‌هایتان، که دقیقاً عین میلیاردها دست دیگر است، چه‌کاری انجام بدهید؛ اما می‌دانم از آن‌ها کاری بیشتر، خیلی بیشتر از پوست‌کندن پرتقال بر‌می‌آید!

 

 

 

 

نویسنده معرفی: سارا دانش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *